بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه

تأثیرات و مآثر بهرام بیضایی

از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد

تأثیرات و مآثر بهرام بیضایی
Remove ads

چند و چونِ تأثیرِ کارِ فکری و فرهنگی و هنریِ بهرام بیضایی (۱۳۱۷) موضوعِ بحث و پژوهش بوده است. او از دههٔ ۱۳۴۰ به بعد، به رغمِ محرومیت‌های فراوان، شاگردانِ فراوانی نیز آموزش داده که کم و بیش به دامنهٔ تأثیرش افزوده‌اند.[۱][۲] گذشته از هنر، به نظرِ مجید مظفّری، بیضایی «بر زمانه» هم «تأثیری شگرف داشت.»[۳] یکی از شارحانش در دههٔ ۱۳۹۰ کارِ فرهنگیِ بیضایی را هم‌سنگِ کارهای علی‌اکبر دهخدا و نیما یوشیج و صادق هدایت ارزیابی کرد.[۴] آیدین آغداشلو گفته: «اگر «بهرام بیضایی» نبود، جای خالی وسیعی در پهنهٔ این فرهنگ باقی می‌ماند که پرشدنی نبود.»[۵]

Thumb
بیضایی در نشستِ خبریِ وقتی همه خوابیم در جشنوارهٔ فیلمِ فجرِ ۱۳۸۷. لغتِ «بیضایی‌وار» را بعضی فارسی‌زبانان در وصفِ آنچه از اندیشه‌ها و شگردهای بیضایی تأثیر پذیرفته به کار برده‌اند.[پانویس ۱]
Remove ads

نوشتجات

خلاصه
دیدگاه

متأسفانه در ایران مراکز دولتی دست‌اندرکار امور هنری توجه زیادی به نمایشنامه‌نویسی ندارند؛ و تا زمانی که حمایت دولتی نباشد، فقط یک سری کارهای فردی است که در این زمینه انجام می‌شود. فردوسی زندگیش را می‌گذارد و شاهنامه را می‌نویسد. به این ترتیب تاریخ ما روی شانه‌های افراد می‌چرخد. مجموع تحقیقات و نمایشنامه‌های بهرام بیضایی شبیه کار یک فرهنگستان است.

علیرضا کوشک جلالی، شهریورِ ۱۳۹۸[۶]

بیضائی تاریخ تمدّن ما را تداوم می‌دهد. ما دچار انقطاع هستیم؛ امّا همواره مردانی چون سیاووش، سهروردی، نیما و بیضائی تک‌شاخه‌های بریدهٔ فرهنگ ما را جوانه می‌زنند و این خاکستر را دوباره شعله‌ور می‌سازند.

محمّدرضا اصلانی، اردیبهشتِ ۱۳۸۲[۷]

پیش از ظهورِ نسلِ نمایشنامه‌نویسانِ نامدارِ دههٔ ۱۳۴۰ در ایران انتشارِ نمایشنامهٔ ایرانی برای بازارِ کتابِ فارسی رایج نبود.[پانویس ۲] بیضایی در رواجِ نمایشنامه‌نویسیِ فارسی و انتشارِ نمایشنامه‌های فارسی سهم داشته است. غیر از این، او در ترجمه و انتشارِ نمایشنامه‌های غیرفارسی به فارسی نیز بسیار کوشا بوده است. نمایشنامه‌هایی از کارلو گولدونی و ژان ژنه به سفارشِ مستقیمِ او به فارسی ترجمه و منتشر شد، و خود و دوستانِ نزدیکش نیز در ترجمهٔ نمایشنامه‌های کلاسیکِ ژاپنی و چینی و نیز انگلیسی کارهایی کرده‌اند.

