From Wikipedia, the free encyclopedia
قِطعه مجموعهٔ ابیاتی را گویند که بر یک وزن و قافیه باشد، و از آغاز تا انجام همگی به یکدیگر مربوط بوده، پیرامون یک قصّهٔ شیرین، یک موضوع اخلاقی، یا تهنیت و تعزیت و مدح و هجو و مانند آن پدید آمده باشد. برخلاف قصیده، بیت مَطلَع در قطعه مُصَرَّع نیست.
در قطعه نحوه شکلگیری قافیهها به این شکل است که، مصراعهای زوج باهم هم قافیهاند. و شگفت آن است که قطعه فقط به علت یک قافیه کمتر داشتن از غزل،اینقدر قدرت نفوذ خود را در تاریخ ادبیات از دست داده است و این نشانگر اهمیت فوق العاده موسیقی در جذب مخاطب در هنر شعر است.
تعداد ابیات یک قطعه، حداقل ۲ و حداکثر آن بهطور معمول ۱۵ است، ولی گاهی تا ۵۰ بیت و بیش از آن هم رسیدهاست.
در میان شُعَرای پارسیگوی از رودکی تاکنون، همواره، قطعهسرایی رواج داشتهاست. لیکن، انوری، ابن یمین و پروین اعتصامی بیش از دیگران به این قالب شعری پرداختهاند. قطعه را بیشتر در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و مناظره و نامهنگاری بکار میبرند.
قدیمیترین قطعهها مربوط به ابن یمین است و از بین شاعران معاصر، پروین اعتصامی نیز بیشتر اشعارش را در قالب قطعه سروده است. پروین اعتصامی مناظرههای زیادی در قالب قطعه دارد از قبیل مناظره نخ و سوزن و سیر و پیاز میتوان اشاره نمود. علت نامگذاری قطعه این است که شعری با قالب قطعه مانند آن است که از وسط یک قصیده برداشته شده باشد و در واقع قطعهای از یک قصیده است.کسی
شنیدهاید که آسایش بزرگان چیست؟ | برای خاطر بیچارگان نیاسودن | |
به کاخ دهر، که آسایش است بنیادش | مقیمگشتن و دامان خود نیالودن | |
همی ز عادت و کردار زشت کمکردن | هماره، بر صفت و خوی نیک افزودن | |
رهی که گمرهیاش در پی است، نسپردن | دری که فتنهاش اندر پی است، نگشودن | |
خلید خار درشتی به پای طفلی خرد | بههمبرآمد و از پویه بازماند و گریست | |
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است | ز خار حادثه تیه وجود خالی نیست | |
هنوز نیک و بد زندگی بهدفتر عمر | نخواندهای و بهچشم تو راه و چاه، یکی است | |
ندیده زحمت رفتار، ره نیاموزی | خطانکرده، صواب و خطا چه دانی چیست؟ | |
دلی که سخت ز هر غم تپید، شاد نماند | کسی که زود دلآزرده گشت، دیر نزیست | |
هزار کوه گرت سد راه شوند، برو | هزار ره گرت از پا درافکنند، بایست | |
گلی خوشبوی در حمام روزی | رسید از دست محبوبی به دستم | |
بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟ | که از بوی دلاویز تو مستم | |
بگفتا، من گِلی ناچیز بودم | ولیکن مدتی با گُل نشستم | |
کمال همنشین درمن اثر کرد | وگرنه، من همان خاکم که هستم | |
این شعر در اصل یک مسمّط است و نباید به عنوان قطعه شناخته شود حتی اگر بیت آغازین آن مقفّا نباشد.
بر سر بازار جانبازان منادی میزنند | بشنوید ای ساکنان کوی رندی، بشنوید | |
دختر رز چند روزی هست از ما گمشدست | رفت، تا گیرد سر خود، هان و هان، حاضر شوید | |
جامهای دارد ز لعل و نیمتاجی از حباب | عقل و دانش برد و شد، تا ایمن از وی نغنوید | |
هر که آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم | ور بود پوشیده و پنهان به دوزخ در روید | |
دل شناسد که چیست جوهر عشق | عقل را ذرهای بصارت نیست | |
در عبارت همی نگنجد عشق | عشق از عالم عبارت نیست | |
هر که را دل ز عشق گشت خراب | بعد از آن هرگزش عمارت نیست | |
عشق بستان و خویشتن بفروش | که نکوتر ازاین، تجارت نیست | |
اهل دنیا سه فرقه بیش نیاند | چون طعاماند و همچو دارو و درد | |
فرقهای چون طعام درخوردند | که از ایشان گریز نتوان کرد | |
باز جمعی چو داروی دردند | بر مال و جاه خويش نيفزايد | |
مَردُم بدين صفات اگر يابی | که بدان، گه گه است حاجت مرد | |
باز جمعی چو درد با ضررند | تا توانی به گرد درد مگرد | |
بهترین مراتب آن باشد | کان به فضل و هنر بهدست آید | |
رتبتی کان نباشد استحقاق | زودش اندر بنا شکست آرد | |
ای خواجه، رسیدهست بلندیت بهجایی | کز اهل سماوات بهگوشت برسد صوت | |
گر عمر تو چون قد تو باشد، بهدرازی | تو زنده بمانی و بمیرد ملکالموت | |
غزل زیر کاملا از لحاظ محتوایی متاثر از قطعه است:
بچه ماهی به تور مینگریست | راز این پرده مشبک چیست | |
پدر و مادر مرا هم برد | راستی این فرشته ما نیست؟! | |
تا به کی مثل لاکپشتی پیر | روز و شب یکنواخت باید زیست؟! | |
میروم از حصار این تکرار | تا به آنجا که آسمان آبیست | |
میروم اوج را ولی باید | سخت بر حال لاکپشت گریست | |
ساعتی بعد، آنسوی برکه | رقص آتش، غروب یک ماهیست |
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.