میتوان فاطمه را از محبوبترین شخصیتها در نزد شیعیان نامید، بسیاری از شیعیان برای وی مقامی والا قائلند و معتقدند که فاطمه جبرئیل را میدیدهاست و حتی پس از مرگ پدرش محمد، از او گونهای از وحی را دریافت مینمودهاست که البته کیفیت این وحی با قرآن متفاوت بوده، تمامی آن، در مصحف فاطمه گرد آوری شدهاست که نزد امامان شیعه بودهاست.[1] از همین روی او را محدثه لقب میدهند، آنچنانکه مریم را نیز محدثه مینامند.
اطلاعات اجمالی زندگی, در قرآن ...
بستن
برخی از مسلمانان به او لقب «مریم دوم» یا «مریم کبری» نیز دادهاند. به عقیده بسیاری از مسلمانان خدیجه مادر فاطمه نیز همچون فاطمه از بهترین و مقدسترین زنان تاریخ بهشمار میآید. این دو در امور اسلامی و اخروی مربوط به زنان، نقش مهمی را ایفا مینمایند. همچنین امامان شیعه و سادات از طریق فاطمه و علی ابن ابیطالب از نسل محمد به حساب میآیند.[2] تا آنجا که در طول تاریخ به فرزندان فاطمه، «پسران رسول خدا» (ابن رسولالله)، گفته میشدهاست.[نیازمند منبع]
فاطمه دختر محمد به گفته جعفر صادق دارای ۹ نام مخصوص بودهاست.[3][4]
فاطمه
اطلاعات اجمالی درگاه تشیع, عقاید ...
بستن
معانی مختلفی برایش در منابع اسلامی آورده شدهاست: بریده و جدا شده از هرگونه بدی، شیعیان و دوستانش را از آتش جهنم میرهاند. به وسیله علم و کمال از شیر گرفته شدهاست، انسانها نمیتوانند مقام او را درک کنند. از نام «فاطر» خدا گرفته شدهاست.[5][6]بدیل ندارد و هرگز خون حیض ندید.[7]
- از محمد بن علی، امام پنجم شیعیان روایت شده: خداوند فاطمه را از جهل و پلیدی جدا نمودهاست، لذا «فاطمه» نام گرفتهاست. سپس ادامه داد: به خدا قسم، خداوند در عالم پیمان و عهد (عالم ذر) فاطمه را از جهل و پلیدی جدا کردهاست.[8]
صدیقه
به زنی صدیقه گویند که بسیار راستگو باشد. زنی که هم در عمل، هم در گفتار و هم در اعتقادات و ایمان صادق باشد.
- به علی بن موسی (امام هشتم شیعه دوازده امامی) منسوب است: فاطمه زنی «بسیار راستگو» بود و شهیده از این دنیا رفت.[9]
- در بحارالانوار و دیگر منابع به عایشه منسوب است: کسی را راستگوتر از فاطمه، غیر از پدرش (محمد) ندیدم.[10]
مبارکه
بَرَکَتْ یعنی فایدهٔ ثابت.[11]
- به عبدالله بن سلیمان منسوب است: اوصاف محمد را در انجیل خواندم که او زیاد نکاح میکند و نسل کمی خواهد داشت و نسل او از «دختری مبارک» به وجود خواهد آمد که برای او خانهای در بهشت آماده گشتهاست…[12]
طاهره
طاهرة یعنی زن پاکیزه از نجاست و نقص.[13]
- به باقر، امام پنجم شیعیان دوازده امامی منسوب است که از پدران خود نقل کرد: فاطمه چون از هرگونه پلیدی و گناه پاک بود، «طاهره» نامیده شد. هرگز فاطمه خون حیض یا خون نفاس ندید.[14]
زکیه
زَکیّة در لغت پاکیزه بودن و رشد و نمو را معنی میدهد. پاکیزه بودن از هرگونه رجس، گناه یا صفات رذیله.
