بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه

الف (نژاد افسانه‌ای)

از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد

الف (نژاد افسانه‌ای)
Remove ads

اِلف (به انگلیسی: Elf) نوعی موجود فراطبیعی انسان‌نما در فولکور ژرمنی است. الف‌ها به‌ویژه در اسطوره‌شناسی شمال ژرمنی حضور برجسته‌ای دارند و در آثار ایسلندی ادای منظوم و ادای منثور از آن‌ها یاد شده است.

Thumb
الف در فرهنگ انگلیسی
Thumb
مرغزار اِلف‌ها (۱۸۵۰ میلادی)، موزه ملی استکهلم

در فرهنگ‌های قرون وسطایی زبان‌های ژرمنی، الف‌ها به‌عنوان موجوداتی جادویی با زیبایی ماورایی شناخته می‌شدند که نسبت به انسان‌ها موضعی دوگانه داشتند؛ گاه یاری‌رسان بودند و گاه آسیب‌زننده.[۱] باورها دربارهٔ آن‌ها در زمان‌ها و مکان‌های مختلف تفاوت زیادی داشت و در هر دو فرهنگ پیشامسیحی و مسیحی رشد و گسترش یافت. واژهٔ "الف" در سراسر زبان‌های ژرمنی دیده می‌شود و به‌نظر می‌رسد که در اصل به معنای «موجود سفید» بوده باشد. با این حال، بازسازی مفهوم اولیهٔ الف‌ها بیشتر بر پایهٔ متونی است که توسط مسیحیان نوشته شده‌اند، مانند متون به زبان انگلیسی کهن و میانه، آلمانی قرون وسطی و نورس کهن. در این متون، الف‌ها به اشکال گوناگون با خدایان اساطیر نورس، با بیماری‌زایی، جادو، زیبایی و فریفتگی پیوند یافته‌اند.

پس از دوران قرون وسطی، واژهٔ الف در زبان‌های ژرمنی کم‌کاربردتر شد و جای خود را به واژگانی چون Zwerg («کوتوله») در آلمانی، huldra («موجود پنهان») در زبان‌های شمال ژرمنی، و وام‌واژه‌هایی چون fairy («پری»، برگرفته از فرانسوی) داد. با این حال، باور به الف‌ها در دورهٔ مدرن آغازین همچنان ادامه یافت، به‌ویژه در اسکاتلند و اسکاندیناوی، جایی که الف‌ها به‌عنوان انسان‌هایی جادویی تصور می‌شدند که معمولاً به‌صورت نامرئی در کنار جوامع انسانی زندگی می‌کنند. همچنان باور بر این بود که آنان بیماری می‌آورند یا تهدیدهای جنسی به‌وجود می‌آورند. برای نمونه، چندین تصنیف از دوران مدرن آغازین در جزایر بریتانیا و اسکاندیناوی — که ریشه در قرون وسطی دارند — الف‌هایی را توصیف می‌کنند که می‌کوشند انسان‌ها را اغوا کرده یا بربایند.

با گسترش شهرنشینی و صنعتی‌شدن در دوران مدرن، باور به الف‌ها به‌سرعت کاهش یافت، هرچند ایسلند همچنان تا حدی مدعی باور عامه به الف‌هاست. الف‌ها از دورهٔ مدرن آغازین وارد ادبیات و هنر نخبگان تحصیل‌کرده شدند. در این آثار، الف‌ها به‌عنوان موجوداتی ریزاندام و بازیگوش تصویر شدند؛ نمایشنامهٔ رویای شب نیمهٔ تابستان اثر ویلیام شکسپیر نقطهٔ عطف مهمی در شکل‌گیری این تصور بود. در قرن هجدهم، نویسندگان رمانتیک آلمانی از این تصور الهام گرفتند و واژهٔ elf را دوباره وارد زبان آلمانی کردند. از این تصویر رمانتیک بود که الف‌های فرهنگ عامهٔ مدرن پدید آمدند. الف‌های کریسمس پدیده‌ای نسبتاً نوظهورند که در اواخر قرن نوزدهم در ایالات متحده محبوبیت یافتند. الف‌ها در سدهٔ بیستم با ظهور آثار جی. آر. آر. تالکین وارد ژانر خیال‌پردازی حماسی شدند؛ آثاری که بار دیگر الف‌ها را به‌عنوان موجوداتی انسان‌نما و هم‌اندازهٔ انسان بازنمایی کردند. الف‌ها امروزه نیز بخشی برجسته از رسانه‌های فانتزی به‌شمار می‌روند.

