بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه
تاریخ وصاف
از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
Remove ads
تَجْزِیَةُ الْأَمْصَار و تَزْجِیَةُ الْأَعْصَار[یادداشت ۱] بیشتر شناختهشده با نام مستعار تاریخ وَصّاف، کتابی تاریخی از عبدالله بن فضلالله شیرازی ملقب به «وصاف الحضرة» است. بیشتر مطالب این کتاب مشتمل بر تاریخ ایلخانان مغول میان سالهای ۶۵۶ تا ۷۲۸ ه.ق است، ولی در آن مطالب قابلملاحظهای نیز به حکومتهای محلی همدوره، بهویژه در ناحیهٔ جنوب ایران، تاریخ سلاطین مصر و دهلی، و تاریخ دیگر حکام خاندان چنگیزی در شعبات امپراتوری مغول اختصاص یافته است.[۱] تاریخ وصاف یکی از سرشناسترین و ارزندهترین منابع تاریخی دورهٔ حکومت مغول بر ایران است؛ منتها بهسبب نثر بهشدت مصنوع و پر از تکلف کتاب اطلاعات تاریخی آن عموماً درمیان انبوهی از آرایشها و عبارتپردازیهای ادبی پراکندهشده، و آن را به یکی از مصنوعترین و سختخوانترین نمونههای نثر ادیبانهٔ فارسی تبدیل کرده است.[۲]
کار بر روی تاریخ وصاف از سال ۶۹۷ ه.ق آغاز شد و نویسنده پس از ۵ سال نوشتن توانست در ۱۳ رجب سال ۷۰۲ ه.ق بخشی از کتابش را که احتمالاً شامل نخستین جلد بوده، با وساطت رشیدالدین فضلالله همدانی و سعدالدین محمد آوجی دو وزیر غازان خان، در عانه به وی تقدیم کند و مورد تشویق ایلخان قرار گیرد. سالها بعد، در ۲۴ محرم سال ۷۱۲ ه.ق نویسنده در سلطانیه، اینبار کتابش را که دربرگیرندهٔ ۴ جلد بود به سلطان اولجایتو برادر و جانشین غازان پیشکش کرد و از سوی وی لقب «وصاف الحضرة (مدیحهسرای دربار)» دریافت کرد، و به خلعت و امتیاز ترخان[یادداشت ۲] رسید. وصاف، بعداً به کتابش جلد پنجمی افزود و وقایع را تا اواسط سلطنت ابوسعید پوشش داد.[۳][۴]
وصاف چنانکه خود تصریح کرده کارش دنبالهای بر تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی است، و کوشیده تا در اثرش از اسلوب نگارش تاریخ جهانگشای نیز تقلید کند. بااینحال، نثر تاریخ وصاف، بهمراتب از نثر جهانگشای مصنوعتر و دشوارتر است. علت اصلی این شدت از تکلف، به این مسئله بازمیگردد که اصولاً هدف اصلی وصاف نه ثبت تاریخ، بلکه خلق یک اثر ادبی بینظیر با درونمایهٔ تاریخی بوده است. او در این زمینه به تاریخ یمینی اثر محمد عتبی نیز توجه داشته و همچون عتبی، رسائلی بین نوشتههای تاریخی گنجانده که در آنها به مواردی نظیر بازی شطرنج، گاهشماری، و نقد ترجمهٔ نصرالله منشی از کلیله و دمنه میپردازد. نثر وصاف درمجموع یکدست نیست؛ از نسبتاً ساده تا بسیار مصنوع، و از سرهنویسی فارسی تا کاملاً عربینویسی متغیر است.[۴] در تاریخ وصاف اشعار فارسی و عربی بسیاری آوردهشده که بیشترشان سرودهٔ خود او هستند. گاهی در شعر فارسی خود بهمانند پوربهای جامی، واژگان ترکی-مغولی بهکار برده است.[یادداشت ۳][۱][۲][۳]