- در بحارالانوار و دیگر منابع از قول علی آمده: «من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمهای که اهل تقوا، پاکدامنی و نیکوکاریست، او که از طرف خداوند هدایت شدهاست، دوست او، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، گل خوشبوی پیامبر اکرم است…»[15] «... درود بر تو ای زن با فضیلت! و ای زنی که از هر آلودگی خود را پاک نمودهای.»[16]
مظلومه
- به جابر بن عبداللَّه منسوب است که: محمد وارد منزل فاطمه شد در حالی که عبایی از پشم شتر بر دوش فاطمه بود و با دست آسیا میکرد. پیامبر نگاهی به فاطمه کرد و گفت: عجله کن و تلخیهای دنیا را تحمل کن تا فردا به نعمتهای آخرتی نائل گردی، چرا که خداوند بر من نازل کردهاست که آنقدر پروردگارت به تو میبخشد که تو راضی شوی.»[17]
مرضیه
به این معنا که تمامی رفتارها و اخلاقش مورد خشنودی خدا و رسول خداست و شیعیان آن را از مصادیق آیه ۱۱۹ مائده میدانند.[5]
شهیده
۱) «محدثه» به فتح دال، یعنی زنی که برای او حدیث گفته میشد.
- از قول جعفر صادق آمده: فاطمه را «محدثه» گویند، چون ملائکه از آسمان به پایین میآمدند و همانگونه که ملائکه با مریم سخن میگفتند، با فاطمه نیز سخن میگفتند. شبی از فرشتگان سؤال کرد: آیا برترین زن عالم، مریم دختر عمران نیست؟ فرشتگان عرضه داشتند: مریم سرور زنان زمان خود بود، اما خداوند شما را برترین زن جهان قرار دادهاست، هم در زمان خودت و هم در زمان مریم و سرور همهٔ زنان از اول عالم تا آخر جهان.[18]
- در بحارالانوار و منابع دیگر به محمد بن ابوبکر منسوب شده که: وقتی آیه «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ و لا محدث» نازل شد من گفتم: آیا فرشتگان با غیر از پیامبران نیز سخن میگویند؟ «صادق گفت: مریم پیامبر نبود ولی «محدثه» بود، یعنی فرشتگان با او سخن میگفتند. مادر موسی نیز محدثه بود، ولی پیامبر نبود. ساره همسر ابراهیم، محدثه بود، امّا پیامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و یعقوب را به او دادند؛ و فاطمه ملائکه را میدید و از آنها حدیث میشنید، اما پیامبر نبود.[19]
۲) «محدثه» بکسر دال یعنی زنی که برای دیگران نقل حدیث میکند.
زهراء
زهراء، مؤنث الزهراء است، که در لغت، درخشنده، روشن، معنی میدهد.
- به نقل از بحارالانوار، جابر از حسین سؤال کرد: چرا فاطمه را «زهراء» نامیدهاند؟ او گفت: خدا فاطمه را از نور عظمت خود آفرید. وقتی فاطمه درخشید، زمین و آسمان را نورانی کرد. چشمهای ملائکه غرق نور شد و خداوند را سجده کردند و از روی تعجب گفتند: خداوندا! این چه نوری است؟ وحی شد که این یکی از نورهای من است، در آسمان جایش دادم و او را از طریق پیامبر متولد گردانیدم و او را بر همهٔ پیامبران برتری دادم و از آن نور، ائمهٔ هدی به وجود آمدند، تا دستورهای مرا اجرا نمایند و مردم را هدایت کنند، آنها بعد از قطع شدن وحی، جانشینان من در زمین هستند.[20]
- به عایشه منسوب است که: شب هنگام، ما در نور صورت فاطمه خیاطی، پشمریسی و بافندگی میکردیم و چون صورتی بسیار درخشنده داشت «زهراء» نامیده شد.[21]
به گفته مهدی آذر طوسی کارشناس امور دینی فاطمه زهرا ۱۲۴ لقب دارد.[22]
کوثر