Remove ads

ریشه‌شناسی

خلاصه
دیدگاه

واژهٔ انگلیسی elf برگرفته از واژهٔ انگلیسی کهن ælf است (که جمع آن *ælfe بوده است). این واژه در گویش‌های گوناگون انگلیسی کهن به شکل‌های مختلفی ثبت شده، اما در دورهٔ انگلیسی میانه، این اشکال به‌تدریج به صورت elf همگرا شدند.[۲] در دوران انگلیسی کهن، برای الف‌های مؤنث صورت‌های جداگانه‌ای به کار می‌رفت (مانند ælfen، که به‌احتمال از نیای ژرمنیِ *ɑlβ(i)innjō گرفته شده)، اما در دورهٔ انگلیسی میانه، واژهٔ elf به‌طور معمول شامل موجودات مؤنث نیز می‌شد.[۳]

Thumb
نموداری که نشان می‌دهد چگونه صدای کلمۀ elf در تاریخ زبان انگلیسی تغییر کرده است.[۴][۵]

صورت‌های انگلیسی کهن این واژه با واژگان ژرمنیِ قرون وسطایی همچون álfr در نورس کهن (به معنای «الف»؛ جمع: álfar)، alp در آلمانی علیای کهن (به معنای «روح خبیث»؛ جمع: alpî, elpî؛ مؤنث: elbe)، *alfs در زبان بورگوندیایی (به معنای «الف»)، و alf در آلمانی سفلی میانه (به معنای «روح خبیث») هم‌ریشه‌اند.[۶][۷] همهٔ این واژگان ریشه در زبان نیاژرمنی دارند — زبانی که نیا و جد همهٔ زبان‌های ژرمنی شناخته‌شده است. صورت‌های بازسازی‌شدهٔ این واژه در نیاژرمنی به‌گونهٔ *ɑlβi-z و *ɑlβɑ-z ارائه شده‌اند.[۸]

گفته می‌شود که این صورت ژرمنی *ɑlβi-z / *ɑlβɑ-z با واژگان زیر هم‌ریشه است: albus در لاتین (به معنای «سفیدِ مات»)، ailbhín در زبان ایرلندی کهن (به معنای «گله»)، ἀλφός (alphós) در یونانی باستان (به معنای «سفیدی، پیسی سفید») و elb در زبان آلبانیایی (به معنای «جو»). همچنین این واژه با واژهٔ ژرمنی برای «قو» یعنی *albit- (مقایسه شود با واژهٔ álpt در زبان ایسلندی نو) مرتبط دانسته می‌شود. همهٔ این واژگان از ریشهٔ نیاهندواروپایی *h₂elbʰ- سرچشمه می‌گیرند و به‌نظر می‌رسد که مفهومی مشترک از «سفیدی» آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد. از این رو، واژهٔ ژرمنی احتمالاً در اصل به معنای «سفید‌روی» بوده است، شاید به‌صورت کنایی یا محترمانه.[۹]

یاکوب گریم بر این باور بود که «سفیدی» دلالت‌های اخلاقیِ مثبت دارد و با اشاره به لیوس‌آلفار (ljósálfar) در نوشته‌های اسنوری استورلوسون، چنین نتیجه گرفت که الف‌ها ایزدگونه‌هایی وابسته به نور بوده‌اند.[۱۰] البته، این برداشت قطعی نیست. برای مثال، هم‌ریشه‌های این واژه بیشتر به «سفیدی مات» اشاره دارند تا «درخشندگی»، و در متون اسکاندیناویاییِ قرون وسطی نیز سفیدی بیشتر با زیبایی (به‌ویژه زیبایی زنانه) پیوند دارد. از این رو، الریک هال پیشنهاد داده که الف‌ها شاید «مردمان سفید» خوانده می‌شدند زیرا سفیدی با زیبایی (به‌ویژه زیبایی زنانه) مرتبط بوده است.[۱۱]

