بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه
حسن مستوفیالممالک
سیاستمدار ایرانی از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
Remove ads
میرزا حسن مستوفیالممالک (۲۴ مهر ۱۲۵۳[۱] – ۶ شهریور ۱۳۱۱) معروف به آقا، دولتمرد ایرانی و شش دوره نخستوزیر ایران در دوره قاجار و یک دوره نخستوزیر ایران در زمان سلطنت رضاشاه بود. مستوفیالممالک، از معدود رجال قاجاری بود که نزد رضاشاه احترام داشت.[۲]
او یکی از نخستین نفراتی بود که با محمد مصدق قدم اول نظریه ملی شدن نفت را در سال ۱۲۹۲ برداشت. او در قحطی بزرگ ایران در سال ۱۲۹۷، جان ۱۶۰٬۰۰۰ ایرانی را از طریق فروش املاک خود نجات داد. او از خاندان آشتیانی بود.
Remove ads
زندگی
خلاصه
دیدگاه


میرزا حسن فرزند میرزا یوسف آشتیانی و شکر خانم بود. خاندان او بیش از یک قرن مقام و لقب مستوفیالممالکی (وزیر دارایی) داشتند. تحصیلات را در خانه و زیر نظر معلمان خصوصی آغاز کرد. در سال ۱۳۰۱ قمری (سال ۱۲۶۳ شمسی) از طرف ناصرالدین شاه لقب مستوفی الممالک گرفت و دو سال بعد، پس از درگذشت پدرش، تمام مشاغل میرزا یوسف را، از جمله وزارت مالیه،[۳] به ارث برد. میرزا هدایتالله وزیر دفتر (پسر عموی پدرش) پیشکاری او را در اداره امور برعهده داشت.[۴]
مستوفی در هنگام درگذشت میرزا یوسف (۱۱ رجب سال ۱۳۰۳ قمری، ۱۲۶۵ شمسی) بیش از دوازده سال نداشت، ولی شاه به احترام پدرش او را «آقا» خطاب میکرد. او در سال ۱۳۱۸ قمری (مصادف با ۱۲۸۰ هجری خورشیدی) به اروپا رفت. این سفر هفت سال به طول انجامید.[۵]
پس از پیروزی انقلاب مشروطه به دعوت میرزا علی اصغرخان امین السلطان به ایران بازگشت و جمعیتی به نام مجمع انسانیت تشکیل داد و به همراه محمد مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت.[۴] در همین زمان به وزارت جنگ نیز منصوب شد و پس از قتل اتابک در چند کابینه دیگر نیز این سمت را حفظ کرد. در چهاردهم بهمن ۱۲۸۶ (اول محرم ۱۳۲۶) به نمایندگی تهران در مجلس شورای ملی برگزیده شد.[۶] در هفدهم اردیبهشت ۱۲۸۷ محمدعلی شاه او را به وزارت جنگ منصوب و به مجلس معرفی کرد.[۷] پانزده روز پیش از به توپ بستن مجلس شورای ملی از وزارت جنگ استعفا داد. مدتی مجدداً وزیر جنگ و مدتی وزیر دربار احمدشاه بود. در سال ۱۲۸۸ هجری خورشیدی در نخستین کابینه محمد ولی خان تنکابنی به وزارت مالیه منصوب شد.

مستوفیالممالک نخستین بار در تیر ۱۲۸۹ فرمان نخستوزیری دریافت کرد و در سوم مرداد دولت خود را به مجلس معرفی کرد و تا دی ماه همان سال سه کابینه تشکیل داد. با ورود ناصرالملک نایبالسلطنه به ایران در بهمن ۱۲۸۹ استعفا داد[۸] که سرانجام ناصرالملک پس از چند هفته با استعفای او موافقت کرد و از سپهدار تنکابنی خواست دولت تشکیل بدهد. بار دیگر در پنجم ربیعالثانی ۱۳۳۳ (اسفند ۱۲۹۳) نخستوزیر شد اما عمر دولتش به بیست روز هم نکشید و استعفا داد. چهار ماه بعد در سیزدهم مرداد از احمدشاه فرمان تشکیل کابینه گرفت و برای سومین بار نخستوزیر شد. در ۲۷ مرداد کابینهاش را به مجلس معرفی کرد.
