بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه

پشتون‌ها

گروه قومی آریایی در افغانستان و پاکستان از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد

Remove ads

پشتون‌هایا پختون‌ها یا افغان ها (به پشتو: پښتانه) (به اردو: پٹهان)، گروهی از مردمان ایرانی‌تبار[۱] و از اقوام افغانستان و پاکستان هستند،[۲] که عمدتاً در شمال غربی و جنوب غرب پاکستان و در شمال شرق و جنوب افغانستان سکونت دارند.[۳][۴] آن‌ها از نظر تاریخی تا سال ۱۹۶۴ با نام افغان نیز خطاب می‌شدند،[۵] بعدتر این اصطلاح طبق قانون اساسی ۱۹۶۴ به عنوان نامی برای اتباع افغانستان تبدیل شد.[۶][۵] آن‌ها به زبان پشتو سخن می‌گویند و بیشتر پیرو اسلام سنی، و مذهب حنفی هستند.[۷]

اطلاعات اجمالی کل جمعیت, مناطق با جمعیت چشمگیر ...

جمعیت پشتون‌ها در سال ۲۰۱۰ بالغ بر ۴۹٬۵۲۹٬۰۰۰ نفر بوده است و در منابع جدید تخمین زده می‌شود که بین ۶۰ الی ۷۰ میلیون نفر در سراسر جهان باشند.[۲۱]

پشتون‌ها بومی سرزمین‌های جنوب افغانستان و شمال‌غربی پاکستان (که به پشتونستان شناخته می‌شوند) هستند. همچنین جوامع مهم و تاریخی از پشتون‌های مهاجر در ایالت‌های پنجاب و سند پاکستان (بیشتر در شهرهای کراچی و لاهور) و در مناطق روهیله هند ایالت اوتار پرادش هند (در شهرهای بزرگ مانند بمبئی و دهلی) بود و باش دارند. در این چند دهه جمعیتی از پشتون‌ها در کشورهای پیرامون خلیج فارس (به خصوص در امارات) ایجاد شده است.[۲۲]

پشتون‌ها به عنوان بزرگ‌ترین گروه قومی افغانستان، ۴۲ درصد[۲۳] یا ۴۰ درصد[۲۴][۲۵] یا بنا بر تقسیم‌بندی بی‌طرفانهٔ قومی سازمان ملل در کنفرانس بن سال ۲۰۰۱ نزدیک به ۳۵ درصد[۲۶][۲۷][۲۸] از جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند. از زمان بنیان‌گذاری افغانستان، آن‌ها در این کشور به عنوان گروه قومی حاکم و غالب نقش داشته‌اند. ایضاً پشتون‌ها در پاکستان به عنوان دومین گروه قومی بزرگ ۱۵ تا ۱۸ درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند.[۲۹][۳۰]

پشتون‌ها ۲۶مین گروه قومی بزرگ جهان و بزرگ‌ترین جامعهٔ قبیله‌ای جهان را تشکیل می‌دهند. حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ قبیله و گروه هم‌تبار پشتون وجود دارد.[۳۱][۳۲]

احمد شاه درانی (در نظر گرفته شده به عنوان بنیان‌گذار افغانستان) و عبدالغفار خان (کنش‌گر جنبش استقلال‌طلبی هند در زمان راج بریتانیا) دو چهرهٔ تاریخی برجستهٔ پشتون هستند.

Remove ads

پراکندگی جغرافیایی

خلاصه
دیدگاه
اطلاعات اجمالی

افغانستان و پاکستان

پشتون‌ها در یک منطقه جغرافیایی وسیع، جنوب رود آمو و غرب رود سند پراکنده شده‌اند. آن‌ها را می‌توان در سراسر افغانستان و پاکستان یافت.[۳] شهرهای بزرگ با اکثریت پشتون شامل جلال‌آباد، قندهار، بنوں، دیره اسماعیل خان، خوست، کوهات، لشکرگاه، مردان، غزنی، مینگوره، پیشاور، کویته و غیره هستند. پشتون‌ها همچنین در ابیت‌آباد، فراه، هرات، اسلام‌آباد، کابل، کراچی، قندوز، لاهور، مزار شریف، میانوالی و اٹک زندگی می‌کنند.[نیازمند منبع] شهر کراچی، پایتخت مالی پاکستان، بزرگترین جامعه شهری پشتون‌ها در جهان را در خود جای داده است که از جمعیت کابل و پیشاور نیز بزرگتر است.[۳۳] به همین ترتیب، اسلام‌آباد، پایتخت سیاسی این کشور، نیز به عنوان مرکز شهری اصلی پشتون‌ها عمل می‌کند. بیش از بیست درصد از جمعیت این شهر متعلق به جامعه پشتو زبان هستند.[نیازمند منبع]

هند

پشتون‌ها در هند اغلب خود را «پتان» (واژه هندوستانی برای پشتون) می‌نامند و سایر گروه‌های قومی شبه قاره نیز به همین نام از آن‌ها یاد می‌کنند.[۳۴][۳۵][۳۶][۳۷] برخی از هندی‌ها ادعا می‌کنند که از سربازان پشتونی که در هند با ازدواج با زنان محلی در جریان فتوحات مسلمانان در شبه قاره هند ساکن شده‌اند، نسل می‌برند.[۳۸] بسیاری از پتان‌ها پس از تقسیم هند تصمیم گرفتند در جمهوری هند زندگی کنند. خان محمد عاطف، استاد دانشگاه لکنو، تخمین می‌زند که «جمعیت پتان‌ها در هند دو برابر جمعیت آن‌ها در افغانستان است».[۳۹] از نظر تاریخی، پشتون‌ها قبل و در طول راج بریتانیا در هند مستعمراتی در شهرهای مختلف هند ساکن شدند. این شهرها شامل بمبئی (که اکنون مومبای نامیده می‌شود)، فرخ‌آباد، دهلی، کلکته، ساهارنپور، روهیلکند، جیپور و بنگلور هستند.[۴۰][۴۱][۴۲] این ساکنان از پشتون‌های پاکستان و افغانستان امروزی (هند بریتانیا قبل از ۱۹۴۷) نسل می‌برند. در برخی مناطق هند، گاهی به آن‌ها «کابلی والا» گفته می‌شود.[۴۳]

در هند، جوامع قابل توجهی از مهاجران پشتون وجود دارند.[۱۶][۳۸] در حالی که تعداد سخنوران پشتو در این کشور تا سال ۲۰۱۱ فقط ۲۱,۶۷۷ نفر بوده است، تخمین‌های جمعیت قومی یا اجدادی پشتون در هند از ۳,۲۰۰,۰۰۰[۴۴][۴۵][۴۶] تا ۱۱,۴۸۲,۰۰۰[۴۷] و حتی تا دو برابر جمعیت آن‌ها در افغانستان (تقریباً سی میلیون نفر)[۴۸]

Thumb
مناطق پشتون‌نشین در پاکستان و افغانستان (شامل مرزهای جنوبی اتحاد جماهیر شوروی سابق، مرزهای شمال شرقی ایران و مرزهای شمال غربی هند مورد مناقشه با پاکستان)، در اوایل دهه ۱۹۸۰.

منطقه روهیلکند در اوتار پرادش به نام جامعه روهیلا با تبار پشتون نامگذاری شده است؛ این منطقه تحت حکومت خاندان سلطنتی رامپور، یک سلسله پشتون، قرار گرفت.[۴۹] آن‌ها همچنین در ایالت‌های مهاراشترا در مرکز هند و بنگال غربی در شرق هند زندگی می‌کنند که هر کدام جمعیتی بیش از یک میلیون نفر با تبار پشتون دارند؛[۵۰] هم بمبئی و هم کلکته از مراکز اصلی مهاجرت پشتون‌ها از افغانستان در دوران استعمار بوده‌اند.[۵۱] همچنین در شهرهای جیپور در راجستان و بنگلور در کارناتاکا هر کدام بیش از صد هزار نفر جمعیت دارند.[۵۰] بمبئی (که اکنون مومبای نامیده می‌شود) و کلکته هر دو جمعیتی بیش از یک میلیون نفر پشتون دارند، در حالی که تخمین زده می‌شود جیپور و بنگلور حدود صد هزار نفر داشته باشند. پشتون‌های بنگلور شامل برادران خان فیروز، سنجای و اکبر خان هستند که پدرشان از غزنی در بنگلور ساکن شد.[۵۲] در طول قرن نوزدهم، زمانی که انگلیسی‌ها دهقانان را از هند بریتانیا به عنوان خدمتکاران قراردادی برای کار در کارائیب، آفریقای جنوبی و سایر نقاط استخدام می‌کردند، روهیلاها برای کار در مزارع نیشکر و انجام کارهای دستی به ترینیداد، سورینام، گویان و فیجی فرستاده شدند.[۵۳] بسیاری از آن‌ها ماندند و جوامع خود را تشکیل دادند. برخی از آن‌ها با سایر ملیت‌های مسلمان جنوب آسیا همگون شدند تا در کنار جامعه بزرگتر هند، یک جامعه مسلمان هندی مشترک را تشکیل دهند و میراث متمایز خود را از دست دادند. برخی از پشتون‌ها در همان دوره تا استرالیا نیز سفر کردند.[۵۴] امروزه، پشتون‌ها مجموعه‌ای از جوامع متنوع و پراکنده در طول و عرض هند هستند که بیشترین جمعیت آن‌ها عمدتاً در دشت‌های شمالی و مرکز هند ساکن هستند.[۵۵][۵۶][۵۷] پس از تقسیم هند در سال ۱۹۴۷، بسیاری از آن‌ها به پاکستان مهاجرت کردند.[۵۵] اکثریت پشتون‌های هند جوامع اردو زبان هستند،[۵۸] که در طول نسل‌ها در جامعه محلی ادغام شده‌اند.[۵۸] پشتون‌ها در زمینه‌های مختلف هند، به ویژه سیاست، صنعت سرگرمی و ورزش، تأثیرگذار بوده‌اند و مشارکت داشته‌اند.[۵۷]