آیدین آغداشلو نثرِ بیضایی را «از فاخرترین نمونه‌های نثر فارسی» می‌دانسته که گواه و نمودارِ پایندگیِ زبانِ فارسی به واسطهٔ «زایش‌های متعدّد» است.[۸] ماتئوش کواگیش «دورنما»ی آثارش را جهانی و او را «شهروند جهان»[۹] و سزوارِ جایزهٔ نوبل ادبیات دیده،[۱۰] هرچند ترجمهٔ آثارش آسان نیست،[۱۱] و پرویز فنّی‌زاده تقلید از طنزِ بیضایی را نشدنی می‌دانسته.[۱۲] عبدالله کوثری و بهزاد فراهانی[۱۳] و امین فقیری[۱۴] و قطب‌الدّین صادقی[۱۵] و ایرج طهماسب[۱۶] و محمّد یعقوبی و حسین کیانی و شکوفه آذر و علی‌اکبر حیدری[۱۷] نیز از نویسندگانِ هم‌روزگارِ بیضایی هستند که از نوشته‌هایش اثر پذیرفتند یا کوشیدند شیوه‌هایش را در نویسندگی پی‌گیرند. پنداشت‌ها از چند و چونِ تأثیرِ بیضایی در ادبیات گوناگون و ناهمساز بوده است: کسانی تأثیرِ کارش را بزرگ دانسته‌اند – مانندِ اصحابِ جشنِ دنیای تصویر در سالِ ۱۳۸۶ که به خاطرِ بیشترین تأثیر در ادبیاتِ نمایشی در ایران به او جایزه دادند – و کسانی پیش‌بینی کرده‌اند که بزرگیِ تأثیرش در آینده شناخته خواهد شد – مانندِ حمید دبّاشی[۱۸] – و دیگرانی تأثیرش را خُرد شمرده‌اند – مثلاً محمّد رحمانیان از کوچکیِ دامنهٔ تأثیرِ شایستهٔ بیضایی افسوس خورده که: «ما هیچ وقت شاگردِ بیضایی بزرگ نبوده‌ایم»[۱۹] و بهزاد قادری گله از ابنای زمانه‌اش کرده که «بدترین کفر» که ازش می‌پرهیزند «خواندن چهار کلمه از محال‌اندیشانی» چون بیضایی است[۲۰] و هوشنگ توزیع، با وجودِ دوستداری، اشاره به بی‌تأثیریِ کارِ بیضایی در دورهٔ کارش در آمریکا کرده است.[۲۱] گوهر پارسی ناکامیِ پیروانِ بیضایی را شبیهِ ناکامیِ پیروانِ علی حاتمی دانسته[۲۲] و اکبر رادی ایشان را به پیروانِ آنتون چخوف مانند کرده که «به هرز رفته و هدر شدند. مانند یک بیابان جادو که هر کس در آن بیفتد، نابود می‌شود و فقط معدود افرادی می‌توانند از آن جان سالم به در برند.»[۲۳]

با این همه، از میانِ شاگردانِ بیضایی نویسندگانِ شناخته‌ای چون رضا قاسمی و حمید احیاء هم برخاسته‌اند؛[۲۴] و از پیروانش در کارِ پژوهشِ متعارف نیز می‌شود مایل بکتاش و عنایت‌الله شهیدی و مرتضی راوندی و جابر عناصری و مجید فلاح‌زاده و جمشید ملک‌پور و بهروز غریب‌پور[۲۵] و ویلم فلور و فریده رازی و یعقوب آژند و رسول جعفریان[۲۶] و جهانگیر نصری اشرفی[۲۷] و محمّد پسندی حکم‌آبادی و سهیلا نجم و ویلیام بیمن و عبّاس شادروان و کامران سپهران و نیایش پورحسن و ناصر حبیبیان و معصومه ابراهیمی را نام برد.[پانویس ۳]

با این که کارِ بیضایی در آموزشِ رسمیِ مدرسی در ایران غایب بوده است، هنرمندانی چون مهتاب نصیرپور[۲۸] و حمید امجد[نیازمند منبع] از طریقِ کتاب‌های بیضایی به کارِ هنر گرویدند. سرگذشتِ بیضایی در تذکره‌های گوناگون آمده و دیوانِ آثارش نیز چاپ شده است، هرچند ناتمام، همچون دیوان‌های شاعرانِ خانوادهٔ بیضایی.[نیازمند منبع]

Remove ads

نمایش

خلاصه
دیدگاه

اجرا نشدن بسیاری از آثار بیضایی موجب شد که این آثار هرگز نتوانند ظرفیت‌های بالقوه خود را نشان دهند. بدین ترتیب، قابلیت‌های بخشی از وجوه ادبیات نمایشی ما هرگز آشکار نشد.

امید روحانی، اردیبهشتِ ۱۳۸۲[۲۹]