تاریخ وصاف از دو جهت دارای اهمیت بسیار است؛ نخست اینکه در این کتاب بخش اعظم تاریخ ایلخانان ایران، بهغیر از سالهای پایانی حکومت ابوسعید تحتپوشش قرارگرفته، و درقیاس با آثاری بهمانند جامعالتواریخ، توانسته در قالب نثر مصنوع، که دریافت مطالب آن را دشوار میساخته توصیف واقعگرایانهتری از روزگار خود ارائه دهد و کمتر درگیر ملاحظات طبقهٔ حاکم شود. دوم اینکه نثر مصنوع تاریخ وصاف در تاریخ ادبیات فارسی کمابیش بیهمتا است و کسانی چون شرفالدین علی یزدی، میرزا مهدی استرآبادی و محمدصادق نامی که کوشیدهاند مقلد وصاف باشند، به کیفیت کار او نرسیدهاند.[۱][۲] تا آن جایی که ذبیحالله صفا دربارهٔ نثر تاریخ وصاف نوشته است:[۵]
وصاف را باید در انشاء مصنوع مزین فارسی خاتم استادان قدیم دانست و او فیالحقیقة درین شیوه بغایت قُصوای آن رسید چنانکه تجاوز از آن حد دیگر برای فارسیزبانان ممکن نبود و او گویا چنین قصدی را هم در کار خود داشت. اگر سعدی در سهولت و روانی و ایجاز کلام در گلستان و دیگر منشآتش بهمرتبهای رسید که تجاوز از آن امکان ندارد همشهری او در طرف دیگر قضیه بهحدی انجامید که پای از آن فراتر نتوانند نهاد.
از دیدگاه محمد قزوینی، در میان کتابهای تاریخی متعددی که زمان حکومت مغول بر ایران بهنگارش درآمدهاند سه اثر تاریخ جهانگشای، جامعالتواریخ و تاریخ وصاف از اهمیت بیشتری برخوردارند، ولی در تاریخ وصاف برخلاف دو نمونهٔ دیگر، پرمایگی ادبی بر تاریخنویسی، اولویت پیداکرده و وجه تاریخی این اثر را بهحاشیه برده است.[۶] از بین منتقدان تندتر نثر تاریخ وصاف، کریم کشاورز نوشته است:[۷]
با اینکه تاریخ وصاف یک سند معتبر و مهم تاریخی شمرده میشود و همچنانکه مؤلف آن اشاره کرده است دنبالهٔ تاریخ جهانگشای جوینی میباشد - نثر فارسی آن بالکل بیقدر و فاقد ارزش است و بهجرأت میتوان گفت که زبانی است مصنوعی - نه عربی و نه فارسی - بلکه ساخته و پرداختهٔ مؤلف. انشای او هم بهترین نمونهایست برای اینکه «چگونه نباید نوشت».
Remove ads
بخشبندی
- جلد یکم: مرگ منگوقاآن و فرمانروایی قوبیلای قاآن و تیمور قاآن بر چین و مغولستان، سلطنت هولاکو خان و ۲ پسر او، اباقا خان و احمد تگودار، قتل شمسالدین محمد جوینی، تاریخ ایوبیان، ذکری از شمسالدین محمد کرت.
- جلد دوم: سلطنت ارغون خان، تاریخ سلغریان و اتابکان لرستان.
- جلد سوم: سلطنت گیخاتو خان، بایدو خان، غازان خان تا سال ۷۰۰ ه.ق با تاریخ قراختاییان کرمان، ملوک هرمز و سلاطین دهلی.
- جلد چهارم: ادامهٔ فرمانروایی غازان خان، سلطنت اولجایتو تا ۷۱۲ ه.ق و تاریخ ملوک شبانکاره، ممالیک مصر و خانات جغتای. خاتمهٔ این جلد دربرگیرندهٔ خلاصهای از تاریخ جهانگشای است.