ایران

پشتون‌ها همچنین به تعداد کمتری در بخش‌های شرقی و شمالی ایران یافت می‌شوند.[۵۹] اسناد مربوط به اواسط دهه ۱۶۰۰ میلادی، از سکونت درانی‌های پشتون در استان خراسان ایران صفوی خبر می‌دهند.[۶۰] پس از حکومت کوتاه پشتون‌های غلجی در ایران، نادرشاه آخرین حاکم مستقل غلجی قندهار، حسین هوتک را شکست داد. نادرشاه برای تأمین کنترل درانی‌ها در جنوب افغانستان، حسین هوتک و تعداد زیادی از پشتون‌های غلجی را به استان مازندران در شمال ایران تبعید کرد. بقایای این جامعه تبعیدی که زمانی پرجمعیت بود، اگرچه ادغام شده‌اند، اما همچنان ادعای تبار پشتون دارند.[۶۱] در اوایل قرن هجدهم، در عرض چند سال، تعداد درانی‌های پشتون در خراسان ایران به شدت افزایش یافت.[۶۲] بعدها این منطقه بخشی از خود امپراتوری درانی شد. دومین پادشاه درانی افغانستان، تیمورشاه درانی در مشهد به دنیا آمد.[۶۳] همزمان با حکومت درانی‌ها در شرق، آزاد خان افغان، یک پشتون غلجی، که قبلاً نفر دوم آذربایجان در زمان حکومت افشاریه بود، برای مدت کوتاهی در مناطق غربی ایران و آذربایجان به قدرت رسید.[۶۴] بر اساس یک نظرسنجی نمونه‌ای در سال ۱۹۸۸، ۷۵ درصد از کل پناهندگان افغان در بخش جنوبی استان خراسان ایران درانی‌های پشتون بودند.[۶۵]

در مناطق دیگر

پشتون‌های هند و پاکستان از پیوندهای بریتانیا/مشترک‌المنافع کشورهای مربوطه خود استفاده کرده‌اند و جوامع مدرن از حدود دهه ۱۹۶۰ عمدتاً در بریتانیا، کانادا، استرالیا و همچنین در سایر کشورهای مشترک‌المنافع (و ایالات متحده) تأسیس شده‌اند. برخی از پشتون‌ها نیز در خاورمیانه، مانند شبه جزیره عربستان، ساکن شده‌اند. به عنوان مثال، حدود ۳۰۰,۰۰۰ پشتون بین سال‌های ۱۹۷۶ و ۱۹۸۱ به کشورهای عربی خلیج فارس مهاجرت کردند که ۳۵ درصد از مهاجران پاکستانی را تشکیل می‌دادند.[۶۶] مهاجران پاکستانی و مهاجران افغان در سراسر جهان شامل پشتون‌ها نیز می‌شوند.

Remove ads

ریشه‌شناسی

خلاصه
دیدگاه

اشاره‌های تاریخی باستانی: پشتون

قبیله‌ای به نام پکت‌ها، یکی از قبایلی که در داشاراجنا یا «نبرد ده پادشاه» علیه سوداس جنگیدند، در هفتمین ماندالا از ریگ‌ودا، متنی از سرودهای سانسکریت ودایی که قدمت آن بین حدود ۱۵۰۰ تا ۱۲۰۰ قبل از میلاد تخمین زده می‌شود، ذکر شده‌اند:[۶۷][۶۸]

پکت‌ها (पक्थास)، بهالاناها، آلیناها، شیواها، ویزانین‌ها با هم آمدند. با این حال، یار آریایی‌ها از طریق عشق به غنیمت و جنگ قهرمانان، برای رهبری آن‌ها به ترتسوس آمد.

ریگ‌ودا، کتاب ۷، سرود ۱۸، بند ۷

هاینریش زیمر آن‌ها را با قبیله‌ای که هرودوت (پکتیان‌ها) در ۴۳۰ قبل از میلاد در تاریخ‌ها ذکر کرده است، مرتبط می‌داند:[۶۹][۷۰][۷۱]

سایر هندی‌ها در نزدیکی شهر کاسپاتیروس [Κασπατύρῳ] و سرزمین پکتی [Πακτυϊκῇ]، در شمال بقیه هند، سکونت دارند؛ این‌ها مانند باکتریایی‌ها زندگی می‌کنند؛ آن‌ها از همه هندی‌ها جنگجوتر هستند و آن‌ها هستند که برای طلا فرستاده می‌شوند؛ زیرا در این نواحی همه چیز به دلیل شن و ماسه بیابانی است.

هرودوت، تاریخ‌ها، کتاب سوم، فصل ۱۰۲، بخش ۱

این پکتیان‌ها در مرز شرقی ساتراپی هخامنشی آراخوزیا از هزاره اول قبل از میلاد، افغانستان امروزی، زندگی می‌کردند.[۷۲] هرودوت همچنین از قبیله‌ای به نام آپاریتای (Ἀπαρύται) یاد می‌کند.[۷۳] توماس هولدریچ آن‌ها را با قبیله آفریدی مرتبط دانسته است:[۷۴][۷۵][۷۶]

ساتّاگیدائی، گانداری، دادیکای و آپاریتای (Ἀπαρύται) مجموعاً صد و هفتاد تالنت پرداخت کردند؛ این استان هفتم بود.

هرودوت، تاریخ‌ها، کتاب سوم، فصل ۹۱، بخش ۴

یوزف مارکوارت ارتباط پشتون‌ها را با نام‌هایی مانند پارسیِتای (Παρσιῆται)، پارسیوی (Πάρσιοι) که توسط بطلمیوس در ۱۵۰ پس از میلاد ذکر شده‌اند، برقرار کرد:[۷۷][۷۸]

مناطق شمالی کشور مسکونی هستند توسط بولیتای، مناطق غربی توسط آریستوفیلوی که در زیر آن‌ها پارسیوی (Πάρσιοι) زندگی می‌کنند. مناطق جنوبی مسکونی هستند توسط پارسیِتای (Παρσιῆται)، مناطق شرقی توسط آمبوتاای. شهرها و روستاهای واقع در سرزمین پاروپانیسادای این‌ها هستند: پارسیانا زارزائوا/بارزائورا آرتوآرتا بابورانا کاپیسا نیفاندا

بطلمیوس، ۱۵۰ پس از میلاد، ۶٫۱۸٫۳–۴

استرابون، جغرافی‌دان یونانی، در جغرافیا (نوشته شده بین ۴۳ قبل از میلاد تا ۲۳ پس از میلاد) از قبیله سکایی پاسیانی (Πασιανοί) یاد می‌کند، که با توجه به اینکه زبان پشتو یک زبان ایرانی شرقی است، بسیار شبیه به زبان‌های سکایی، با پشتون‌ها نیز شناسایی شده است:[۷۹][۸۰][۸۱][۸۲][۸۳]

بیشتر سکاها... هر قبیله جداگانه نام خاص خود را دارد. همه یا بیشتر آن‌ها کوچ‌نشین هستند. شناخته‌شده‌ترین قبایل آن‌هایی هستند که یونانیان باختر را از دست دادند، آسی‌ها، پاسیانی‌ها، توخاری‌ها و ساکارائولی‌ها، که از سرزمین آن سوی یاکسارتس (سیردریا) آمدند.