ریشه‌شناسیِ کاملاً متفاوتی نیز توسط آدالبرت کون در سال ۱۸۵۵ پیشنهاد شده که بر پایهٔ آن، واژهٔ elf با واژهٔ ṛbhus — صنعتگران نیمه‌ایزدی در اسطوره‌شناسی هند — هم‌ریشه دانسته شده است.[۱۲] در این نظریه، واژهٔ *ɑlβi-z به معنای «ماهر، مبتکر، خلاق» است و می‌تواند با واژهٔ labor در لاتین (در معنای «کار خلاقانه») هم‌ریشه باشد. هرچند این نظریه گه‌گاه مطرح می‌شود، اما به‌طور گسترده مورد پذیرش قرار نگرفته است.[۱۳]

Remove ads

در متون قرون وسطی

خلاصه
دیدگاه

منابع انگلیسی‌زبان در قرون وسطی

الف‌ها به‌عنوان عامل بیماری‌ها

قدیمی‌ترین نسخه‌های خطیِ بازمانده که در هر زبان ژرمنی از الف‌ها نام برده‌اند، متعلق به انگلستان آنگلوساکسون هستند. از این رو، شواهد انگلیسی قرون وسطی توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده و موضوع بحث‌های گسترده‌ای بوده‌اند.[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷] در انگلیسی کهن، الف‌ها بیشتر در متون پزشکی ذکر شده‌اند که نشان می‌دهد در آن زمان باور بر این بوده که الف‌ها می‌توانند انسان‌ها و دام‌ها را بیمار کنند — به‌ویژه با دردهای تیز درونی و اختلالات روانی. مشهورترینِ این متون پزشکی، افسون منظوم Wið færstice («در برابر درد فروکننده») است که در مجموعهٔ پزشکی Lacnunga از سدهٔ دهم آمده است، اما بیشتر ارجاعات به الف‌ها در کتاب‌های پزشکی Bald’s Leechbook و Leechbook III از همان قرن دیده می‌شود. این سنت در سنت‌های بعدیِ زبان انگلیسی نیز ادامه یافت؛ چنان‌که الف‌ها در متون پزشکی انگلیسی میانه نیز حضور دارند.[۱۸]

باور به الف‌ها به‌عنوان عامل بیماری‌ها در اسکاتلند دورهٔ مدرن آغازین نیز همچنان رواج داشت، جایی که الف‌ها به‌عنوان انسان‌هایی با نیروهای فراطبیعی تصور می‌شدند که به‌صورت نامرئی در کنار مردمان روستایی زندگی می‌کردند.[۱۹] از همین رو، الف‌ها در محاکمه‌های جادوگری اسکاتلند در این دوران بارها ذکر شده‌اند: بسیاری از شاهدان در این دادگاه‌ها باور داشتند که الف‌ها به آن‌ها قدرت شفا داده‌اند، یا اینکه افرادی را می‌شناختند که انسان یا حیوانی را دیده‌اند که به دست الف‌ها بیمار شده‌اند.[۲۰][۲۱] در این منابع، گاه الف‌ها با موجودی فراطبیعی به‌نام mare — که به موجودی مشابه با سوکوبوس شباهت دارد — در پیوند دانسته شده‌اند.[۲۲]

گرچه گمان می‌رفت الف‌ها با سلاح‌هایی جادویی بیماری می‌آفرینند، در انگلیسی کهن پیوند روشن‌تری میان الف‌ها و گونه‌ای از جادو برقرار بوده که با واژه‌های sīden و sīdsa شناخته می‌شود — این واژگان با واژهٔ سیدر در زبان نورس کهن هم‌ریشه‌اند، و در متن ایرلندی کهن Serglige Con Culainn نیز مشابه آن دیده می‌شود.[۲۳] [۲۴] تا سدهٔ چهاردهم میلادی، الف‌ها همچنین با عمل رازآمیز کیمیاگری نیز مرتبط شده بودند.[۲۵]

