کهنالگو
From Wikipedia, the free encyclopedia
کهنالگو یا سرنمون (انگلیسی: Archetype)، در حوزههای مربوط به رفتار، روانشناسی تاریخی و تحلیل ادبی ظاهر میشود. کهنالگو میتواند یکی از موارد زیر باشد:
- یک بیانیه، الگوی رفتار، نمونه اولیه، شکل «اول»، یا یک مدل اصلی که سایر گزارهها، الگوهای رفتاری و نسخه اشیاء، تقلید یا «ادغام» میشوند. مترادفهای غیررسمی که اغلب برای این تعریف استفاده میشوند عبارتند از «نمونه استاندارد»، «نمونه پایه» و شکل طولانیتر «نمونه کهنالگو». کهنالگوهای ریاضی اغلب بهعنوان «نمونههای متعارف» ظاهر میشوند.
- مفهوم افلاطونی شکل خالص، که اعتقاد بر این است که ویژگیهای اساسی یک چیز را در بر میگیرد.
- یک ایده ناخودآگاه ارثی جمعی، یک الگوی فکری، تصویری و غیره که بهطور جهانی در روانهای فردی وجود دارد، مانند روانشناسی یونگ.
- نماد یا موتیفی که دائماً تکرار میشود در ادبیات، نقاشی یا اساطیر. این تعریف به تکرار شخصیتها یا ایدههایی با ویژگیهای مشابه در موارد مختلف و بهظاهر نامرتبط در داستانسرایی کلاسیک، رسانهها و غیره اشاره دارد. این استفاده از این اصطلاح هم از انسانشناسی تطبیقی و هم از نظریه کهنالگویی یونگ نشأت میگیرد.
کهنالگوها نیز تشابه بسیار نزدیکی به غرایز هستند، از این جهت که مدتها قبل از ایجاد آگاهی، این صفات غیرشخصی و موروثی انسان است که رفتار انسان را نشان میدهد و محرک آن است.[1] آنها همچنین حتی پس از درجاتی از آگاهی که بعداً ایجاد شد، بر احساسات و رفتار تأثیر میگذارند.[2]
عین ثابت (اعیان ثابته) (به انگلیسی: archetype) عرفاً، ماهیت را «عین ثابت» گویند، چنانکه گفتهاند که: «الاعیان ثابتة ما شمت رایحه الوجود». و در احادیث، از ماهیّت به «طینت» تعبیر شدهاست.[3]
مشائیان و اهل اشراق، وجود کلی طبیعی را، ماهیت (در اصطلاح فلاسفه) و عین ثابت (در اصطلاح عرفاً) تعبیر نمودهاند[4] از توابع وجود انسان، عین ثابت انسان در عالم ذر است.[5]
بهطوری که بیان شد برای هر اسمی از اسماء الهی صورتی است در علم او که بنام ماهیت خوانده میشود و بمعنی عین ثابت هم نامند.[6] دهر یا (فرا- زمان)، ساحت مابعد طبیعت همه موجودات مجرد است. قلمروی است که عقول بدون تغییر ابدی، در آن مأوی گزیدهاند؛ و این عقول بر طبق مکاتب مختلف فکری و سنن مختلف فلسفی نامهای گونهگونی به خود میگیرند:
نظیر مثل (نزد افلاطون)، اعیان ثابته (نزد ابن عربی)، ارباب انواع (نزد شهابالدین یحیی سهروردی)(مفرد ارباب انواع (ربالنوع).[7] عین ثابت به معنی نوع یا صنف یا چگونگی به نمونه عالییی گفته میشود که کاملترین صفات یک نوع در آن جمع آمدهاست؛ و مترادف مثال آمدهاست. مثال اعلا در اصطلاح افلاطون، نمونه یا مثالی است که اشیاء طبیعت، اشباح آن محسوب میشود.
اعیان، همه شیشهای گوناگون بود | که افتاد در آن، پرتو خورشید وجود | |
هر شیشه که سرخ بود یا زرد و کبود | خورشید در آن به آنچه او بود، نمود |