استرابون، جغرافیا، کتاب یازدهم، فصل هشتم، بخش دوم

این یک برداشت متفاوت از پارسیوی (Πάρσιοι) بطلمیوس در نظر گرفته می‌شود.[۸۲] جانی چونگ،[۸۴] با تأمل بر «پارسیوی (Πάρσιοι)» بطلمیوس و «پاسیانی (Πασιανοί)» استرابون اظهار می‌دارد: «هر دو شکل تغییرات آوایی جزئی را نشان می‌دهند، یعنی جایگزینی υ به جای ι، و از دست دادن r در پاسیانی ناشی از تکرار از آسیانوی قبلی است. بنابراین، آن‌ها محتمل‌ترین نامزدها به عنوان اجداد (زبانی) پشتون‌های امروزی هستند.»[۸۵]

منابع تاریخی میانه: افغان

در قرون وسطی تا ظهور افغانستان مدرن در قرن هجدهم، پشتون‌ها اغلب با عنوان «"افغان‌ها"» شناخته می‌شدند.[۸۶] دیدگاه ریشه‌شناسی که توسط بسیاری از محققان برجسته پشتیبانی می‌شود، این است که نام «افغان» آشکارا از واژه سانسکریت «آشواکان» یا «آساکنوی» آریان گرفته شده است، که نامی بود که برای ساکنان باستانی هندوکش به کار می‌رفت.[۸۷] آشواکان در لغت به معنای «اسب‌سواران»، «پرورش‌دهندگان اسب» یا «سوارکاران» است (از آشوا یا اسپا، واژه‌های سانسکریت و اوستایی برای «اسب»).[۸۸] این دیدگاه توسط محققانی مانند کریستین لاسن،[۸۹] جی. دبلیو. مک‌کریندل،[۹۰] ام. وی. دو سنت مارتین،[۹۱] و اِ. رکلو[۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶][۹۷]

Thumb
سند باختری به خط یونانی از قرن چهارم که در آن واژه افغان (αβγανανο) ذکر شده است: «از طرف اورمزد بونوکان به بردگ واتانان، رئیس افغان‌ها»

نخستین اشاره به نام «افغان» («آبگان») توسط شاپور یکم از شاهنشاهی ساسانی در قرن سوم میلادی صورت گرفته است.[۹۸] در قرن چهارم، واژه «افغان‌ها/افغانا» (αβγανανο) به عنوان اشاره به گروهی خاص از مردم در اسناد باختری یافت شده در شمال افغانستان ذکر شده است.[۹۹][۱۰۰]

«به اورمزد بونوکان، از طرف بردگ واتانان ... درود و احترام از طرف ... )، سوتانگ (?) پارپاز (تحت) [یبغوی] باشکوه هپتال، رئیس افغان‌ها، قاضی تخارستان و غرچستان. علاوه بر این، نامه‌ای [از طرف شما] به اینجا رسیده است، پس شنیده‌ام که چگونه [شما] در مورد سلامتی من [نوشته‌اید]. من در سلامتی کامل رسیدم، و (بعدها (?)) شنیدم که پیامی به آنجا برای شما فرستاده شده است (با این مضمون): ... به کشاورزی رسیدگی کنید اما دستور اینگونه به شما داده شد. شما باید غلات را تحویل دهید و سپس آن را از انبار شهروندان درخواست کنید: من دستور نخواهم داد، پس.....من خودم دستور می‌دهم و من در مورد زمستان مردانی را به آنجا نزد شما می‌فرستم، پس به کشاورزی رسیدگی کنید، به اورمزد بونوکان، درود.»

اسناد باختری، قرن چهارم

«زیرا شما (جمع)، قبیله افغان‌ها، اینگونه به من گفتید:... و نباید مردان روب[۱۰۱] را که افغان‌ها اسب‌هایشان را [گرفته بودند] انکار می‌کردید.»

اسناد باختری، قرن چهارم، Sims-Williams 2007b, pp. 90–91

«[به ...] - دستور بدهید به افغان... علاوه بر این، آنها به خاطر افغان‌ها در ورنو (?) هستند، پس [شما باید] نات خاراگان ... ارباب ورنو را با ... ... ... افغان ... جریمه کنید.»

اسناد باختری، قرن چهارم، Sims-Williams 2007b, pp. 90–91

نام افغان بعدها در قرن ششم میلادی به شکل «آواگانا» [अवगाण][۱۰۲] توسط ستاره‌شناس هندی واراهامیهیرا در اثرش بریهات-سامهیتا ثبت شده است.[۱۰۳][۱۰۴]

«برای مردم چولا، افغان‌ها (آواگانا)، هون‌های سفید و چینی‌ها نامطلوب خواهد بود.»[۱۰۴]

واراهامیهیرا، قرن ششم میلادی، chapt. 11, verse 61

واژه افغان همچنین در سال ۹۸۲ میلادی در حدود العالم ظاهر شده است، جایی که به روستایی به نام ساول اشاره شده است که احتمالاً در نزدیکی گردیز، افغانستان واقع شده بود.[۱۰۵]

«ساول، دهکده‌ای خوش آب و هوا در کوهستان. در آنجا افغان‌ها زندگی می‌کنند.»[۱۰۵]

همین کتاب همچنین از پادشاهی در نینهار (ننگرهار) سخن می‌گوید که همسرانی مسلمان، افغان و هندو داشته است.[۱۰۶] در قرن یازدهم، افغان‌ها در کتاب تاریخ الهند («تاریخ سند») البیرونی ذکر شده‌اند، که گروه‌هایی از افغان‌های شورشی را در سرزمین‌های قبیله‌ای غرب رود سند در پاکستان امروزی توصیف می‌کند.[۱۰۵][۱۰۷]

عتبی، مورخ غزنویان، در کتاب تاریخ یمینی ثبت کرده است که بسیاری از افغان‌ها و خلجی‌ها (احتمالاً غیلجی‌های امروزی) پس از شکست جایپال به ارتش سبکتگین پیوستند.[۱۰۸] عتبی همچنین اظهار داشت که افغان‌ها و غلجی‌ها بخشی از ارتش محمود غزنوی را تشکیل می‌دادند و در لشکرکشی او به تخارستان اعزام شدند، در حالی که در مناسبتی دیگر محمود غزنوی به گروهی از افغان‌های مخالف حمله کرد و آنها را مجازات کرد، همانطور که ابوالفضل بیهقی نیز آن را تأیید کرده است.[۱۰۹] ثبت شده است که افغان‌ها در سلطنت غوریان (۱۱۴۸–۱۲۱۵) نیز ثبت نام کرده بودند.[۱۱۰] در آغاز سلسله خلجی در سال ۱۲۹۰، افغان‌ها در شمال هند کاملاً شناخته شده بودند. ابن بطوطه، هنگام بازدید از افغانستان پس از دوران سلسله خلجی، نیز درباره افغان‌ها نوشت.[۱۱۱]

«ما به کابل رفتیم، شهری که قبلاً وسیع بود و اکنون محل سکونت افغان‌هاست. آنها کوه‌ها و تنگه‌ها را در اختیار دارند و از قدرت قابل توجهی برخوردارند و بیشتر راهزن هستند. کوه اصلی آنها کوه کوه سلیمان نام دارد. گفته می‌شود که پیامبر سلیمان بر این کوه صعود کرد و پس از نگاه کردن به هند که در آن زمان در تاریکی فرو رفته بود، بدون ورود به آن بازگشت.»

ابن بطوطه، ۱۳۳۳

فرشته، یک مورخ مسلمان قرن شانزدهم که درباره تاریخ حکومت مسلمانان در شبه‌قاره می‌نوشت، اظهار داشت:

«او [خالد بن عبدالله پسر خالد بن ولید] بنابراین با خانواده و تعدادی از ملازمان عرب خود به کوه‌های سلیمان که بین مولتان و پیشاور واقع شده‌اند، عقب‌نشینی کرد و در آنجا اقامت گزید و دخترش را به ازدواج یکی از رؤسای افغان درآورد که به دین محمد گرویده بود. از این ازدواج فرزندان زیادی به دنیا آمدند که از میان آنها دو پسر در تاریخ مشهور شدند. یکی لودی و دیگری سور؛ که هر یک متعاقباً رئیس قبایلی شدند که تا به امروز نام آنها را یدک می‌کشند. من در کتاب مطلع الانوار، اثری که توسط نویسنده‌ای محترم نوشته شده و آن را در برهانپور، شهری در خاندش در فلات دکن به دست آوردم، خوانده‌ام که افغان‌ها قبطی‌هایی از نژاد فراعنه هستند؛ و هنگامی که پیامبر موسی بر آن کافر که در دریای سرخ غرق شد پیروز شد، بسیاری از قبطیان به دین یهودیت گرویدند؛ اما دیگران که سرسخت و خودرأی بودند و از پذیرش دین حق امتناع کردند، کشور خود را ترک کرده و به هند آمدند و سرانجام در کوه‌های سلیمانی ساکن شدند و نام افغان را بر خود نهادند.»[۱۱۲]

Remove ads

تاریخچه و ریشه‌ها

خلاصه
دیدگاه
Thumb
ساتراپی آراخوزیا و مردم پاکتیان در دوره امپراتوری هخامنشی در پانصد سال پیش از میلاد