تیر الفی

در یکی‌دو متن پزشکیِ انگلیسی کهن، چنین به‌نظر می‌رسد که الف‌ها ممکن است بیماری را با پرتابه‌هایی (موشک‌واره‌ها) ایجاد می‌کرده‌اند. در قرن بیستم، پژوهشگران اغلب بیماری‌هایی را که به الف‌ها نسبت داده می‌شد، با اصطلاح elf-shot («تیر الفی») نام‌گذاری می‌کردند؛ اما پژوهش‌هایی که از دههٔ ۱۹۹۰ به بعد انجام شد، نشان داد که شواهد قرون وسطایی دربارهٔ باور به اینکه الف‌ها با این شیوه بیماری می‌افکنده‌اند، بسیار اندک است.[۲۶] بحث و جدل در باب اهمیت این موضوع همچنان ادامه دارد.[۲۷] واژهٔ elf-shot نخستین‌بار در یک شعر اسکاتسی به‌نام Rowlis Cursing از حدود سال ۱۵۰۰ میلادی ثبت شده است، جایی که «elf schot» در فهرستی از نفرین‌هایی آمده که قرار است بر دزدهای مرغ نازل شود.[۲۸] این اصطلاح الزاماً همیشه به پرتابه‌ای واقعی اشاره نداشته است؛ چرا که واژهٔ shot می‌توانسته به‌معنای «درد تیز» نیز باشد. اما در اسکاتلندِ دورهٔ مدرن آغازین، واژهٔ elf-schot و اصطلاحاتی همچون elf-arrowhead گاه برای اشاره به سرپیکان‌های نوسنگی به‌کار می‌رفتند که ظاهراً مردم باور داشتند ساختهٔ الف‌ها هستند. در چند محاکمهٔ جادوگری، برخی افراد شهادت دادند که این پیکان‌ها در آیین‌های شفابخشی به‌کار می‌رفته‌اند، و گاه ادعا می‌شد که جادوگران — و شاید الف‌ها — از آن‌ها برای آسیب‌زدن به انسان‌ها و دام‌ها بهره می‌برده‌اند.[۲۹]

یکی از اشعار ویلیام کالینز (William Collins) که در سال‌های ۱۷۴۹–۵۰ سروده شد، شامل این ابیات است: [۳۰]

آنجا هر شبان، با تجربه‌ای تلخ، درمی‌یابد

 چگونه تیرهای الفی‌شان، بال‌گرفته از تقدیر، پرواز می‌کنند

 آنگاه که میش بیمار از خوراک تابستانی چشم می‌پوشد

 یا گوساله‌ها، دل‌خسته، بر خاک می‌افتند.[۳۰]

اندازه، ظاهر، و جنسیت

به‌سبب پیوند الف‌ها با بیماری، در قرن بیستم بیشتر پژوهشگران تصور می‌کردند که الف‌ها در سنت انگلوساکسون موجوداتی کوچک، نامرئی و اهریمنی بوده‌اند که با تیرهای خود بیماری می‌پراکندند. این برداشت با این باور تقویت شد که در مزامیر ادوین (Eadwine Psalter) تصویری از «تیر الفی» وجود دارد که در این زمینه شهرت یافت.[۳۱] اما امروزه این تصویر نوعی سوءبرداشت شمرده می‌شود؛ زیرا آن نگاره در واقع، تصویر مرسومی از تیرهای خداوند و شیاطین مسیحی است.[۳۲] امروزه پژوهش‌های قرن بیست‌ویکم نشان می‌دهند که الف‌های انگلوساکسون — همچون الف‌های اسکاندیناوی یا موجودات افسانه‌ای ایرلندی موسوم به Aos Sí — به‌منزلهٔ انسان‌هایی ماورایی انگاشته می‌شدند.[۳۳]

همچون واژه‌هایی که برای خدایان یا انسان‌ها به‌کار می‌رفت، واژهٔ elf در نام‌های شخصی نیز دیده می‌شود — برخلاف واژه‌هایی که برای هیولاها یا دیوان استفاده می‌شد.[۳۴] همان‌طور که واژهٔ álfar در نورس کهن با خدایان آسیر همراه است، در افسون پزشکی Wið færstice نیز واژهٔ elf با ēse همراه آمده؛ واژه‌ای که تا قرن دهم احتمالاً معنای روشنی نداشته، اما از لحاظ ریشه‌شناسی به خدایان مشرک اشاره داشته است.[۳۵] در انگلیسی کهن، واژهٔ جمع ylfe (که در بیوولف نیز آمده) از نظر دستوری یک قوم‌نام (ethnonym) است، یعنی واژه‌ای که برای اشاره به یک گروه قومی به‌کار می‌رود، و این نشان می‌دهد که الف‌ها به‌عنوان «مردمانی دیگرگون» در نظر گرفته می‌شدند.[۳۶] افزون بر متون پزشکی، واژهٔ ælf و شکل مؤنث آن ælbinne در متون لغت‌نامه‌ای نیز برای برگردان واژه‌های لاتینِ مربوط به نیمف استفاده می‌شده است. این کاربرد با واژهٔ ælfscȳne («زیبا همچون الف») نیز هم‌راستا است — واژه‌ای که برای توصیف زیبایی اغواگرانهٔ قهرمانان زن کتاب مقدس، سارا و جودیت، به‌کار رفته است.[۳۷]