دولت چهارمش در ۲۸ دی ۱۲۹۶ تشکیل شد و سه ماه و نیم ادامه داشت. پنجمین و آخرین دوره نخستوزیری او در دوران قاجاریه، از ۲۵ بهمن ۱۳۰۱، در حدود دو سال بعد از کودتای ۱۲۹۹ آغاز شد. رضاخان که در کابینههای بعد از کودتا وزیر جنگ بود در دولت مستوفیالممالک نیز همین سمت را داشت. با قدرت یافتن رضاخان که خود داوطلب مقام نخستوزیری بود، مستوفیالممالک در طول این دوره زیر فشار جناح اقلیت مجلس به رهبری سید حسن مدرس بود که سرانجام در ۲۱ خرداد ۱۳۰۲ او را به سبب آنچه قصور در سیاست خارجی مینامیدند به استیضاح کشیدند. روز استیضاح مدرس در زمینه سیاست خارجی دولت مستوفیالممالک تنها به عدم انعقاد معاهده تجاری به شوروی اشاره کرد و بقیه انتقاداتش به او کلیاتی بود بدون ذکر مورد مشخص. مستوفیالممالک در میانه جلسه استیضاح اعلام استعفا کرد و این سخنان مشهور را خطاب به مدرس گفت:
... میدانم فترت در پیش است و ایام فترت دوره برهکشی است و داوطلب صدارت زیاد. آقایان میدانند معده ضعیف من تحمل خوردن گوشت ندارد. وانگهی در این ایام کسی باید سر کار بیاید که آجیل بگیرد و آجیل بدهد. من که آجیلگیر نیستم ناچار به کسی آجیل نمیدهم…
مستوفیالممالک در انتخابات همان سال، به نمایندگی تهران برگزیده شد و به مجلس رفت (دوره پنجم). در واپسین روزهای سلطنت قاجار که حسین پیرنیا از ریاست مجلس کناره گرفت، نمایندگان مستوفیالممالک را در ۲۸ مهر به ریاست انتخاب کردند که نپذیرفت. اما سید محمد تدین نایب رئیس مجلس برای اینکه رئیس تازهای برای مجلس انتخاب نشود و رأیگیری به تغییر سلطنت عقب نیفتد، از قرائت استعفانامه مستوفیالممالک در مجلس و اعلام رسمی استعفای او خودداری کرد. سرانجام در نهم آبان در جلسهای به ریاست تدین، مجلس به انقراض سلطنت قاجار و پادشاهی رضاشاه رأی داد.
آخرین دولت
پس از روی کارآمدن رضاشاه، مستوفیالممالک در انتخابات مجلس ششم شرکت کرد و به نمایندگی تهران انتخاب شد اما پیش از آغاز مجلس، رضاشاه کمی پس از تاجگذاری در اردیبهشت ۱۳۰۵ او را به نخستوزیری انتخاب کرد. مستوفیالممالک در ۲۲ خرداد ۱۳۰۵ کابینهاش را تشکیل داد و با گشایش مجلس در ۲۶ شهریور اعضای دولتش را به مجلس معرفی کرد.
مقدمات احداث راهآهن سراسری ایران (از محل وجوه عایدات قند و شکر)، برنامهریزی برای تأسیس بانک ملی و عقد قرارداد با شرکتی دانمارکی برای راه اندازی نخستین خطوط اتوبوسرانی در تهران در دوران زمامداری او انجام گرفت. اما عمر دولت مستوفی که آخرین دولت او شد، به هفت ماه نکشید. در ۲۹ دی ۱۳۰۵ نود و سه نماینده طرحی برای استیضاح او به مجلس دادند که مواد آن عبارت بود از:[۹]
- نوشتن مراسله به کمپانی نفت جنوب برخلاف وظایفی که قوه مجریه بر رعایت آن التزام دارد
- عدم توجه به اصلاح امور تجارتی که به فقر و بدبختی تجار و اصناف منتهی شده
- تشکیل و تصویب محکمه غیرقانونی درمالیه که با اصول موضوعه قضائی و قانون اساسی مخالفت داشته است.