قوم‌زایی گروه قومی پشتون نامشخص است. نظریه‌های متناقض بسیاری در میان مورخان و خود پشتون‌ها وجود دارد. محققان مدرن معتقدند که همه پشتون‌ها منشأ یکسانی ندارند. نیاکان اولیه پشتون‌های امروزی ممکن است متعلق به قبایل ایرانی باستانی بوده باشند که در سراسر فلات ایران شرقی گسترش یافتند.[۱۱۳][۱۱۴][۴] مورخان همچنین به اشاراتی به قبایل مختلف هند و آریایی باستانی به نام پختون‌ها (پاکتیان) بین هزاره دوم و هزاره اول پیش از میلاد برخورده‌اند.[۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷] اگرچه به گفته ریچارد ن. فرای شناسایی پشتون‌ها با پختون‌ها صرفاً یک حدس است و ثابت نشده است. و محققانی مانند جورج مورگنستیرنه پیشنهاد می‌کنند که پشتو از پارسا یا پارسوانا مشتق شده است.[۱۱۸] موهان لال کشمیری در سال هزار و هشتصد و چهل و شش اظهار داشت که «منشأ افغان‌ها چنان مبهم است که هیچ‌کس، حتی پیرترین و باهوش‌ترین افراد قبیله، نمی‌تواند اطلاعات رضایت‌بخشی در این مورد ارائه دهد.»[۱۱۹] دیگران پیشنهاد کرده‌اند که منشأ واحدی برای پشتون‌ها بعید است، بلکه آنها یک کنفدراسیون قبیله‌ای هستند.یادکرد خالی (کمک)

منشأ زبانی

Thumb
مجسمه یک جنگجوی سکا در ترمذ، ازبکستان

پشتو عموماً به عنوان یک زبان ایرانی شرقی طبقه‌بندی می‌شود.[۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲] این زبان ویژگی‌هایی را با زبان مونجی، که نزدیک‌ترین زبان موجود به زبان باختری منقرض‌شده است،[۱۲۳] و همچنین ویژگی‌هایی را با زبان سغدی و همچنین زبان خوارزمی، زبان شغنی، زبان سنگلیچی و زبان ختنی سکایی به اشتراک می‌گذارد.[۱۲۴] برخی پیشنهاد می‌کنند که پشتو ممکن است در منطقه بدخشان سرچشمه گرفته باشد و با یک زبان سکایی شبیه به ختنی مرتبط باشد.[۱۲۵] در واقع زبان‌شناس برجسته جورج مورگنستیرنه پشتو را یک گویش سکایی توصیف کرده است و بسیاری دیگر نیز شباهت‌های بین پشتو و دیگر زبان‌های سکایی را مشاهده کرده‌اند، که نشان می‌دهد گویشوران اصلی پشتو ممکن است یک گروه سکایی بوده‌اند.[۱۲۶][۱۲۷] علاوه بر این، پشتو و زبان آسی، زبان دیگری که از سکاها منشأ گرفته است، دارای هم‌ریشه‌هایی در واژگان خود هستند که دیگر زبان‌های ایرانی شرقی فاقد آن هستند[۱۲۸] چئونگ یک هم‌زبانی مشترک بین پشتو و آسی را پیشنهاد می‌کند که آن را با یک گویش سکایی مستند نشده توضیح می‌دهد که احتمالاً در آن زمان در شمال جیحون نزدیک به پشتوی باستانی بازسازی‌شده صحبت می‌شده است.[۱۲۹] با این حال، دیگران با توجه به قرابت با اوستایی باستان، یک نیای ایرانی بسیار قدیمی‌تر را پیشنهاد کرده‌اند.[۱۳۰]

منشأ گوناگون

بر اساس یک مکتب فکری، پشتون‌ها از اقوام گوناگونی از جمله ایرانیان، یونانیان، ترک‌ها، اعراب، باختریان، داردی‌ها، سکاها، تاتارها، هون‌ها (هپتالی‌ها)، مغول‌ها، مغول‌ها (مغولی‌ها) و هر کس دیگری که از منطقه‌ای که این پشتون‌ها در آن زندگی می‌کنند عبور کرده است، نشأت گرفته‌اند. به طور غیرمنتظره، این شامل پیوندهای ادعایی با تبار اسرائیلی‌ها نیز می‌شود.[۱۳۱][۱۳۲] برخی از قبایل پشتون ادعای تبار از اعراب دارند، از جمله برخی که ادعا می‌کنند سید هستند.[۱۳۳] یک روایت تاریخی پشتون‌ها را به گذشته احتمالی مصر باستان مرتبط می‌کند، اما این فاقد شواهد پشتیبان است.[۱۳۴] هنری والتر بلو، که به طور گسترده در مورد فرهنگ افغانی نوشت، خاطرنشان کرد که برخی افراد ادعا می‌کنند که پشتون‌های بنگش با اسماعیل سامانی مرتبط هستند.[۱۳۵]

منشا یونانی

مطابق با فراست و همکاران در سال ۲۰۰۷، بخشی از پشتون‌ها ممکن است از یونانیان باشند، اما آن‌ها همچنین پیشنهاد می‌کنند که تبار یونانی ممکن است از بردگان یونانی که توسط خشایارشای یکم آورده شده‌اند نیز نشأت گرفته باشد.[۱۳۶] تبار یونانی پشتون‌ها ممکن است بر اساس یک گروه همولوگ نیز ردیابی شود. و هاپلوگروه J۲ از جمعیت سامی است، و این هاپلوگروه در ۶٫۵٪ یونانی‌ها و پشتون‌ها و ۵۵٫۶٪ جمعیت اسرائیلی یافت می‌شود.[۱۳۷] اخیراً تعدادی مطالعه ژنتیکی بر روی پشتون‌ها توسط محققان مؤسسات و مراکز تحقیقاتی مختلف انجام شده است. میراث یونانی پشتون‌های پاکستانی مورد تحقیق قرار گرفته است. در این مطالعه، ادعا شده است که پشتون‌ها، کالاش و بوروشو از سربازان اسکندر مقدونی نسل می‌برند.[۱۳۸] هنری والتر بلو (۱۸۳۴–۱۸۹۲) بر این عقیده بود که پشتون‌ها احتمالاً ریشه‌های یونانی و راجپوت هندی مختلط دارند.[۱۳۹][۱۴۰] به دنبال اشغال کوتاه اسکندر، دولت جانشین امپراتوری سلوکی نفوذ خود را بر پشتون‌ها گسترش داد تا سال ۳۰۵ پیش از میلاد، زمانی که آن‌ها قدرت مسلط را به عنوان بخشی از یک پیمان اتحاد به امپراتوری مائوریای هند واگذار کردند.[۱۴۱] برخی گروه‌ها از پیشاور و قندهار معتقدند که از مردم یونانی که با اسکندر کبیر آمده‌اند، نسل می‌برند.[۱۴۲]

منشأ هپتالی

بر اساس برخی روایات، قبیله غلجی با مردم خلج مرتبط دانسته شده است.[۱۴۳] به دنبال خوارزمی، جوزف مارکوارت ادعا کرد که خلج‌ها بازماندگان کنفدراسیون هپتالیان هستند.[۱۴۴] هپتالیان ممکن است هندوایرانی بوده‌اند،[۱۴۴] اگرچه دیدگاه مبنی بر اینکه آن‌ها از تبار ترک گائوجو بوده‌اند[۱۴۵] "در حال حاضر برجسته‌ترین به نظر می‌رسد".[۱۴۶] خلج‌ها ممکن است در اصل ترک‌زبان بوده و تنها در دوران قرون وسطی با قبایل ایرانی پشتوزبان متحد شده باشند.[۱۴۷] با این حال، به گفته زبان‌شناس نیکلاس سیمز-ویلیامز، اسناد باستان‌شناسی از این پیشنهاد که خلج‌ها جانشینان هپتالیان بوده‌اند، پشتیبانی نمی‌کند،[۱۴۸] در حالی که به گفته مورخ ولادیمیر مینورسکی، خلج‌ها "شاید فقط از نظر سیاسی با هپتالیان مرتبط بوده‌اند."[۱۴۹] به گفته جورج مورگنستیرنه، قبیله درانی که پیش از تشکیل امپراتوری درانی در سال ۱۷۴۷ با نام "ابدالی" شناخته می‌شد،[۱۵۰] ممکن است با هپتالیان مرتبط باشد؛[۱۵۱] آیدوگدی قربانوف این دیدگاه را تأیید می‌کند و پیشنهاد می‌کند که پس از فروپاشی کنفدراسیون هپتالیان، هپتالیان احتمالاً در جمعیت‌های محلی مختلف ادغام شدند.[۱۵۲] بر اساس جلد ۳، شماره ۱ تاریخ کمبریج ایران، قبیله غلجی افغانستان از نسل هپتالیان هستند.[۱۵۳]