نمایشنامه‌های بیضایی – با کارهای نمایشنامه‌نویسانِ پیشروی دیگری مانند علی نصیریان و غلامحسین ساعدی و اسماعیل خلج و شاید از همه مهم‌تر اکبر رادی که همراهِ بیضایی از گروهِ طرفه بود – به دگرگونیِ نمایشِ صحنه‌ای در تهران و مآلاً در ایران (و نمایش‌های ایرانی بیرون از ایران نیز) انجامید؛ چندان که محمود استاد محمّد گفته شیوه‌ای از نمایش که عبّاس جوانمرد و رکن‌الدّین خسروی و جعفر والی در دههٔ ۱۳۴۰ با نوشته‌های بیضایی و رادی و ساعدی پیش گرفتند راهی نو و ناشناخته بوده که گشودنش را ارج باید نهاد.[۳۰] ولی خیلی زود، تا نیمهٔ دههٔ ۱۳۴۰، بیضایی شیوهٔ نمایشِ نمایشنامه‌های نوآورده‌اش را نیز آزمود و برساخت. اغلبِ صاحب‌نظران نمایشِ نوشته‌های بیضایی را دشوار دانسته و شیوهٔ نمایشی او را برای نوشته‌هایش کمابیش یگانه و اندکی متفاوت با جریان‌های رایج شمرده‌اند. مثلاً منوچهر آتشی اجرای برخوانی‌های بیضایی را «چه از نظر فن تئاتر چه از نظر سانسور فرهنگی − که بیضایی سال‌ها است مبتلای آن است» دشوار می‌دانسته[۳۱] و اکبر رادی اشاره کرده که نمایشنامه‌های بیضایی فقط با کارگردانیِ خودش خوب به نمایش درمی‌آید.[۳۲] او خود نیز بیشترِ نمایش‌های دیگران از نمایشنامه‌های خودش را نپسندیده،[پانویس ۴] و بایسته می‌دانسته که راه و رسمِ خواندن و نمایشِ این کارها را بیاموزند.[۳۳] با این همه، تأثیرِ بیضایی دستِ کم در نمایش در ایران، به واسطهٔ کارهای نمایشی و افاضاتِ نظری و نیز پژوهش‌های تاریخی و سخن‌شناختی (از متنی و فرهنگی) چون نمایش در ایران، بزرگ ارزیابی شده است؛ و بسیاری از سرآمدانِ اهلِ نمایش، از جمله علی نصیریان[۳۴] و ژان-کلود کریر[۳۵] و جمشید مشایخی[۳۶] و نصرت پرتوی و منوچهر انور و عزیز ساعتی[۳۷] و بسیارانِ دیگر، به استادی شناخته‌اندش و کارش را ستوده و بزرگ داشته‌اند؛ و بسیاری هم، چون هرمز هدایت، پیروی شیوهٔ او شده‌اند.[۳۸] با این همه، بوده‌اند کارگردانانی هم که کارش را هیچ خوش نداشته‌اند، از جمله نمونهٔ افراطیِ سعید سلطان‌پور که در آبانِ ۱۳۴۸ به واسطهٔ گروهی نمایشِ سُلطان مارِ بیضایی را در مشهد برآشفت و از صحنه پایین کشید.[۳۹]

Remove ads

سینما

خلاصه
دیدگاه

بر خلاف آنتونیونی یا رنه، بیضایی در دسترس من است و می‌توانم بی‌واسطه از او بیاموزم.

امیر نادری، ۱۳۶۴[۴۰]

Thumb
واروژ کریم مسیحی سرِ صحنهٔ سلندر (۱۳۵۹)
«. . . مکتب بیضایی بر آقای واروژ تأثیر زیادی گذاشته است.»
«ما با همه دانایی‌مان فیلم می‌بینیم اما تنها با دیدن چند دقیقه از فیلم‌های کریم مسیحی، همه دانایی‌مان رها می‌شود و ماهیت سینما را فراموش می‌کنیم و غرق لذت از آن می‌شویم. به همین دلیل تجربه تماشای فیلم‌های کریم مسیحی با بهرام بیضایی که برای دیدن آثارش باید فسفر سوزاند، متفاوت است.»

فیلم‌های بیضایی، همچون فیلم‌های کمابیش همهٔ فیلم‌سازانِ غیرآمریکاییِ هم‌نسلش، در زمانِ زندگیِ خودش تماشاکنانِ بین‌المللی چندانی نیافت؛ بر خلافِ کارهای هم‌نسلانِ نامدارِ فیلم‌سازیش در آمریکا چون اغلبِ اصحابِ هالیوود نو و چند فیلم‌سازِ غیرآمریکایی از این نسل مثلِ جان وو و تری گیلیام و مایک لی و چند سال دیرتر مصطفی عقّاد و چند سال زودتر ساتیاجیت رای و عثمان سمبن و سرجیو لئونه و برناردو برتولوچی. با این همه، سینماگرانی، به قولی فراوان[۴۳] و به قولی نه چندان فراوان،[۴۴] تحتِ تأثیرِ کارِ بیضایی واقع شده‌اند. یکی از تواناترین سینماگرانی که − دستِ کم به واسطهٔ دستیاریِ بیضایی در کارگردانیِ چندین فیلم − از کارِ سینمایی بیضایی الهام گرفته و فیلم‌های برجسته‌ای ساخته واروژ کریم مسیحی بوده است. او بارها کوشید تا فیلم‌نامه‌هایی از بیضایی را به فیلم درآورد، ولی یگانه حاصلِ این کوشش‌ها فیلمِ نیم‌ساعتهٔ سلندر (۱۳۵۹) بوده است. امیر نادری[۴۵][۴۶] و تینا پاکروان نیز از فیلم‌سازانی بوده‌اند که خود را شاگردِ بیضایی می‌دانسته‌اند.

