اسارت بابلی
From Wikipedia, the free encyclopedia
اسارت بابِلی نامی است که عموماً به تبعید بخشی از اهالی پادشاهی باستانی یهودا به بابل توسط نبوکدنصر دوم و در سه موج مختلف از سال ۵۹۷ تا ۵۸۱ قبل از میلاد داده میشود. این دوره که با فتح بابل توسط کوروش بزرگ در سال ۵۳۹ قم به پایان رسید، نقطهٔ آغازِ روند چند صد سالهٔ تحول از یهوهپرستی به دین توحیدی یهودیت محسوب میشود.
پادشاهی یهودا دستنشاندهٔ امپراتوری آشور بود. بعد از نابودی آشور در سال ۶۱۲ قم، یهودا در میانهٔ نبرد بابل و مصر بر سر تقسیم اراضی آشوریان گرفتار شد. مصریان یوشیا پادشاه یهودا را در نبرد کشتند اما از نبوکدنصر پادشاه بابل شکست خوردند. نبوکدنصر، یهویاقیم پادشاه جدید یهودا را در سال ۶۰۵ قم تابع خود کرد. تَنَخ — مجموعهٔ کتب مقدس یهودیان — این وقایع را در بستر روایت بزرگتر نافرمانی قوم از یهوه و پرستش خدایان دیگر قرار میدهد و آن را مجازاتی الهی مینمایاند، اگرچه حاوی دیدگاههای متفاوتی است؛ کتاب ارمیا طرفدار بابل و نویسندگان کتب پادشاهان طرفدار استقلال یهودا بودهاند. ارمیای نبی به طرفداری از بابل ادامه میداد، اما یهویاقیم در سال ۶۰۱ قم با نادیده گرفتن او بر نبوکدنصر شورید، ولی سرکوب و خودش هم در میانهٔ نبرد کشته شد. بابلیها جانشین او یهویاکین را به همراه خانوادهٔ سلطنتی و تعداد زیادی از کاهنان، انبیاء و دیگر شهروندان ممتاز به اسارت بردند و معبد اورشلیم را بی حرمت کردند. صدقیا به عنوان دستنشاندهٔ بابل بر تخت یهودا نشست. دو دستگی در زمان او نیز ادامه یافت؛ ارمیای نبی طرفدار تابعیت از بابل و گروه دیگری از انبیاء خواستار استقلال بودند. نهایتاً صدقیا در سال ۵۸۷ قم با حمایت مصر سر از اطاعت پیچید. نبوکدنصر اورشلیم را محاصره کرد و شهر بعد از هجدهماه تسلیم شد. صدقیا، پسرانش و رهبران شورش کشته و شهر و معبد تخریب شدند. بابلیها این بار شمار بیشتری از یهودیان را به اسارت بردند و یهودا را به استانی بابلی تبدیل کردند. باقیماندگان سلسلهٔ داوود، جدلیا دستنشاندهٔ بابل در یهودا را کشتند که منجر به موج سوم تبعید در تلافی آن شد.
اطلاعات زیادی از زندگی تبعیدیان یهودی در بابل موجود نیست. کمتر از بیست هزار نفر یا یک چهارم جمعیت کشور به بابل برده شدند و اغلبشان از طبقات بالای جامعه بودند. یهویاکین رهبر نمادین تبعیدیان باقی ماند و بابلیها او را محترم داشتند. بسیاری از یهودیان به آسانی در بابل به موفقیتهای اجتماعی و اقتصادی رسیدند و جامعهٔ خودگردان و پررونقی شکل دادند. باری، اختلافات مذهبی میان تبعیدیان و آنان که در یهودا مانده بودند ادامه پیدا کرد. تبعیدیان احساسات ملیگرایانه و اصرار به پرستش یهوه به تنهایی داشتند. بسیاری از آنان موفق شدند هویت خود را در بابل حفظ کنند و آیینهای هویتی مثل ختنه و شبات محبوبیت بسیار یافتند. دیدگاهها دربارهٔ مردوک بر کاهنان و انبیاء تبعیدی اثرگذار بود. تردیدهایی که شکست یهوه از خدایان بابلی برایشان ایجاد کرده بود، ظاهراً در کنار تأثیرات زرتشتی در دهههای آتی، منجر شد آنان موجودیت خدایان دیگر را انکار کنند و یهوه را خدای خالق جهان — و نه خدای قومی یهودیان — بنامند که زمینهساز ظهور توحید گردید. اولین تاریخ مکتوب اسرائیل و بسیاری از داستانهای ابراهیم، اسحاق و یعقوب (پدران بنیاسرائیل) در این دوره و در واکنش به دوری از سرزمین اسرائیل تألیف شدند. تبعیدیان در سالهای پایانی تبعید امیدوار شدند بابلیها یهویاکین را به عنوان شاهی دستنشانده به یهودا بازگردانند اما چنین نشد؛ لذا یهودیان به اخبار پیروزیهای کوروش بر همسایگان بابل دل بستند.
کوروش بابل را در سال ۵۳۹ قم فتح کرد و خدایان مختلف را به جایگاههای اصلیشان بازگرداند. شاهنشاهی هخامنشی به تبعیدیان، از جمله یهودیان، اجازهٔ بازگشت داد و بخشی از یهودیانِ بابل به سرزمین اسرائیل بازگشتند. اگرچه هخامنشیان از یهودیان حمایت بسیار و معبد را بازسازی کردند، اما امکان برقراری مجدد سلطنت را به آنها ندادند و یهودا تبدیل به استانی در ساتراپی عبر-ناری شد. بازگشتکنندگان با سنتی راهی اورشلیم شدند که با ظهور پیشهٔ نویسندگی در بابل اصلاح شده بود، عمیقاً متعهد به خلوص قومی با محوریت معبدِ بازسازی شده، و در عین حال غنی شده با ارزشهای توحیدی جهانشمول بود. این گروه یهودیت معبد دوم را شکل دادند. آنان نه تنها بر پرستش یهوه به تنهایی اصرار داشتند، بلکه حالا موجودیت خدایان دیگر را هم انکار میکردند. نتیجتاً، تنخ را با گردآوری مطالب قدیمیتر مطلوب سلیقهٔ توحیدی خود و تألیف کتب جدید شکل دادند و تورات را به شریعت یهودیان تبدیل کردند. با این حال، آنان هنوز میان یهودیان در اقلیت بودند و همین منجر به ظهور فرقههای یهودی مختلفی مثل قمران، سامریان و حتی مسیحیان اولیه شد که دیدگاههای متفاوتی، خاصه در مورد محوریت معبد دوم در یهودیت، داشتند. این واقعه، در کنار تبعیدهای دیگر، بخش مهمی از هویت یهودیان را شکل داده است. برخی داستانهای متاخر پیرامون اسارت بابلی در قرآن بازگو شدهاند.