- عدم علاقه به حفظ مالیه مملکت و مسترد داشتن اموال نایب حسین و ماشاالله دزد و غیره
- عدم توجه و علاقه به امور قضائی و فلاحتی
مستوفی به جای آنکه برای استیضاح در مجلس حاضر شود، استعفای خود را به شاه تقدیم کرد و در ۲۳ بهمن کابینه تازهای به مجلس معرفی کرد. با پایان عمر این دولت در اردیبهشت سال بعد، مستوفی به حیات سیاسیاش برای همیشه خاتمه داد. در انتخابات سال ۱۳۰۷ مردم تهران او را به نمایندگی مجلس انتخاب کردند اما نپذیرفت.[۱۰]
Remove ads
زندگی شخصی و میراث
خلاصه
دیدگاه

مستوفی در جوانی با عصمتالملوک معیری دختر دوستمحمدخان معیرالممالک و عصمتالدوله (دختر ناصرالدینشاه) در چهارمحال بختیاری ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. پسران میرزا کاظم، میرزا یوسف، میرزا علی و دختران، عفتالملوک و عزتالملوک نام داشتند. عفتالملوک و میرزا کاظم در هنگام حیات پدر درگذشتند. مستوفی پس از بازگشت از اروپا همسران متعدد اختیار کرد و از یازده تن از آنان صاحب نوزده فرزند شد. دو تن از دختران او با دو تن از پسران دوستعلی معیری (معیرالممالک) ازدواج کردند.[۵][۱۱]در دوران رضاشاه فرزندان مستوفی نام خانوادگی مستوفیالممالکی برگزیدند.[۱۲]
مستوفیالممالک هنگام مرگ ۲۵ فرزند داشت که شماری از آنها هنوز به سن قانونی نرسیده بودند و سرپرستی اموال و املاکی که به آنها ارث رسیده بود به شیخالملک اورنگ سپرده شد. در زمان رضا شاه، نیمی از اراضی ونک را که به ورثه مستوفیالممالک تعلق داشت، دولت گرفت و کارخانه ماسک سازی به نام «کارخانه شماره ۵» در آن ساخت.[۱۳]
مستوفی زبان فرانسه را به خوبی میدانست و مانند پدرش درویش مسلک بود. رفتار بزرگمنشانه و گرایشهای ملی او را نزد عموم طبقات مردم محبوب ساخته بود.[۴][۵] او به شکار علاقه بسیار داشت و بخش زیادی از ثروت موروثی خود را در این راه خرج کرد. بخش دیگر ثروت وی خرج سفر هفت سالهاش به اروپا شد.[۵] مستوفی بخش بزرگی از املاک پدری خود را وقف کرد و از جمله باغهایی را در ونک برای احداث دانشگاه برای دختران اختصاص داد. «مدرسه عالی دختران» که بعدها دانشگاه الزهرا نام گرفت، در این زمینها ساخته شد.[۱۴]
Remove ads
درگذشت
مستوفی در ظهر روز یکشنبه ۶ شهریور ۱۳۱۱ (۲۵ ربیعالثانی ۱۳۵۱)[۱۵] در خانه سردارفاخر حکمت در نزدیکی امامزاده قاسم شمیران، به دلیل سکته قلبی[۴] درگذشت. پیکر او از اختیاریه تا ونک تشییع و در آرامگاه خانوادگی مستوفیالممالک در باغ مقبره ونک به خاک سپرده شد.[۵][۱۶]
تبارنامه
تبارنامهٔ خاندان آشتیانی، شاخهٔ میرزا کاظم آشتیانی |
---|
Remove ads
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
Wikiwand - on
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Remove ads