. . . سال‌های متمادی، حتی شاید یک یا چند قرن انسان ایرانی به کمک فیلم‌های بیضایی بیندیشد، با خود درگیر شود و فراتر از لحظهٔ اکنون برود و آینده‌ای دورتر را در نظر بگیرد.

نعمت‌الله فاضلی، ۴ بهمنِ ۱۳۹۵ یا سالِ ۱۴۰۱[۴۷]

با این همه، تأثیرِ سینمای بیضایی در فیلم‌سازی و فیلم‌بینیِ ایرانیان و غیرایرانیان در دورانِ زندگی خودش تا حدّی تحتِ شعاعِ سینمای «جاهلی» و «ملّی» و «جشنواره‌ای» و «عرفانی» و «اخلاقی» و «دفاعِ مقدّس» و عامّه‌پسند واقع شده و این‌ها از نفوذش کاسته است. مثلاً ملودرام‌های ضدّروشنفکرانهٔ داریوش مهرجویی[۴۸][۴۹][۵۰] و گرایشِ لمپنیِ مسعود کیمیایی[۵۱] به داشتنِ هوادارانِ انحصاریِ فراوان معروف بوده‌اند و شیوهٔ کمینه‌گرا و فستیوال‌پسندِ عبّاس کیارستمی[۵۲] نزدِ فیلم‌سازانِ جوان محبوبیت داشته است.[۵۳][۵۴] اولاف مولر به یاد آورده که مرورِ آثارِ بیضایی را در جشنوارهٔ بین‌المللیِ فیلمِ وینِ سالِ ۱۹۹۵ میلادی اغلبِ ناقدان نادیده گرفتند، چراکه فیلم‌هایش ربطی به کیارستمی ندارد.[۵۵] ساخته‌های فیلم‌سازانی چون ساموئل خاچیکیان و ایرج قادری و مسعود ده‌نمکی نیز تماشاکنانِ بیشتری از کارهای بیضایی داشته است. ولی در اغلبِ رأی‌گیری‌های سینمایی در ایران بیضایی در دورانِ زندگی خود اوّل شده است.[۵۶]

بیضایی در فیلم‌های فیلم‌سازان دیگر نیز همکاری‌هایی داشته است. همچنین بر اساسِ نوشته‌های او فیلم‌هایی ساخته شده، از جمله خطِّ قرمز بر اساسِ فیلم‌نامهٔ شب سمور، سایه به سایه بر اساسِ فیلم‌نامهٔ آوازهای ننه آرسو و روز واقعه بر اساسِ فیلم‌نامه‌ای به همین نام. بیضایی بیشترِ این فیلم‌ها را نپسندیده.[نیازمند منبع] به نظرِ مسعود بهاری «مشکل از فیلمنامه‌های بهرام بیضایی است که باید توسط خودش ساخته شوند وگرنه آثاری خنثی و بی‌هویت خواهند شد».[۵۷] با این همه، در دورهٔ زندگیِ بیضایی فیلم‌نامه‌هایش در کتاب‌های آموزشِ فیلم‌نامه‌نویسی استفاده شد.[پانویس ۵]

Remove ads

اندیشهٔ اجتماعی

. . . مردمی مخاطب من هستند که بخواهند قدمی از آنچه هستند پیش‌تر بروند؛ آنها که دانسته یا ندانسته در خدمت حفظ معادله‌های پیشین‌اند در روبرو شدن با کار من آشفته می‌شوند. . . .

بیضایی، دههٔ ۱۳۶۰[۵۸]

بیضایی عضوِ احزابِ سیاسی یا پیروی مکتبِ فکریِ معیّنی نبوده است. با این همه، نگاهِ انتقادیش به تاریخ و فرهنگِ ایران از خلالِ فیلم‌ها و نمایش‌ها و کتاب‌ها و سخنانش کم و بیش الهام‌بخشِ بازاندیشی‌خواهیِ تاریخی و اصلاح‌طلبیِ فرهنگی و اجتماعی بوده است. مثلاً در سخنرانیِ پاییزِ ۱۳۵۶ در شب‌های شعر گوته مسئولیتِ سانسور و آزادمنشی را به گردنِ توده‌های مردم انداخت،[۵۹] که در زمانِ خود بدعتی به‌شمار می‌رفت[۶۰] و تأثیری غیر از آن می‌داشت که اندیشندگانِ انقلابی می‌خواستند.[نیازمند منبع] بعدها در مقالهٔ «پس از صد سال» (۱۳۷۵) به تجزیه و تحلیلِ انتقادیِ سیرِ تاریخیِ فرهنگ و هنرِ ایران پرداخت.

Remove ads

پانویس

منابع

Loading related searches...

Wikiwand - on

Seamless Wikipedia browsing. On steroids.

Remove ads