انسان‌شناسی و سنت‌های شفاهی

نظریه تبار پشتون از بنی‌اسرائیل

برخی از انسان‌شناسان به سنت شفاهی خود قبایل پشتون اعتبار می‌دهند. برای مثال، بر اساس دانشنامه اسلام، نظریه تبار پشتون از بنی‌اسرائیل به نعمت‌الله هروی بازمی‌گردد، که در قرن هفدهم در زمان سلطنت مغول جهانگیرشاه، تاریخی را برای خان جهان لودی تدوین کرد.[۱۵۴] کتاب طبقات ناصری در قرن سیزدهم میلادی به استقرار مهاجران بنی‌اسرائیل در پایان قرن هشتم میلادی در منطقه غور افغانستان می‌پردازد، استقراری که با کتیبه‌های یهودی در غور تأیید شده است. مورخ آندره وینک پیشنهاد می‌کند که این داستان "ممکن است سرنخی برای نظریه قابل توجه منشأ یهودی برخی از قبایل افغان باشد که به طور مداوم در تواریخ فارسی-افغانی از آن دفاع می‌شود."[۱۵۵] این اشارات به بنی‌اسرائیل با دیدگاه رایج پشتون‌ها مبنی بر اینکه پس از پراکنده شدن دوازده قبیله اسرائیل، قبیله یوسف در میان دیگر قبایل عبری، در منطقه افغانستان ساکن شدند، همخوانی دارد.[۱۵۶] این سنت شفاهی در میان قبایل پشتون بسیار رایج است. در طول قرن‌ها افسانه‌های بسیاری در مورد تبار از ده قبیله گمشده پس از گرویدن گروه‌ها به مسیحیت و اسلام وجود داشته است. از این رو، نام قبیله یوسف‌زی در زبان پشتو به معنای "پسر یوسف" است. داستان مشابهی توسط بسیاری از مورخان، از جمله ابن بطوطه در قرن چهاردهم و فرشته در قرن شانزدهم، نقل شده است.[۱۱۲] با این حال، شباهت نام‌ها را می‌توان به حضور زبان عربی از طریق اسلام نیز نسبت داد.[۱۵۷] این نظریه منشأ یهودی پشتون‌ها تا حد زیادی رد شده و گفته می‌شود که ادعاهای کتاب مقدس آن حکایتی، مستندات تاریخی آن ناسازگار، ادعاهای جغرافیایی آن نامنسجم و ادعاهای زبانی آن غیرقابل باور است.[۱۵۸] یک مسئله متناقض در اعتقاد به اینکه پشتون‌ها از بنی‌اسرائیل نسل می‌برند این است که ده قبیله گمشده توسط حاکم آشور تبعید شدند، در حالی که مخزن افغانی می‌گوید که حاکم به آن‌ها اجازه داد به شرق، به افغانستان بروند. این ناسازگاری را می‌توان با این واقعیت توضیح داد که ایران پس از فتح امپراتوری ماد و کلدانی بابل که دهه‌ها قبل آشور را فتح کرده بود، سرزمین‌های امپراتوری باستانی آشور را به دست آورد. اما هیچ نویسنده باستانی به چنین انتقال بنی‌اسرائیل به شرق دورتر اشاره نکرده است، یا هیچ متن باستانی غیرازبوراتی به ده قبیله گمشده اشاره نمی‌کند.[۱۵۹] برخی از مورخان افغان معتقدند که پشتون‌ها با بنی‌اسرائیل باستان مرتبط هستند. موهان لال زوتشی از مونت استوارت الفینستون نقل قول می‌کند که نوشته است:

مورخان افغان در ادامه نقل می‌کنند که فرزندان اسرائیل، هم در غور و هم در عربستان، دانش خود را از وحدانیت خدا و خلوص اعتقاد دینی خود حفظ کردند، و با ظهور آخرین و بزرگترین پیامبران (محمد) افغان‌های غور به دعوت برادران عرب خود، که رئیس آن‌ها خالد بود، گوش دادند... اگر روش آسانی را که همه ملت‌های بدوی گزارش‌های مطلوب در مورد قدمت خود را می‌پذیرند در نظر بگیریم، می‌ترسم که تبار افغان‌ها از یهودیان را با تبار رومی‌ها و انگلیسی‌ها از تروجان‌ها، و تبار ایرلندی‌ها از میلسین‌ها یا برهمن‌ها در یک طبقه قرار دهیم.

مونت استوارت الفینستون، ۱۸۴۱

این نظریه به دلیل عدم اثبات آن توسط شواهد تاریخی مورد انتقاد قرار گرفته است.[۱۵۷] زمان ستانیزی از این نظریه انتقاد می‌کند:[۱۵۷]

تصور غلط «افسانه‌پردازی‌شده» مبنی بر اینکه پشتون‌ها از نسل قبایل گمشده اسرائیل هستند، ساختگی است که در قرن چهاردهم در هند رایج شد. ادعایی که مملو از تناقضات منطقی و ناهماهنگی‌های تاریخی است و در تضاد آشکار با شواهد قطعی منشأ هندوایرانی پشتون‌ها قرار دارد که توسط توالی‌یابی DNA غیرقابل انکار که تجزیه و تحلیل ژنوم به طور علمی نشان داده است، پشتیبانی می‌شود.

[۱۵۷]

بر اساس مطالعات ژنتیکی، پشتون‌ها نسبت به یهودیان فراوانی بیشتری از هاپلوگروه R1a1a*-M198 دارند:[۱۶۰]

مطالعه ما شباهت‌های ژنتیکی بین پشتون‌های افغانستان و پاکستان را نشان می‌دهد، که هر دو با غالب بودن هاپلوگروه R1a1a*-M198 (>۵۰٪) و اشتراک در هاپلوتیپ مدال یکسان مشخص می‌شوند... اگرچه یونانیان و یهودیان به عنوان اجداد پشتون‌ها پیشنهاد شده‌اند، منشأ ژنتیکی آن‌ها مبهم باقی مانده است... در مجموع، یهودیان اشکنازی فراوانی ۱۵.۳٪ برای هاپلوگروه R1a1a-M198 نشان می‌دهند.

"افغانستان از منظر کروموزوم Y"، European Journal of Human Genetics
Remove ads

دوران امروزی

Thumb
امیر افغان شیرعلی خان (در مرکز با پسرش) و هیئت نمایندگی او در آمبالا، نزدیک لاهور، در سال 1869

گذشته مدرن آن‌ها به سلطنت دهلی (خلجی و لودیسلسله هوتکی و امپراتوری درانی بازمی‌گردد. حاکمان هوتکی علیه صفویان شورش کردند و از سال ۱۷۲۲ تا ۱۷۲۹ کنترل بیشتر ایران را به دست گرفتند.[۱۶۱] پس از آن فتوحات احمدشاه درانی رخ داد که یک فرمانده نظامی بلندپایه سابق در ارتش نادرشاه و بنیانگذار امپراتوری درانی بود. این امپراتوری بیشتر مناطق افغانستان، پاکستان، کشمیر، پنجاب هند و همچنین ولایات قهستان و خراسان ایران را در بر می‌گرفت.[۱۶۲] پس از زوال سلسله درانی در نیمه اول قرن نوزدهم تحت حکومت شجاع شاه درانی، سلسله بارکزایی کنترل امپراتوری را به دست گرفت. به طور خاص، محمدزاییها از حدود سال ۱۸۲۶ تا پایان سلطنت محمد ظاهرشاه در سال ۱۹۷۳، پادشاهی افغانستان را در اختیار داشتند. در طول به اصطلاح "بازی بزرگ" در قرن نوزدهم، رقابت بین امپراتوری‌های بریتانیا و روسیه برای پشتون‌های افغانستان در مقاومت در برابر سلطه خارجی و حفظ درجه‌ای از خودمختاری مفید بود (نگاه کنید به محاصره مالاکند). با این حال، در زمان سلطنت عبدالرحمن خان (۱۸۸۰–۱۹۰۱)، مناطق پشتون‌نشین به طور سیاسی توسط خط دیورند تقسیم شدند – مناطقی که بعداً پاکستان غربی شدند، در نتیجه این مرز در داخل هند بریتانیا قرار گرفتند.

