بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه

خاکشیر اصفهانی

شاعر ایرانی از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد

خاکشیر اصفهانی
Remove ads

سید جعفر موسوی ملقب به خاکشیر اصفهانی (زاده ۱۳۰۰ قمری اصفهان- درگذشته ۲۶ ذی القعده ۱۳۷۵ قمری اصفهان) از شاعران اهل ایران در عهد قاجار و پهلوی است.

اطلاعات اجمالی سید جعفر موسویخاکشیر اصفهانی, زادهٔ ...

تولد

خاکشیر اصفهانی یا سید جعفر موسوی، فرزند سیداسماعیل، شاعر هزل‌سرای معاصر است. وی در ابتدای کار شاعری، "صراحی" تخلص می‌نمود. دیوان وی شامل حدود ۱۵۰۰ بیت غزل و رباعی و دیگر قالبهای شعر است.[۱]

وی در جلفا به کلاهدوزی و جولاهی مشغول بود. وی با شعرای عهد خود دوستی داشت. خاکشیر بسیار خوش‌اخلاق و محجوب بود و بر خلاف محتوای اشعارش که هزل بود خودش انسانی بسیار باحیا بود. باوجود روحیه شوخ‌طبع و این که هزل دستمایه آثار وی بوده‌است، او هیچگاه شعری در هجو کسی نسرود. دیوان او در سال ۱۳۳۵ جمع‌آوری و چاپ شد. صغیر اصفهانی و فصیح از دوستان وی بودند. خاکشیر، مجرد بود و به‌طور مشترک با سید یوسف موسوی، برادر کوچک‌تر خود در محله چوب‌بست شیش بیدآباد واقع در خیابان مسجد سید در یک خانه زندگی می‌کردند.[۲]
خاکشیر در ۲۶ ذی قعده ۱۳۷۵ ق برابر با ۱۴ تیر ۱۳۳۵ خورشیدی درگذشت و جسدش را در تکیه گلزار تخت فولاد اصفهان دفن کردند.

Remove ads

سبک شعری

خاکشیر بیش از هر چیز در تضمین اشعار بزرگانی چون حافظ، سعدی، فردوسی، باباطاهر و دیگران و گنجاندن ضرب‌المثل‌ها در اشعارش توانا بود. اغلب اشعار وی هزل و شوخی است. وی از خواندن اشعار خود چه اشعار هزل و چه اشعار جد اجتناب داشت.

توبه از هزل سرایی

خاکشیر به مانند انوری ابیوردی و شفایی اصفهانی در انتهای زندگی از هزل‌سرایی توبه می‌کند. چنان‌که می‌گوید:

اینها چه فضیلت است من می‌گویم؟کاندر پس و پیش مرد و زن می‌گویم
نه دنیوی است و اخروی خاصیتشزشت است چنین سخن که من می‌گویم

وی همچنین می‌گوید:

یک چند ازین خلق جدا خواهم بودبی گفت و شنید و بی‌صدا خواهم بود
بگذشت تمام عمر با خلق خدایاین آخر عمر با خدا خواهم بود
Remove ads

نمونه اشعار

یا رب من اگر گناه کردم تو ببخش ور نامه خود سیاه کردم توببخش گفتند به من که: از ره راست برو چپ رفتم و اشتباه کردم تو ببخش{{{2}}}

روزی در یک انجمن شعری یکی از غزلیات سعدی که می‌گوید: «نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی/ که به دوستان یک دل سر و دست برفشانی» طرح شد و مرحوم خاکشیر در استقبال آن شعری سرود که دو بیتش این است:

سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانیارنی نگفته گفتی دو هزار لن ترانی
همه بر در تو آیند و روند بهر حاجتبخودت قسم روا نیست مرا ز در برانی

پانویس

منابع

Loading related searches...

Wikiwand - on

Seamless Wikipedia browsing. On steroids.

Remove ads