به همین ترتیب، در منابع انگلیسی میانه و اسکاتلندیِ دورهٔ مدرن آغازین نیز، هرچند الف‌ها همچنان با آسیب و خطر مرتبط‌اند، اما به‌وضوح به‌صورت موجوداتی انسان‌مانند تصویر شده‌اند.[۳۸] در این دوره، آن‌ها با سنت عاشقانهٔ شوالیه‌ای و افسانه‌های مربوط به ملکهٔ پریان گره خوردند. ویژگی فریبندگی و تمایل به اغوا یا حتی تجاوز به انسان‌ها، به‌مرور در منابع بیشتر دیده می‌شود.[۳۹] حدود سدهٔ پانزدهم، نخستین شواهد از باوری پدیدار می‌شود که بر پایهٔ آن، الف‌ها ممکن است نوزادان انسان را بدزدند و به‌جای آنان نوزاد بدل بگذارند.[۴۰]

کاهش استفاده از کلمه الف

در پایان دوره قرون وسطی، کلمه الف به طور فزاینده‌ای توسط کلمه فرانسوی پری جایگزین می‌شد.[۴۱] به عنوان مثال می‌توان به داستان طنز جفری چاوسر به نام سر توپاس اشاره کرد، جایی که شخصیت اصلی داستان در جستجوی "ملکه الف" است که در "سرزمین پریان" ساکن است.[۴۲]

متون نورس باستان

متون اسطوره‌ای

شواهد مربوط به باور به الف‌ها در اسکاندیناویِ قرون وسطی (جز ایسلند) اندک است، اما منابع ایسلندی به‌گونه‌ای بی‌همتا غنی‌اند. برای مدت‌ها، دیدگاه‌ها دربارهٔ الف‌ها در اسطوره‌شناسی نورس کهن تحت‌تأثیر ادای منثور نوشتهٔ اسنوری استورلوسون قرار داشت. در این اثر، از svartálfar، dökkálfar و ljósálfar (به‌معنای «الف‌های سیاه»، «الف‌های تیره» و «الف‌های روشن») سخن رفته است. برای نمونه، اسنوری روایت می‌کند که چگونه svartálfar پس از آن‌که لوکی گیسوان بلند سیف، همسر ثور، را برید، برای او موی طلایی تازه‌ای ساختند.[۴۳] با این حال، این اصطلاحات تنها در ادّای منثور و متونی که از آن برگرفته شده‌اند آمده‌اند. امروزه میان پژوهشگران توافق وجود دارد که این دسته‌بندی‌ها بازتابی از سنت‌های مربوط به دورف‌ها، دیوان و فرشتگان هستند و بخشی از تلاش اسنوری برای «مشرک‌سازی» کیهان‌شناسی مسیحی است که از کتاب Elucidarius (یک خلاصهٔ رایج از آموزه‌های مسیحی) گرفته شده بود.[۴۴]