Thumb
رهبر جنبش غیرخشونت‌آمیز خدایی خدمتگار، که به عنوان جنبش "پیراهن سرخ‌ها" نیز شناخته می‌شود، باچا خان، در کنار مهانداس گاندی

در قرن بیستم، بسیاری از رهبران سیاسی فعال پشتون که تحت حکومت بریتانیا در هند یکپارچه زندگی می‌کردند، از جنبش استقلال هند حمایت کردند، از جمله اشفق‌الله خان،[۱۶۳][۱۶۴] عبدالصمد خان اچکزئی، اجمل ختک، باچا خان و پسرش ولی خان (هر دو عضو خدایی خدمتگار بودند) و از روش مقاومت غیرخشونت‌آمیز مهانداس گاندی الهام گرفته بودند.[۱۶۵][۱۶۶] بسیاری از پشتون‌ها همچنین در اتحادیه مسلمانان سراسر هند برای مبارزه برای یک پاکستان مستقل از طریق مقاومت غیرخشونت‌آمیز، از جمله یوسف ختک و سردار عبدالرب نشتر که از نزدیکان محمدعلی جناح بود، فعالیت کردند.[۱۶۷] پشتون‌های افغانستان در زمان سلطنت امان‌الله خان، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس، به استقلال کامل از دخالت سیاسی بریتانیا دست یافتند. در دهه ۱۹۵۰، خواست عمومی برای پشتونستان در افغانستان و دولت جدید پاکستان شنیده شد. این امر منجر به روابط بد بین دو کشور شد. سلطنت افغانستان با کودتای داوود خان در سال ۱۹۷۳ علیه پسرعمویش ظاهرشاه با یک دستور کار ناسیونالیستی پشتون به پایان رسید، که درهای یک جنگ نیابتی توسط همسایگان را گشود. در آوریل ۱۹۷۸، داوود خان به همراه خانواده و بستگانش در یک کودتای خونین که توسط حفیظ‌الله امین سازماندهی شده بود، ترور شد. فرماندهان مجاهدین افغان در تبعید در پاکستان همسایه، شروع به سربازگیری برای یک جنگ چریکی علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان کردند – دولت مارکسیستی که توسط خلقی‌های پشتون که دیدگاه‌های ناسیونالیستی از جمله حفیظ‌الله امین، نورمحمد تره‌کی، ژنرال محمد اسلم وطنجار، شهنواز تنی، سید محمد گلابزوی و بسیاری دیگر داشتند، نیز تسلط داشت. در سال ۱۹۷۹، اتحاد جماهیر شوروی به همسایه جنوبی خود افغانستان برای شکست دادن یک شورش رو به رشد مداخله کرد. مجاهدین افغان توسط ایالات متحده، عربستان سعودی، چین و دیگران تأمین مالی می‌شدند و شامل برخی از فرماندهان پشتون مانند عبدالرسول سیاف، گلبدین حکمتیار، جلال‌الدین حقانی، محمد نبی محمدی و محمد یونس خالص بودند. در همین حال، میلیون‌ها پشتون به دیاسپورای افغان در پاکستان و ایران پیوستند و از آنجا ده‌ها هزار نفر به اروپا، آمریکای شمالی، اقیانوسیه و سایر نقاط جهان رفتند.[۱۶۸] دولت افغانستان و ارتش تا سقوط جمهوری افغانستان در آوریل ۱۹۹۲ عمدتاً پشتون باقی ماندند.[۱۶۹]

Thumb
دیپلمات آمریکایی زلمی خلیلزاد با مقامات طالبان عبدالغنی برادر، عبدالحکیم اسحاقزی، شیر محمد عباس استانکزی و سهیل شاهین
Thumb
عمران خان، بازیکن کریکت سابق پاکستانی که به سیاستمدار تبدیل شده و نخست‌وزیر سابق، به قبیله نیازی تعلق دارد.

بسیاری از مقامات بلندپایه دولتی در جمهوری اسلامی افغانستان پشتون بودند، از جمله: عبدالرحیم وردک، عبدالسلام عظیمی، انوارالحق احدی، امیرزی سنگین، غلام فاروق وردک، حامد کرزی، محمد اسحاق الکو، عمر زاخیلوال، شیر محمد کریمی، زلمی رسول، یوسف پشتون. فهرست والیان کنونی افغانستان نیز درصد بالایی از پشتون‌ها را شامل می‌شود. ملا یعقوب به عنوان سرپرست وزارت دفاع، سراج‌الدین حقانی به عنوان سرپرست وزارت داخله، امیرخان متقی به عنوان سرپرست وزارت خارجه، گل آغا اسحاقزی به عنوان سرپرست وزارت مالیه و حسن آخوند به عنوان سرپرست نخست‌وزیری خدمت می‌کنند. تعدادی دیگر از وزرا نیز پشتون هستند. خاندان سلطنتی افغانستان، که توسط شاه ظاهرشاه نمایندگی می‌شد، به عنوان محمدزاییها شناخته می‌شوند. دیگر پشتون‌های برجسته عبارتند از شاعران قرن هفدهم خوشحال خان ختک و رحمان بابا، و در دوران معاصر فضانورد افغان عبدالاحد مومند، سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل زلمی خلیلزاد و اشرف غنی در میان بسیاری دیگر. بسیاری از پشتون‌های پاکستان و هند فرهنگ‌های غیرپشتون را پذیرفته‌اند، عمدتاً با کنار گذاشتن زبان پشتو و استفاده از زبان‌هایی مانند اردو، پنجابی و هندکو.[۱۷۰] از جمله این افراد می‌توان به ملک غلام محمد (اولین وزیر دارایی از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۱ و سومین فرماندار کل پاکستان از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵)،[۱۷۱][۱۷۲][۱۷۳][۱۷۴][۱۷۵] ایوب خان، که دومین رئیس جمهور پاکستان بود، ذاکر حسین که سومین رئیس جمهور هند بود و عبدالقدیر خان، پدر برنامه تسلیحات هسته‌ای پاکستان. بسیاری دیگر مناصب عالی دولتی را بر عهده داشتند، مانند اسفندیار ولی خان، محمود خان اچکزئی، سراج الحق و آفتاب احمد خان شیرپائو، که رؤسای احزاب سیاسی مربوطه خود در پاکستان هستند. دیگران در ورزش (مانند عمران خان، منصور علی خان پاتاودی، یونس خان، شاهد آفریدی، عرفان پتان، جهانگیر خان، جان شیر خان، هاشم خان، راشد خان، شاهین آفریدی، نسیم شاه، مصباح الحق، مجیب الرحمن و محمد وسیم) و ادبیات (مانند غنی خان، حمزه شینواری و کبیر ستوری) مشهور شدند. ملاله یوسف‌زی، که در سال ۲۰۱۴ جوان‌ترین دریافت‌کننده جایزه صلح نوبل شد، یک پشتون پاکستانی است. بسیاری از ستارگان فیلم بالیوود در هند تبار پشتون دارند؛ برخی از برجسته‌ترین آن‌ها عبارتند از عامر خان، شاهرخ خان، سلمان خان، فیروز خان، مدهوبالا، کادر خان، سیف علی خان، سها علی خان، سارا علی خان و زرین خان.[۱۷۶][۱۷۷] علاوه بر این، یکی از رؤسای جمهور سابق هند، ذاکر حسین، به قبیله آفریدی تعلق داشت.[۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰] محمد یونس، سفیر سابق هند در الجزایر و مشاور ایندیرا گاندی، اصالتاً پشتون است و با باچا خان افسانه‌ای نسبت دارد.[۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳][۱۸۴] در اواخر دهه ۱۹۹۰، پشتون‌ها گروه قومی اصلی در رژیم حاکم، یعنی امارت اسلامی افغانستان (رژیم طالبان) بودند.[۱۸۵][۱۸۶][عدم مطابقت با منبع] ائتلاف شمال که علیه طالبان می‌جنگید نیز شامل تعدادی از پشتون‌ها بود. از جمله آن‌ها می‌توان به عبدالله عبدالله، عبدالقادر و برادرش عبدالحق، عبدالرسول سیاف، اسدالله خالد، حامد کرزی و گل آغا شیرزی اشاره کرد. رژیم طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱ در جریان جنگ افغانستان به رهبری ایالات متحده سرنگون شد و با دولت کرزی جایگزین شد.[۱۸۷] پس از آن دولت غنی و بازپس‌گیری افغانستان توسط طالبان (امارت اسلامی افغانستان) صورت گرفت. جنگ‌های طولانی در افغانستان منجر به کسب شهرت پشتون‌ها به عنوان مبارزان استثنایی شده است.[۱۸۸] برخی از فعالان و روشنفکران در تلاش برای بازسازی روشنفکری پشتون و فرهنگ پیش از جنگ آن هستند.[۱۸۹]

