![cover image](https://wikiwandv2-19431.kxcdn.com/_next/image?url=https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/93/Ph%25C3%25A4nomenologie_des_Geistes.jpg/640px-Ph%25C3%25A4nomenologie_des_Geistes.jpg&w=640&q=50)
پدیدارشناسی روح
From Wikipedia, the free encyclopedia
پدیدارشناسی روح یا پدیدارشناسی جان[1] یا پدیدارشناسی ذهن[2] یکی از مهمترین آثار فلسفی هگل است.
نویسنده(ها) | هگل، گئورگ ویلهلم فریدریش |
---|---|
عنوان اصلی | Vorrede zur phanomenologie des Geistes |
برگرداننده(ها) | باقر پرهام |
کشور | تهران |
زبان | آلمانی |
موضوع(ها) | شناخت (فلسفه) |
ناشر | ناشر فارسی: انتشارات آگاه |
تاریخ نشر | تاریخ نشر فارسی: ۱۳۸۷ |
شمار صفحات | ۱۳۸ ص |
شابک | شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۱۶-۰۹۴-۳ |
ارزش این کتاب در آن است که اولاً میتوان آن را اولین کتاب هگلی هگل نامید که در آن وی به تمامی از چهارچوب اندیشههای پیشینیانش، به ویژه کانت و شلینگ، رهایی یافته و خود را به عنوان فیلسوفی صاحب سبک نشان میدهد. ثانیاً پدیدارشناسی روح واجد چنان نظام فلسفی عمیقی است که حتی اگر هگل، غیر از آن، هیچ کتاب دیگری نمینوشت، این کتاب به تنهایی این قابلیت را داشت که هگل را به فیلسوفی بزرگ بدل سازد.[3]
کتاب در آگهی پدیدارشناسیِ روح، در روزنامهی بامبرگ، در ۲۸ ژوئن ۱۸۰۷، که احتمالاً به قلم خود هگل نوشته شده است، اینگونه معرفی شده است:[4]
«پدیدارشناسیِ روح دانشِ پدیدارشونده را عرضه میکند و میبایست جایگزینِ تبیینهای روانشناسانه یا همچنین مباحث انتزاعیتر دربارهی بنیانگذاریِ دانش شود. این اثر تمهید برای علم را از نظرگاهی موردِ ملاحظه قرار میدهد که بهوسیلهی آنْ این تمهیدْ نوعی فلسفهی تازه، جالبِ توجه و نخستین علمِ فلسفه است. این اثر قالبهای مختلفِ روح را در مقام منزلگاههای یک راه دربرمیگیرد، راهی که از طریقِ آنْ این روح به دانشِ محض یا روحِ مطلق بدل میشود. از این رو، در بخشبندیهای اصلیِ این علم، بخشهایی که دوباره به چندین بخش تقسیم میشوند، آگاهی، خودآگاهی، عقلِ مشاهدهگر و کنشگر، خودِ روح، بهمنزلهی روحِ اخلاقی عرفی، فرهیخته و اخلاقی، و نهایتاً بهمنزلهی روحِ دینی در صورِ مختلفاش، موردِ ملاحظه قرار میگیرند. غنای نمودهای روح، غنایی که در نظرِ اول آشوبناک به نظر میرسد، در این اثر به قالبِ نظمی علمی درمیآید که این نمودها را بر حسبِ ضرورتشان نمایش میدهد. امورِ ناکامل خود را در این نظمِ علمی منحل میکنند و به امورِ والاتری برمیگذرند که حقیقتِ قریبشاناند. آنها حقیقتِ فرجامینشان را ابتدا در دین و سپس در علم، بهمثابهی نتیجهی کلِ این فرایند، مییابند».