امروزه پژوهشگران اسطوره‌شناسی نورس تمرکز خود را بر اشارات به الف‌ها در اشعار نورس کهن، به‌ویژه ادای کهن (Elder Edda)، معطوف کرده‌اند. تنها شخصیتی که به‌صراحت در این اشعار به‌عنوان یک الف نام‌برده می‌شود (اگر اصلاً چنین باشد)، Völundr، قهرمان منظومهٔ Völundarkviða است.[۴۵] با این حال، الف‌ها به‌طور مکرر در عبارت هم‌آوای Æsir ok Álfar («آسیرها و الف‌ها») و گونه‌های مشابه آن ذکر شده‌اند. این، یک فرمول شعری تثبیت‌شده است که بر وجود سنتی نیرومند از پیوند الف‌ها با خدایانِ معروف به آسیر دلالت دارد — یا حتی نشان می‌دهد که الف‌ها و آسیرها گاه یکی پنداشته می‌شدند.[۴۶][۴۷] این ترکیب در شعر انگلیسی کهن Wið færstice و در نظام نام‌گذاری شخصی ژرمنی نیز دیده می‌شود؛[۳۴] افزون بر آن، در شعر اسکالدیک، واژهٔ الف به‌گونه‌ای به‌کار رفته که مشابه کاربرد واژه‌های مربوط به خدایان است.[۴۸] در سفرنامهٔ منظوم Austrfaravísur اثر سیگواتور ثوردارسون، سروده‌شده حدود سال ۱۰۲۰ میلادی، به آیینی به‌نام álfablót («قربانی برای الف‌ها») در منطقهٔ ادسکوگن (واقع در جنوب امروزی سوئد) اشاره شده است.[۴۹] به‌نظر نمی‌رسد که در اندیشهٔ نورس کهن، مرزی روشن میان انسان‌ها و خدایان وجود داشته باشد؛ بنابراین، چنان‌که دربارهٔ آزیر گفته می‌شود، الف‌ها نیز به‌عنوان انسان‌مانندانی نیرومند تصور می‌شدند که در برابر غولان (jötnar) قرار داشتند.[۵۰] بسیاری از پژوهشگران همچنین بر این باورند که در اسطوره‌شناسی نورس کهن، میان الف‌ها و دورف‌ها (dwarfs) نوعی هم‌پوشانی مفهومی وجود داشته — که این امر با روندهایی در منابع آلمانی قرون وسطی نیز هم‌خوانی دارد.[۵۱]

نشانه‌هایی وجود دارد که بر پیوند میان خدای فریر (Freyr) و الف‌ها دلالت می‌کنند. به‌ویژه، در منظومهٔ Grímnismál آمده که آلفهایم (Álfheimr، به‌معنای «سرزمین الف‌ها») به فریر اهدا شده است. اسنوری استورلوسون، فریر را یکی از ونیری‌ها (Vanir) دانسته است. با این حال، واژهٔ Vanir در اشعار ادایی بسیار اندک و در اشعار اسکالدیک بس نادر است و عموماً در دیگر زبان‌های ژرمنی نیز دیده نمی‌شود. با توجه به پیوند فریر با الف‌ها، از دیرباز این گمان وجود داشته که álfar و Vanir کمابیش دو واژه برای نامیدن یک گروه از موجودات‌اند.[۵۲][۵۳][۵۴] با این حال، این دیدگاه به‌طور یکپارچه پذیرفته نشده است.[۵۵]

واژهٔ álfröðull (به‌معنای «دیسک الفی»)، که به‌عنوان کنینگ برای خورشید در شعر نورس کهن آمده، معنای روشنی ندارد، اما به‌نظر برخی پژوهشگران، بر پیوندی نزدیک میان الف‌ها و خورشید دلالت دارد.[۵۶][۵۷]

اگرچه معنای دقیق واژه‌های مربوطه چندان قطعی نیست، به‌نظر می‌رسد که Völundr در منظومهٔ Völundarkviða به‌صراحت به‌عنوان یکی از الف‌ها توصیف شده است.[۵۸] برجسته‌ترین عمل او در این منظومه، تجاوز به Böðvildr است؛ از این‌رو، این شعر الف‌ها را به‌عنوان تهدیدی جنسی برای دختران تصویر می‌کند. همین ایده در دو منظومهٔ ادّاییِ متأخر نیز آمده که تحت‌تأثیر افسانه‌های عاشقانهٔ شوالیه‌ای و لاهای برتونی (Breton lais) قرار دارند: Kötludraumur و Gullkársljóð. این تصور همچنین در سنت‌های متأخر اسکاندیناوی و حتی فراتر از آن نیز دیده می‌شود و ازاین‌رو شاید با سنتی کهن و برجسته سر و کار داشته باشیم.[۵۹] الف‌ها همچنین در چند افسون منظوم نیز ظاهر می‌شوند، از جمله افسون رونیکی برگن که در میان سنگ‌نوشته‌های بریگن یافت شده است.[۶۰]