Remove ads

ژنتیک

اکثریت پشتون‌های افغانستان به هاپلوگروه R1a تعلق دارند، با فراوانی ۵۰ تا ۶۵ درصد.[۱۹۰] زیرشاخه R1a-Z2125 با فراوانی ۴۰ درصد رخ می‌دهد.[۱۹۱] این زیرشاخه عمدتاً در تاجیک‌ها، ترکمن‌ها، ازبک‌ها و در برخی جمعیت‌ها در قفقاز و ایران یافت می‌شود.[۱۹۲] هاپلوگروه G-M201 به ۹ درصد در پشتون‌های افغان می‌رسد و دومین هاپلوگروه رایج در پشتون‌های جنوب افغانستان است.[۱۹۰][۱۹۳] هاپلوگروه L و هاپلوگروه J2 در مجموع با فراوانی ۶ درصد رخ می‌دهند.[۱۹۰] بر اساس تجزیه و تحلیل دی‌ان‌ای میتوکندریایی چهار گروه قومی افغانستان، اکثریت دی‌ان‌ای میتوکندریایی در میان پشتون‌های افغان به دودمان‌های اوراسیای غربی تعلق دارد و قرابت بیشتری با جمعیت‌های اوراسیای غربی و آسیای مرکزی نسبت به جمعیت‌های آسیای جنوبی یا آسیای شرقی دارند. تجزیه و تحلیل هاپلوگروه‌ها نشان می‌دهد که پشتون‌ها و تاجیک‌ها در افغانستان میراث اجدادی مشترکی دارند. در میان گروه‌های قومی مورد مطالعه، پشتون‌ها بیشترین تنوع دی‌ان‌ای میتوکندریایی را دارند.[۱۹۴] رایج‌ترین هاپلوگروه در میان پشتون‌های پاکستانی هاپلوگروه R است که با نرخ ۲۸ تا ۵۰ درصد یافت می‌شود. هاپلوگروه J2 در ۹ تا ۲۴ درصد بسته به مطالعه یافت شد و هاپلوگروه E با فراوانی ۴ تا ۱۳ درصد یافت شده است. هاپلوگروه L با نرخ ۸ درصد رخ می‌دهد. برخی از گروه‌های پشتون پاکستانی سطوح بالایی از R1b را نشان می‌دهند.[۱۹۵][۱۹۶] به طور کلی گروه‌های پشتون از نظر ژنتیکی متنوع هستند و گروه قومی پشتون یک جمعیت ژنتیکی واحد نیست. گروه‌های مختلف پشتون پیشینه‌های ژنتیکی متفاوتی را نشان می‌دهند که منجر به ناهمگونی قابل توجهی می‌شود.[۱۹۷] نمونه‌های هاپلوگروه Y و هاپلوگروه mtDNA از مردان جدون، یوسف‌زای، سید، گوجر و تنولی ساکن در ناحیه سوابی، خیبر پختونخوا در پاکستان گرفته شد. مردان جدون عمدتاً دارای تبار پدری با منشأ آسیای شرقی با تبار مادری اوراسیای غربی و مقدار کمتری تبار مادری آسیای جنوبی بر اساس آزمایش هاپلوگروه Y و mtDNA هستند که نشان‌دهنده ازدواج زنان محلی با مردان مهاجر در دوره قرون وسطی است. هاپلوگروه Y O3-M122 اکثریت مردان جدون را تشکیل می‌دهد، همان هاپلوگروهی که اکثریت (۵۰ تا ۶۰ درصد) مردم هان چین آن را حمل می‌کنند. ۸۲.۵ درصد از مردان جدون دارای Q-MEH2 و O3-M122 هستند که هر دو منشأ آسیای شرقی دارند. O3-M122 در جمعیت سید (Syed) غایب بود و در تعداد کمی در میان تنولی‌ها، گوجرها و یوسف‌زاییها ظاهر شد. به نظر می‌رسد اثر بنیان‌گذار در O3-M122 در میان جدون‌ها وجود دارد.[۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰] ۷۶.۳۲ درصد از مردان جدون دارای O3-M122 هستند، در حالی که ۰.۷۵ درصد از تنولی‌ها، ۰.۸۱ درصد از گوجرها و ۲.۸۲ درصد از یوسف‌زایی‌ها دارای O3-M122 هستند.[۲۰۱][۲۰۲] ۵۶.۲۵ درصد از جدون‌ها در آزمایش دیگری دارای هاپلوگروه H (mtDNA) مادری اوراسیای غربی بودند.[۲۰۳] ریخت‌شناسی دندانی جدون‌های سوابی نیز تجزیه و تحلیل و با گروه‌های دیگر در مناطق مانند یوسف‌زایی‌ها و سیدها مقایسه شد.[۲۰۴]

Remove ads

تعاریف

خلاصه
دیدگاه

مطابق با برجسته‌ترین دیدگاه‌ها در میان پشتون‌ها درباره اینکه دقیقاً چه کسی واجد شرایط پشتون بودن است:

  • کسانی که به زبان پشتو تسلط دارند و به طور قابل توجهی از آن استفاده می‌کنند. زبان پشتو «یکی از نشانگرهای اصلی هویت قومی» در میان پشتون‌ها است.[۲۰۵]
  • پایبندی به آیین پشتونوالی.[۲۰۶][۲۰۷] تعریف فرهنگی مستلزم آن است که پشتون‌ها به کدهای پشتونوالی پایبند باشند.[۲۰۸]
  • تعلق به یک طایفه پشتون از طریق تبار پدری، بر اساس یک قانون مهم ارتدکس پشتونوالی که عمدتاً ایجاب می‌کند فقط کسانی که پدر پشتون دارند، پشتون هستند. این تعریف تأکید کمتری بر زبان دارد.[۲۰۹]

طایفه‌ها

Thumb
نقشه طایفه‌های پشتون[۲۱۰]

نهاد برجسته در میان مردم پشتون، نظام پیچیده طایفهای است.[۲۱۱] نظام طایفه‌ای دارای چندین سطح سازماندهی است: طایفه‌ای که به آن تعلق دارند از چهار گروه طایفه‌ای «بزرگتر» نشأت می‌گیرد: سربنی، بتنی، غرغشتی و کرلانی.[۲۱۲] سپس طایفه به گروه‌های خویشاوندی به نام خیل تقسیم می‌شود که به نوبه خود به گروه‌های کوچکتر (پلارینه یا پلارگانی) تقسیم می‌شود و هر یک شامل چندین خانواده گسترده به نام کاهول است.[۲۱۳]

پشتون‌های دُرانی و غَلزایی

دُرانی‌ها و غَلزایی‌ها دو گروه بزرگ پشتون هستند که تقریباً دو سوم پشتون‌های افغانستان به این کنفدراسیون‌ها تعلق دارند.[۲۱۴] طایفه دُرانی بیشتر شهری و از نظر سیاسی موفق‌تر بوده است، در حالی که غَلزایی‌ها از نظر تعداد بیشتر، روستایی‌تر و ظاهراً سرسخت‌تر هستند. در قرن هجدهم میلادی، این گروه‌ها گاهی با یکدیگر همکاری می‌کردند و گاهی با یکدیگر می‌جنگیدند. با چند وقفه، دُرانی‌ها به طور مداوم بر افغانستان مدرن تا زمان انقلاب ثور در سال هزار و نهصد و هفتاد و هشت حکومت کردند؛ حاکمان کمونیست جدید خَلقی بودند.[۲۱۵] وفاداری‌های طایفه‌ای در میان غَلزایی‌ها قوی‌تر است، در حالی که حکومت کنفدراسیون دُرانی بیشتر مربوط به ساختارهای فراتیره‌ای مالکیت زمین است.[۲۱۴]

Remove ads

زبان

خلاصه
دیدگاه
Thumb
نقشه مناطق پشتو زبان در افغانستان و پاکستان

پشتو زبان مادری بیشتر پشتون‌ها است.[۲۱۶][۲۱۷][۲۱۸] این زبان یکی از دو زبان ملی افغانستان است.[۲۱۹][۲۲۰] در پاکستان، با وجود اینکه دومین زبان بزرگ از نظر تعداد گویشوران است،[۲۲۱] اغلب به طور رسمی در نظام آموزشی نادیده گرفته می‌شود.[۲۲۲][۲۲۳][۲۲۴][۲۲۵][۲۲۶][۲۲۷] این امر مورد انتقاد قرار گرفته است زیرا تأثیر نامطلوبی بر پیشرفت اقتصادی پشتون‌ها دارد،[۲۲۸][۲۲۹] زیرا دانش‌آموزان توانایی درک کامل آنچه به زبان دیگر آموزش داده می‌شود را ندارند.[۲۳۰] رابرت نیکولز اظهار می‌دارد:[۲۳۱]

سیاست‌های نگارش کتاب‌های درسی زبان پشتو در یک محیط ملی‌گرایانه که ادغام از طریق اسلام و اردو را ترویج می‌کرد، تأثیرات منحصر به فردی داشت. هیچ درسی در مورد هیچ پشتون قرن بیستم، به ویژه عبدالغفار خان، ملی‌گرای ضد انگلیسی و طرفدار پشتون، وجود نداشت. هیچ درسی در مورد دولت‌سازان پشتون در قرن نوزدهم و بیستم افغانستان وجود نداشت. نمونه‌های کمی یا اصلاً از مطالب مذهبی یا تاریخی زبان پشتو اصیل وجود نداشت.