- جلد پنجم: دنبالهٔ تاریخ ایلخانان و دنبالهٔ تاریخ سلاطین دهلی.[۸]
Remove ads
وضعیت کتاب
خلاصه
دیدگاه
نسخهها
از تاریخ وصاف تا کنون بیش از ۲۳۰ دستنویس شناختهشده که رقم چشمگیری بهحساب میآید.[۹] شمار بالای دستنوشتههای بهجامانده از این کتاب درواقع چندان ارتباطی با محتوای تاریخی آن ندارد بلکه بیشتر بهعنوان یک کار ادبی شاخص نسخهبرداری میشده است.[۱][۲] برخی مورخان مانند میرخواند و خواندمیر نیز از مطالب ارزشمند آن غافل نبودند و در آثارشان از تاریخ وصاف بهره بردهاند.[۸] این اثر در امپراتوری عثمانی و هندوستان حتی بیش از ایران محبوبیت داشت، و تا اواخر سدهٔ نوزدهم مورد توجه محافل ادبی عثمانی بود. این اثر در نیمهٔ نخست سدهٔ شانزدهم به ترکی عثمانی ترجمه شد؛ شرحهایی نیز به ترکی عثمانی بر تاریخ وصاف نوشتهاند.[۱] از نسخههای کهنتر و مهمتر تاریخ وصاف میتوان به نسخههای زیر اشاره کرد:[۹]
- نسخهای مشتمل بر جلد چهارم این کتاب بهتاریخ سال ۷۱۱ ه.ق که امروزه، بهشمارهٔ ۳۲۰۷ در کتابخانهٔ نورعثمانیهٔ استانبول است. این نسخه بهاحتمال بسیار بالا بهخط خود وصاف است.
- نسخهٔ شمارهٔ ۱۴ انجمن خاورشناسی آلمان، مشتمل بر جلدهای اول و دوم که تاریخ کتابت آن ۷۴۰ ه.ق است.
- نسخهٔ شمارهٔ ۲۵ ج در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، تهیهشده در سال ۷۵۰ ه.ق و ظاهراً مشتمل بر نخستین و دومین جلد.
- نسخهٔ پنج جلدی کتابخانهٔ سلیمانیهٔ استانبول بهشمارهٔ ۸۳۳، در آن تاریخ کتابت نیست، اما احتمالاً از اواخر سدهٔ هشتم ه.ق است.
- نسخهٔ سلطنتی تهیهشده برای کتابخانهٔ بایسنقر میرزا، بهسال ۸۳۵ ه.ق بهشمارهٔ VII:62 در موزهٔ هنر دالاس. این نسخه تا اواخر جلد چهارم را در خود گنجانده است. این نسخه ۴ نگاره دارد اما دربارهٔ اصالت این نگارهها تردید جدی وجود دارد.
- نسخهٔ سلطنتی کتابخانهٔ سلطان محمد فاتح، تهیهشده بهسال ۸۶۶ ه.ق در پنج جلد و محفوظ در کتابخانهٔ ملی اتریش با شمارهٔ Ms. Vienna N. F. 220a. این نسخه، اساس کار یوزف فون هامر، در ترجمهٔ تاریخ وصاف به آلمانی بود که جلد نخست آن سال ۱۸۵۶ به انتشار رسید، ولی کار با مرگ هامر در همان سال متوقف شد.