منابع دیگر

ظاهر شدن الف‌ها در حماسه‌ها به‌شدت وابسته به گونهٔ ادبی آن‌هاست. در حماسه‌های ایسلندی‌ها، حماسه‌های اسقفان و حماسه‌های معاصر که معمولاً در به‌تصویر کشیدن امور فراطبیعی بسیار محتاط‌اند، از آلفار (الف‌ها) به‌ندرت یاد می‌شود و آن هم معمولاً به‌صورت گذرا.[۶۱] با این‌حال، همین منابع محدود از بهترین شواهد موجود برای باور عامه به الف‌ها در زندگی روزمرهٔ اسکاندیناویِ قرون وسطی به شمار می‌آیند. از جمله: اشاره‌ای کوتاه به رؤیت الف‌هایی سوار بر اسب در سال ۱۱۶۸ (در حماسهٔ استورلونگا)؛ اشاره به آلفابلوت («قربانی برای الف‌ها») در حماسهٔ کورماک؛ و نیز وجود اصطلاحی کنایی ganga álfrek («رفتن برای راندن الف‌ها») در حماسهٔ ایربیگیا، که معنای کنایی آن «رفتن به مستراح» بوده است.[۶۱][۶۲]

حماسه‌های شاهان نیز حاوی گزارشی است ایهام‌آمیز اما بسیار مورد توجه، از پادشاهی سوئدی در دوران کهن که پس از مرگ مورد پرستش قرار گرفت و اُلافِر الفِ گِیرستادیر (Ólafr Geirstaðaálfr) خوانده شد؛ همچنین، در ابتدای روایت نورنا-گست (Norna-Gests þáttr) از الفی اهریمنی سخن رفته است.[۶۳]

در حماسه‌های افسانه‌ای (fornaldarsögur)، الف‌ها بیشتر به‌عنوان نیاکان افسانه‌ای یا در قالب روابط جنسی قهرمانان با زنان الفی تصویر می‌شوند. از سرزمین آلفهایم (Álfheimr) در هایمس‌کرینگلا یاد شده است، و در حماسهٔ ثورستین پسر وایکینگ آمده که دودمانی از پادشاهان محلی بر آلفهایم فرمان می‌راندند و چون در رگ‌شان خون الفی جاری بود، از دیگر مردمان زیباتر بودند. [۶۴][۶۵] در حماسهٔ هِرولف کرکی (Hrólfs saga kraka)، گفته شده که اسکولد، خواهر ناتنی هِرولف، دختری نیمه‌الف بود — زادهٔ پادشاه هلگی و زنی از قوم الف‌ها (álfkona). اسکولد به جادوگری (seiðr) آگاه بود. البته، روایت‌های کهن‌تر از اسکولد این مطالب را دربر ندارند. در روایت حماسهٔ ثیدرک (Þiðreks saga) از افسانهٔ نیفلونگن (Niflungar)، هوگنی فرزند ملکه‌ای انسانی و الفی معرفی شده است، اما چنین تبارنامه‌ای در ادّاها، حماسهٔ ولسونگ یا نیبلونگن دیده نمی‌شود.[۶۶] یادکردهای اندک از الف‌ها در حماسه‌های شوالیه‌ای نیز عمدتاً حالتی بازیگوشانه دارند.[۶۷]

در قطعات تاریخ دانمارک (Rerum Danicarum fragmenta) نوشتهٔ آرن‌گریمور یون‌سون (۱‍۵۹۶)، که بیشتر به لاتین و گاه به دانمارکی و ایسلندی کهن نگاشته شده، باور اسکاندیناوی و ایسلند به الف‌ها — که Allffuafolch خوانده می‌شوند — توضیح داده شده است.[۶۸] در هر دو منطقهٔ اسکاندیناویِ قاره‌ای و ایسلند، اشارات پراکنده‌ای به الف‌ها در متون پزشکی دیده می‌شود؛ گاه به زبان لاتین، و گاه در قالب حرزهایی که الف‌ها را از عوامل بیماری می‌دانند. بیشتر این شواهد با سنت‌های آلمانیِ سفلی (Low German) پیوند دارند.[۶۹][۷۰][۷۱]

گاه الف‌ها، همانند دورف‌ها، با مهارت در صنعت‌گری نیز همراه‌اند. وی‌لند آهنگر (Wayland the Smith) نماد برجستهٔ این ویژگی است. وی به نام‌های گوناگون در زبان‌های مختلف شناخته می‌شود: Völund در نورس کهن، Wēland در انگلیسی کهن، و Wieland در آلمانی. داستان وی‌لند همچنین در ادّای منثور نیز آمده است.[۴۳]

