اسپهبد خورشید
واپسین اسپهبد دودمان دابویگان تبرستان / From Wikipedia, the free encyclopedia
اسپهبد خورشید (به پارسی میانه: ؛ زادهٔ ۷۳۴ میلادی – درگذشتهٔ ۷۶۱ میلادی) مشهور به فرشواذ مرزبان که بعضی مورخان معاصر نام او را «خورشید شاه» نوشتهاند، آخرین اسپهبد دودمان دابویگان طبرستان بود.
خورشید | |
---|---|
گیلگیلان پتشخوارگرشاه اسپهبد طبرستان اسپهبد خراسان[1] | |
سلطنت | ۷۴۸ تا ۷۶۱ میلادی (۱۳ سال) |
تاجگذاری | ۷۴۸ میلادی برابر ۱۳۱ هجری قمری، ۱۱۷ یزدگردی و ۹۶ طبری |
پیشین | دادمهر و فرخان کوچک (نایبالسلطنهاش) |
جانشین | والیان عباسی |
زاده | ۷۳۴ میلادی سارویه، طبرستان |
درگذشته | ۷۶۱ میلادی (۲۷ سال) پلام، دیلم |
همسران | |
فرزند(ان) | هرمز، دادمهر و وندادهرمز و… |
دودمان | دابویگان |
پدر | دادمهر |
پدر خورشید، دادمهر، وقتی که او شش سال داشت درگذشت. با مرگ پدر، یکی از عموهای خورشید به نام فرخان کوچک به مدت هشت سال نیابت و قیومیت او را بر عهده گرفت و در سال ۷۴۸ میلادی با رسیدن خورشید به سن چهاردهسالگی حکومت را به وی سپرد. خورشید پس از تحویل گرفتن مقام اسپهبدی از فرخان کوچک، با توطئه فرزندان او روبهرو شد. او پس از تاجگذاری در تمیشه، در نبردی فرزندان فرخان را شکست داد و در سارویه، مرکز طبرستان، مستقر شد.
پیشامد مهم مربوط به فرمانروایی خورشید، پناه بردن یک شورشی به نام سنباد در سال ۷۵۴ میلادی به اوست. سنباد پیش از شورش خود علیه عباسیان، بخشی از گنجینههای خود را به خورشید سپرد و سپس به جنگ شتافت ولی در جنگ شکست خورد. دو روایت وجود دارد که در اولی سنباد در جنگ به قتل رسیده است، ولی در روایت دیگر وقتی به سمت طبرستان میآمد، پسرعموی خورشید، طوس، به استقبال او رفت و وقتی این دو به هم رسیدند، اختلافی بینشان به وجود آمد که باعث شد تا طوس سنباد را بکشد. اسپهبد پس از ملامت طوس، سر سنباد را به بغداد، نزد خلیفهٔ عباسی، منصور دوانیقی، فرستاد که این باعث خشنودی خلیفه و نزدیکی او با خورشید شد.
پس از نزدیکی منصور و خورشید، مهدی عباسی، ولیعهد منصور، موفق شد از اسپهبد برای ورود سپاهیانش به طبرستان و رفتن به خراسان از این راه اجازه بگیرد، ولی وقتی در سال ۷۵۹ میلادی سربازان عباسی وارد طبرستان شدند، به فتح منطقه پرداختند و کنترل شهرها را بهدست گرفتند.
خورشید، زن و فرزندان خود را به همراه اموالش در غاری گذاشته و به سوی پلام در دیلم گریخت. در سال ۷۶۱ میلادی وقتی خورشید خبر پیروزی عربها بر پناهندگان غار (پس از دوسال و ۷ماه محاصره[2]) و دستگیری خانوادهاش را شنید، خودکشی کرد. این درحالی بود که به روایتی حدود پنجاه هزار سرباز در دیلم به او پیوسته بودند و همچنین از سوی دیگر، منصور عباسی راضی شدهبود برایش اماننامه بفرستد.
خورشید در زمان حکومت خود دارای زنان بسیاری بود؛ ولیعهد او که از نخستین همسرش، ورمجه هرویه، بهدنیا آمدهبود «هرمز» نام داشت. این پسر پس از فتح طبرستان، به همراه دو برادر و خواهرانش اسیر شد و دین اسلام را پذیرفت. همچنین یکی از فرزندان خورشید در زمان مرگش، به عنوان سفیر، در چین بود.
به باور برخی مورخان پس از فتح طبرستان توسط عربها، آنان مدتی سکههایی مشابه سکههای دوران فرمانروایی خورشید ضرب میکردند که این موجب شد تا برخی دیگر از سکهشناسان دو حاکم با نامهای خورشید یکم و دوم را در دودمان دابویگان در نظر بگیرند و بعضی سکهشناسان به اشتباه وی را خورشید دوم نیز خواندهاند.