همچنین بنابر تاجالتواریخ نوشتهٔ خواجه سعدالدین افندی هنگامیکه سلطان سلیم یکم در لشکرکشی به سوریه نسخهٔ شخصی که از تاریخ وصاف را داشت، از دست داد، کاتب تندنویسی را مأمور کرد تا سریعاً برای او نسخهٔ تازهای تهیه کند. این کاتب، که شهره بود قرآن و دیوان حافظ را ظرف ۸ تا ۱۰ روز مینویسد، توانست پس از ۲۵ روز کار روی نسخهٔ سفارشی سلطان سلیم این مأموریت را بهپایان برساند.[۱]
تصحیحها
نخستین تصحیح از تاریخ وصاف بهکوشش محمدمهدی اصفهانی، در سال ۱۲۶۹ ه.ق در بمبئی به چاپ سنگی رسید. همین تصحیح مدتها یگانه تصحیح کامل این کتاب بهشمار میآمد و در تهران بهسال ۱۳۳۸ ه.خ چاپ افست شد. ۲ چاپ سنگی دیگر نیز در سالهای ۱۳۱۵ ه.ق و ۱۳۴۷ ه.ق بهترتیب در تبریز و لاهور منتشر شدند.[۹] عبدالمحمد آیتی سال ۱۳۴۶ ه.خ دست به بازنویسی تاریخ وصاف به نثری ساده برپایهٔ تصحیح اصفهانی زد، تا دسترسی بهمطالب تاریخی آسانتر شود. وی با انجام اصلاحاتی، تحریرش را سال ۱۳۷۲ دوباره بهانتشار رسانید.[۸] علیرضا حاجیاننژاد دست بهتصحیح جلد چهارم تاریخ وصاف برپایهٔ دستنویس کتابخانهٔ نورعثمانیه زد، و آن را سال ۱۳۸۸ منتشر کرد.[۴] سال ۱۳۹۹ تصحیحی از نخستین جلد تاریخ وصاف، بهاهتمام علیرضا نیکنژاد منتشر شد.[۱۰] آخرین و جامعترین تصحیح را احمد خاتمی با بهرهگیری از تصحیح اصفهانی بهعنوان نسخهٔ اساس و مقابله با چند نسخهٔ خطی و چاپی دیگر، در سال ۱۴۰۱ در ۶ جلد بهانتشار رساند.[۱۱]
Remove ads
نمونه متن
بخشی از رسالهٔ صفت مدرسهٔ سَیّارِ سلطانی:[۴]
اینک مشاهده کن که از اوضاعِ مرتجلهٔ مخدومانِ اعاظِم ناظمیِ مناظم الممالک، دستورانِ عادل و وزرای دریادل، رشیدالحق و الدین و تاجالحق و الدنیا و الدین، عَزَّ نَصْرُهُما، مدرسهای چون صِیتِ مَبرّتِ سلطانی سیّار و چون گردْ خیمهٔ فلکی عالی مدار. "فلکهاش از قرصهٔ مَه و ز خطِ صبحش طناب" "میخِ او جِرمِ کواکب فرشِ او شَعری شعار" فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ عَطْفاً عَلیَ المَحَلٌّ سِمَتِ نصب یافت و نفایسِ کُتب مشتمل بر اصول و فروع معقول و مشروع در صنادیق، محمولِ موضوع ساخته و افرادِ علماءِ اَعلام که شُریحِ عهد و نَسیجِ وَحد و علامهٔ دَور و سَباق حلبهٔ فضلاند به تدریس و اِفادت و تشریح و اِفاضت مُعَیّنشده و عَلِمَ مَنْ عَلِمَ و عَمِلَ و عَلَّمَ یُدعیٰ عظیماً فی مَلَکُوتِ السَّمَاءِ، از قُبهٔ سماءِ بگذرانیده. به زَهابِ تقوی و جواب فتوی ایشان ریاض دین مُمّرع و به جواهر نکات و زَواهِر کلماتشان تقاصیر عقل وِشاحِ حکمت مرصّع طلاب مُجدّ و محصّلانِ مستعد رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ…
یادداشتها
- بهمعنی «پراکندهشدن شهرها و گذر روزگاران». جزء نخست نام این اثر را «تقسیم سرزمینها» نیز ترجمه کردهاند.
- یعنی معافیت از مالیات.
- غیر از اشعار فارسی و عربی یک بیت به ترکی خوارزمی و یک بیت به شیرازی قدیم نیز در این اثر وجود دارند.
منابع
Wikiwand - on
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Remove ads