متون آلمانی قرون وسطی و اوایل دوران مدرن

واژهٔ alp در زبان آلمانی علیای کهن (Old High German) تنها در شماری اندک از واژه‌نامه‌ها و فهرست‌های واژگانی ثبت شده است. در فرهنگ واژگان آلمانی علیای کهن (Althochdeutsches Wörterbuch)، این واژه به‌عنوان «ایزدان یا دیوان طبیعت، هم‌ارز با فائون‌ها (Fauns) در اسطوره‌شناسی کلاسیک ... که موجوداتی شوم و سهمگین تلقی می‌شوند ... و همچون کابوس، به آزار زنان می‌پردازند» تعریف شده است.[۷۲] بر همین اساس، واژهٔ آلمانی Alpdruck (به‌معنای تحت‌اللفظی «فشار الفی») به معنای کابوس شبانه به کار می‌رود. همچنین شواهدی وجود دارد که الف‌ها را با بیماری، به‌ویژه صرع، مرتبط می‌دانند.[۷۳]

به‌همین ترتیب، در آلمانی علیای میانه (Middle High German)، الف‌ها اغلب با فریب‌دادن یا گیج‌کردن انسان‌ها پیوند دارند؛ آن‌چنان‌که عبارتی مانند die elben / der alp trieget mich («الف‌ها / الف دارد مرا می‌فریبد») آن‌قدر رایج بوده که حالتی ضرب‌المثلی یافته است.[۷۴] همین الگو در آلمانی آغاز دورهٔ مدرن نیز مشاهده می‌شود.[۷۵][۷۶] این فریب‌کاری گاهی با جنبه‌ای اغواگرانه همراه است، که در منابع انگلیسی و اسکاندیناویایی نیز دیده می‌شود:[۷۳] مشهورترین نمونه در این‌باره، پنجمین مینه‌زانگ (Minnesang) از هاینریش فن مورونگن در سدهٔ سیزدهم است، که چنین آغاز می‌شود:

Von den elben wirt entsehen vil manic man / Sô bin ich von grôzer liebe entsên

«بسیاری از مردمان به‌سبب الف‌ها افسون می‌شوند / من نیز از عشقی عظیم افسون شده‌ام».[۷۷]

در همین دوران، واژهٔ Elbe نیز برای ترجمهٔ واژه‌های لاتینیِ مربوط به نیمف‌ها به کار می‌رفت.[۷۸]

در دعاهای قرون وسطای متأخر، الف‌ها به‌عنوان نیروهایی تهدیدآمیز و حتی اهریمنی ظاهر می‌شوند. برای مثال، در برخی دعاها از خداوند یاری خواسته می‌شود تا از حملات شبانهٔ الف‌ها (Alpe) محافظت کند.[۷۹] به‌گونه‌ای مشابه، در آغاز دوران مدرن، الف‌ها در شمال آلمان به‌عنوان نیروهایی معرفی می‌شوند که در خدمت اعمال شریرانهٔ ساحران هستند؛ مارتین لوتر بر این باور بود که مادرش قربانی چنین افسون‌هایی شده بوده است.[۸۰] با این حال، همانند اسطوره‌شناسی نورس، شخصیت‌هایی که به‌صراحت به‌عنوان الف شناسایی شده باشند بسیار اندک‌اند. به‌نظر می‌رسد که در جهان آلمانی‌زبان، الف‌ها تا حد زیادی با دورف‌ها (آلمانی بالای میانه: getwerc) درهم آمیخته شده باشند.[۸۱] از این‌رو، برخی از دورف‌هایی که در اشعار حماسی آلمانی پدیدار می‌شوند، مرتبط با سنت‌های کهن الفی شمرده شده‌اند. به‌ویژه، در قرن نوزدهم، پژوهشگران بر این باور بودند که دورفی به‌نام آلبریش (Alberich) — که نامش از نظر ریشه‌شناسی به‌معنای «نیرومند همچون الف» است — بازتاب‌دهندهٔ سنت‌های کهن‌تری از الف‌ها بوده است.[۸۲][۸۳]

Remove ads

منابع

Loading related searches...

Wikiwand - on

Seamless Wikipedia browsing. On steroids.

Remove ads