بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه
smoke
از ویکیواژه، دیکشنری آزاد
Remove ads
انگلیسی
دیگر شکل ها
- smoak (بدون کاربرد)
ریشه
smoke گرفته شده از انگلیسی میانه، smoca («دود») از انگلیسی باستان که احتمالا یکی از قالبهای گرفته شده از فعل smocian (دود کردن) باشد. از نیازبانهای ژرمنی smukōnan (دود کردن) یا ریشهٔ دیگر در نیازبانهای ژرمنی smeukanan (دود کردن) است.
آوایش
اسم
خطای لوآ در پودمان:en-headword در خط 336: attempt to index field 'plqual' (a nil value).
- (ناشمردنی) دود، دود به همراه ذرات ریز ماده که در میانهٔ آن در اثر سوختن پدید میآید.
- (محاورهای، شمردنی) یک نخ سیگار
- I need to go buy some smokes
- من باید بروم چند تا سیگار بخرم.
- (محاورهای، شمردنی، همیشه مفرد) بازهٔ زمانی که کسی در آن سیگار میکشد. طول عمل سیگار کشیدن.
- I'm going out for a smoke
- میروم بیرون یک سیگار بکشم
- (ناشمردنی، ظاهری) یک هیجان زودگذر، یک چیز بیهوده یا بی نتیجه، غیرواقعی، چیزی که هرگز به واقعیت تبدیل نشود، مانند سراب
- The excitement behind the new candidate proved to be smoke
- معلوم شد که هیجان و امید پشت نامزد تازه، بی نتیجه بوده است.
- (ناشمردنی) رنگ خاکستری کمرنگ
- (ناشمردنی، ارتش) پراکنده کردن یک مایع یا جامد که ذرات بسیار ریزی دارد در هوا به منظور مشاهدات هوایی زمین دشمن.
- (محاورهای، بریتانیایی) به صورت The Smoke به معنی شهر لندن
هم معنی
- (به معنی سیگار:) cig, ciggy, cancer stick, fag (بریتانیایی، استرالیایی)
عبارتهای گرفته شده
عبارتهای گرفته شده از اسم "smoke"
|
|
|
فعل
- (با مفعول) سیگار کشیدن، دخانیات کشیدن (از هر نوعی)
- (بدون مفعول) به صورت عمومی سیگار کشیدن (سیگاری بودن)، اهل دود بودن
- Do you smoke?
- آیا سیگار میکشید؟ (فرد سیگاری هستید؟)
- (بدون مفعول) دود درست کردن
- My old car was still smoking even after the repairs
- خودروی کهنهٔ من حتی پس از تعمیر هم دود میکرد.
- دود دادن، دودی کردن، روشی در پخت خوراک
- You'll need to smoke the meat for several hours
- باید گوشت را چند ساعت دود دهی
- (محاورهای) اجرای پرانرژی یا ماهرانه (مثلا در موسیقی) تقریبا همیشه با ing میآید.
- (محاورهای، آمریکایی) کشتن، بویژه با یک اسلحه کسی را کشتن.
- (محاورهای، زلاندنو) کسی را در چیزی زدن.
- We smoked them at rugby
- ما آنها را در راگبی زدیم.
- (با مفعول، بدون کاربرد) از دود پر شدن، بوی دود دادن، بو دادن
- (بدون مفعول، بدون کاربرد) بو کشیدن، شکار کردن، شناسایی کردن
- (با مفعول، بدون کاربرد، محاورهای) کسی را جلوی رویش ریشخند کردن، زیر سوال بردن
عبارتهای گرفته شده
عبارتهای گرفته شده از فعل "smoke"
|
|
صفت
- به رنگ دود
- ساخته شده از دود
عبارتهای مرتبط
واژههای مرتبط
|
|
|
جستارهای وابسته
همخانواده
- mokes
Remove ads
Wikiwand - on
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Remove ads