این مکاتبات شامل ده نامه است که از ژوئیه ۱۹۱۵ تا مارس 1916 [5] بین حسین بن علی، شریف مکه و سرهنگ دوم سر هنری مکماهون، کمیسر عالی بریتانیا در مصر رد و بدل شد. با این که حفظ نیروی انسانی و دانش محلی عرب در کنار ارتش بریتانیا ارزش نظامی داشت، دلیل اصلی این نقشه، مقابله با اعلامیه جهاد عثمانی ("جنگ مقدس") علیه متفقین و حفظ حمایت ۷۰میلیون مسلمان در هند بریتانیا (به ویژه آنهایی در ارتش هند که در تمام صحنههای اصلی جنگ گستردهتر مستقر شده بودند) بود. [6] منطقه استقلال عربی به عنوان «در حدود و مرزهای پیشنهادی شریف مکه» به استثنای «بخشهایی از سوریه» که در غرب «نواحی دمشق، حمص، حماه و حلب» قرار دارد، تعریف شد. تفاسیر متناقض از این توصیف در سالهای بعد جنجالهای زیادی ایجاد میکرد. یک اختلاف خاص که تا کنون ادامه دارد [7] میزان قرار نگرفتن ساحلی است. [7][persian-alpha 3]
پس از انتشار اعلامیه بالفور در نوامبر ۱۹۱۷ (نامه ای که توسط آرتور جیمز بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا به بارون روتشیلد، رهبر ثروتمند و برجسته جامعه یهودیان بریتانیا نوشته شده بود) که در آن وعده ایجاد خانه ملی برای یهودیان در فلسطین را میداد و متعاقب آن با افشای قرارداد مخفی سایکس-پیکو در سال ۱۹۱۶ که در آن بریتانیا و فرانسه تقسیم و اشغال بخشهایی از قلمرو را پیشنهاد کردند، شریف و دیگر رهبران عرب توافقهای انجام شده در مکاتبات مکماهون-حسین را نقض شده پنداشتند. حسین از تصویب معاهده ورسای در سال ۱۹۱۹ امتناع ورزید و در پاسخ به پیشنهاد بریتانیا در سال ۱۹۲۱ برای امضای معاهده ای مبنی بر پذیرش نظام قیمومیت، اظهار داشت که نمیتوان از او انتظار داشت که «نام خود را بر سندی که فلسطین را به صهیونیستها و سوریه را به اتباع خارجی اختصاص میدهد الصاق کند»[9]. تلاش بیشتر بریتانیا برای دستیابی به یک معاهده در ۱۹۲۳–۱۹۲۴ با شکست مذاکرات در مارس ۱۹۲۴ شکست خورد. [10] در عرض شش ماه، بریتانیا حمایت خود را به نفع متحد عرب مرکزی خود، ابن سعود، که در ادامه پادشاهی حسین را فتح کرد، پس گرفت. [11]
این مکاتبات "روابط انگلیسی و عربی" را برای چندین دهه پس از آن تحت الشعاع قرار داد. [5] در ژانویه ۱۹۲۳، گزیدههای غیررسمی توسط جوزف ان.ام. جفریز در دیلی میل منتشر شد [3] و نسخههایی از نامههای منتشر شده در مطبوعات عرب پخش شد. [persian-alpha 4] گزیدههایی در گزارش کمیسیون پیل 1937 [13] منتشر شد و مکاتبات بهطور کامل در کتاب بیداری عرب در سال ۱۹۳۸ جورج آنتونیوس، [1] و سپس بهطور رسمی در سال ۱۹۳۹ به عنوان برگه فرمان ۵۹۵۷ منتشر شد. . [14] اسناد بیشتر در سال ۱۹۶۴ از طبقهبندی خارج شدند. [15]
Kedouri wrote: "The genesis, and the subsequent official interpretations, of the McMahon-Husayn correspondence are essential to the understanding of a great deal of Middle-Eastern diplomatic history during and after the first world war, as well as of the Palestine dispute in the 1920s and 30s."[4]
William Mathew said; "The issue remains a contentious one in the historical literature (notably in the contrasting analyses of Elie Kedourie, on the exculpatory side, and George Antonius and A. L. Tibawi, on the accusatory), although the evidence for British bad faith seems clear enough."[8]
Antonius described this as follows: "In actual fact, the terms of the McMahon Correspondence are known all over the Arab world. Extracts have from time to time been officially published in Mecca by the Sharif Husain himself, and several of the notes have appeared verbatim and in full in Arabic books and newspapers. It is open to any person with a knowledge of Arabic, who can obtain access to the files of defunct Arabic newspapers, to piece the whole of the McMahon notes together; and that work I have done in four years of travel and research, from Cairo to Baghdad and from Aleppo to Jedda."[12]
Charlwood, David J (2014). "The Impact of the Dardanelles Campaign on British Policy Towards the Arabs: How Gallipoli Shaped the Hussein-McMahon Correspondence". British Journal of Middle Eastern Studies. 42 (2): 241–252. doi:10.1080/13530194.2014.936113. S2CID159974016.
Dockrill; Steiner (1980). "The Foreign Office at the Paris Peace Conference in 1919". The International History Review. 2 (1): 55–86. doi:10.1080/07075332.1980.9640205.
Goldstein, Erik (1987). "British Peace Aims and the Eastern Question: The Political Intelligence Department and the Eastern Committee, 1918". Middle Eastern Studies. 23 (4): 419–436. doi:10.1080/00263208708700719. JSTOR4283203.
Mousa, Suleiman (1978). "A Matter of Principle: King Hussein of the Hijaz and the Arabs of Palestine". International Journal of Middle EastStudies. 9 (2): 183–194. doi:10.1017/S0020743800000052. S2CID163677445.
Prott, Volker (2016). The Politics of Self-Determination:Remaking Territories and National Identities in Europe, 1917–1923. Oxford University Press. ISBN978-0-19-108354-9.