کوثر برگرفته از آیه «انا اعطیناک الکوثر» است. در کتابهای تفسیری برای این آیه معانی مختلفی برشمرده شدهاست. مشهورترین آنها حوضی معروف در قیامت یا نام رودی در بهشت است. اما در اصل «کوثر» به معنی سرمایه پایانناپذیر یا خیر کثیر و فراوان گفته شدهاست. سیوطی از دانشمندان اهل سنت، به نقل از ابنعباس آن را خیر فراوانی میداند که خدا به محمد اعطا کردهاست. از نظر فخر رازی دیگر مفسر اهل سنت، منظور از کوثر وجود فاطمه دختر پیامبر اسلام است. در روایات پر شمار اسلامی از منابع اهل سنت و شیعه از پیامبر اسلام نقل است به جهت آنکه نسل پیامبر اسلام از طریق فاطمه ادامه یافته، کوثر از لقبهای معروف و مشهور او گردیدهاست.[23]
کنیه، برای تعظیم و تکریم اشخاص به کار میرود. فاطمه کنیههای زیادی دارد، که تعدادی از آنها بدین صورت است:
- اُمّالحسن
- اُمّالحسین
- اُمّالمحسن
- اُمّالأئمة
- اُمّأبیها
- اُمّالخیرة
- اُمّالمؤمنین
- اُمّالأخیار
- اُمّالفضایل
- اُمّالأزهار
- اُمّالعلوم
- اُمّالأسماء[24][25][26][27][28]
مقدمه وصیتنامه آیتالله خمینی
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۰، ر ۱ از آمالی صدوق و عللالشرایع.
رحمانی همدانی، احمد؛ فاطمه زهرا سرور دل پیامبر؛ ترجمه مهدی جعفری؛ صص ۱۹۳–۲۰۰ ؛ انتشارات منیر(۱۳۸۳).
قزوینی، محمد کاظم؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت؛ قم، نشر مرتضی(۱۳۸۴) صص۱۰۰–۱۰۵.
جعفری، مهدی؛ فاطمه زهرا مستوره آفتاب سرمد؛ نشر جلی؛ چاپ اول(۱۳۷۵)؛ ص۴۳؛ شابک:۱-۰۵-۵۹۷۲- ۹۶۴.
قزوینی، محمد کاظم؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت؛ قم، نشر مرتضی(۱۳۸۴) ص ۱۰۴.
علیاکبر تلافی، فضائل الزهراء، انتشارات نیک معارف، ص ۳۶ از حلیةالاولیاء، ج ۲، ص ۴۱ و بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۸۴، ر ۷ از مناقب.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۲، ر ۱۴ از آمالی صدوق
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۹، ر ۲۰ از مصباحالانوار
بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۴۵، ر ۱ از معانی الاخبار همچنین، ج ۳۳، ص ۲۸۳، ر ۵۴۷ از بشارة المصطفی
بحارالانوار، ج ۱۰۰ ص ۱۹۹، ر ۲۰ از الاقبال، ص ۱۰۰.
فاطمهٔ زهراء علیهاالسلام بهجة قلب المصطفی، ج ۱، ص ۱۸۹ از الدر المنثور، ج ۸، ص ۵۴۳ فی ورة الضحی.
بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۰۶، ر ۲۳ از عللالشرایع.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۷۹، ر ۶۶ از عللالشرایع.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۲، ر ۵ از عللالشرایع.
فاطمهٔ زهراء علیهاالسلام بهجة قلب المصطفی، ج ۱، ص ۱۸۰ از احقاقالحق، ج ۱۹، ص ۱۶.
قزوینی، محمد کاظم؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت؛ قم، نشر مرتضی(۱۳۸۴) ص ۱۲۰–۱۱۷.
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱، ص ۲۰۳، از «المناقب»، ج ۳، ص ۳۵۷
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱، ص ۲۰۳ از «اللمعة البیضاء»، ص ۵۰.
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱، ص ۲۰۳ از «نخبة البیان فی تفضیل سیدة التسوان»، ص ۸۶.
فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱، ص ۲۰۵ از «مجمعالبحرین» ماده شجر.
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱، ص ۲۰۵ از «میزان الاعتدال»، ج ۱، ص ۲۳۴ علی ما فی «احقاقالحق»، ج ۹، ص ۱۵۲.