Language Policy and Language Conflict in Afghanistan and Its Neighbors، Chapter 8, page 278
Thumb
نقشه مناطق پشتو زبان پاکستان

پشتو به عنوان یک زبان ایرانی شرقی طبقه‌بندی می‌شود،[۲۳۲] اما تعداد قابل توجهی از واژه‌ها منحصر به فرد زبان پشتو هستند.[۲۳۳][۲۳۴] ساختمان واژگانی پشتو در رابطه با افعال در مقایسه با سایر زبان‌های ایرانی پیچیده است.[۲۳۵] در این رابطه دیوید نیل مکنزی اظهار می‌دارد:[۲۳۶]

اگر ساختار کهن پشتو را با ساختار بسیار ساده شده زبان فارسی، زبان ایرانی مدرن پیشرو، مقایسه کنیم، می‌بینیم که نسبت آن با «دختر عموی» همسایه‌اش تقریباً همان نسبتی است که زبان ایسلندی با زبان انگلیسی دارد.

دیوید نیل مکنزی

پشتو دارای تعداد زیادی گویش است: به طور کلی به گروه‌های شمالی، جنوبی و مرکزی تقسیم می‌شود؛[۲۳۷] و همچنین تارینو یا وَنِتسی به عنوان یک گروه متمایز.[۲۳۸][۲۳۹] همانطور که الفینبین اشاره می‌کند: «تفاوت‌های گویشی عمدتاً در واژگان و واژگان است: صرف و نحو، باز هم به استثنای وانِتسی، به طرز قابل توجهی یکنواخت است».[۲۴۰] ابراهیم خان طبقه‌بندی زیر را در مورد حرف ښ ارائه می‌دهد: گویش شمال غربی (به عنوان مثال، گویش غَلزایی‌ها) دارای ارزش آوایی /ç+/، شمال شرقی (گویش یوسف‌زایی‌ها و غیره) دارای صدای /x/، جنوب غربی (گویش ابدالی‌ها و غیره) دارای /ʂ/ و جنوب شرقی (گویش کاکرها و غیره) دارای /ʃ/ است.[۲۴۱] او نشان می‌دهد که گویش‌های مرکزی، که توسط طایفه‌های کرلانی صحبت می‌شوند، نیز می‌توانند بر اساس تمایز شمال /x/ و جنوب /ʃ/ تقسیم شوند، اما علاوه بر این، این گویش‌های مرکزی تغییر مصوتی داشته‌اند که آنها را متمایز می‌کند: به عنوان مثال /ɑ/ که با الف در گویش‌های غیرمرکزی نشان داده می‌شود، در گویش بَنیسی به /ɔː/ تبدیل می‌شود.[۲۴۱] اولین الفبای پشتو توسط پیر روشن در قرن شانزدهم میلادی توسعه یافت.[۲۴۲] در سال هزار و نهصد و پنجاه و هشت، جلسه‌ای از دانشمندان و نویسندگان پشتون از افغانستان و پاکستان، که در کابل برگزار شد، الفبای کنونی الفبای پشتو را استاندارد کرد.[۲۴۳]

Remove ads

فرهنگ

خلاصه
دیدگاه
Thumb
لباس‌های محلی مورد استفاده کودکان پشتون

فرهنگ پشتون بر اساس پشتونوالی، اسلام و درک زبان پشتو استوار است. لهجه کابلی برای استانداردسازی الفبای کنونی خط پشتو به کار می‌رود.[۲۴۳] شعر نیز بخش مهمی از فرهنگ پشتون بوده و قرن‌هاست که چنین بوده است.[۲۴۴] سنت‌های پیش از اسلام، که احتمالاً قدمت آن‌ها به شکست امپراتوری هخامنشی توسط اسکندر کبیر در ۳۳۰ پیش از میلاد بازمی‌گردد، احتمالاً در قالب رقص‌های سنتی باقی مانده‌اند، در حالی که سبک‌های ادبی و موسیقی نفوذ سنت ایرانی و سازهای موسیقی منطقه‌ای را منعکس می‌کنند که با گونه‌های محلی و تفسیر درآمیخته‌اند. پشتون‌ها مانند دیگر مسلمانان، اعیاد اسلامی را جشن می‌گیرند. برخلاف پشتون‌های ساکن پاکستان، نوروز در افغانستان به عنوان سال نوی افغانی توسط همه اقوام افغان جشن گرفته می‌شود.

جرگه

نهاد برجسته دیگر پشتون‌ها لویه جرگه (پشتو: لويه جرګه) یا «شورای بزرگ» متشکل از بزرگان منتخب است.[۲۴۵] بیشتر تصمیمات در زندگی قبیله‌ای توسط اعضای جرگه (پشتو: جرګه) گرفته می‌شود، که نهاد اصلی اقتداری بوده است که پشتون‌های عمدتاً مساوات‌طلب آن را با میل و رغبت به عنوان یک نهاد حاکمیتی قابل قبول می‌شناسند.[۲۴۶]

مذهب

Thumb
آرامگاه احمدشاه درانی در شهر قندهار، که به عنوان مسجد جامع نیز عمل می‌کند و خرقه مبارک را در خود جای داده است که پیامبر اسلام محمد آن را پوشیده بود.

پیش از اسلام، باورهای گوناگونی توسط پشتون‌ها رواج داشت، مانند زرتشتی‌گری،[۲۴۷] بودیسم و هندوئیسم.[۲۴۸] اکثریت قریب به اتفاق پشتون‌ها پیرو اسلام سنی و متعلق به مکتب حنفی هستند. جوامع کوچک شیعه در خیبر پختونخوا و پکتیا وجود دارند. شیعیان متعلق به قبیله توری هستند، در حالی که قبیله بنگش تقریباً ۵۰٪ شیعه و بقیه سنی هستند که عمدتاً در و اطراف پاراچنار، کرم، هنگو، کوهات و اورکزئی یافت می‌شوند.[۲۴۹]

Thumb
مردان در حال انجام نماز در فضای باز در ولایت کنر افغانستان

میراث فعالیت‌های صوفیانه را می‌توان در برخی مناطق پشتون‌نشین، به ویژه در خیبر پختونخوا، یافت، همانطور که در آهنگ‌ها و رقص‌ها مشهود است. بسیاری از پشتون‌ها علمای برجسته اسلامی هستند، مانند مولانا اعظم، نویسنده بیش از پانصد کتاب از جمله تفاسیر قرآن مانند نقیب التفاسیر، تفسیر العظمتین، تفسیر نقیبی و نور التفاسیر و غیره، و همچنین محمد محسن خان که در ترجمه قرآن کریم، صحیح بخاری و بسیاری از کتاب‌های دیگر به زبان انگلیسی کمک کرده است.[۲۵۰] بسیاری از پشتون‌ها می‌خواهند هویت خود را از اینکه با طالبان و تروریسم بین‌المللی یکسان انگاشته شوند، بازپس گیرند، که مستقیماً با فرهنگ و تاریخ پشتون ارتباطی ندارد.[۲۵۱] اطلاعات کمی در مورد غیرمسلمانان در دسترس است زیرا داده‌های محدودی در مورد گروه‌های بی‌دین و اقلیت‌ها وجود دارد، به ویژه از آنجایی که بسیاری از پشتون‌های هندو و سیک پس از تقسیم هند و بعداً، پس از ظهور طالبان از خیبر پختونخوا مهاجرت کردند.[۲۵۲][۲۵۳] همچنین پشتون‌های هندو نیز وجود دارند که گاهی با نام شین خالای شناخته می‌شوند و عمدتاً به هند نقل مکان کرده‌اند.[۲۵۴][۲۵۵] یک جامعه کوچک پشتون هندو، معروف به شین خالای به معنای «پوست آبی» (اشاره به رنگ خالکوبی صورت زنان پشتون)، پس از تقسیم هند به اونّیارا، راجستان، هند مهاجرت کردند.[۲۵۶] پیش از سال ۱۹۴۷، این جامعه در مناطق کویته، لورالای و میختر در استان بلوچستان بریتانیا ساکن بودند.[۲۵۷][۲۵۶][۲۵۸] آن‌ها عمدتاً از اعضای قبیله کاکار پشتون هستند. امروزه، آن‌ها همچنان به زبان پشتو صحبت می‌کنند و فرهنگ پشتون را از طریق رقص اتن جشن می‌گیرند.[۲۵۷][۲۵۶] همچنین اقلیتی از سیک‌های پشتون در تیراه، اورکزئی، کرم، ملکنډ و سوات نیز وجود دارند. به دلیل شورش در خیبر پختونخوا، برخی از سیک‌های پشتون از روستاهای اجدادی خود آواره داخلی شده و در شهرهایی مانند پیشاور و ننکانه صاحب ساکن شده‌اند.[۲۰][۲۵۹][۲۶۰]

ادبیات و شعر پشتو

Thumb
محمود طرزی، پسر غلام محمد طرزی، با انتشار اولین روزنامه سراج‌الاخبار پیشگام روزنامه‌نگاری افغانستان شد.[۲۶۱]

اکثریت پشتون‌ها از پشتو به عنوان زبان مادری خود استفاده می‌کنند که به زبان‌های ایرانی خانواده زبانی تعلق دارد.[۲۶۲] و توسط حدود شصت میلیون نفر صحبت می‌شود.[۲۶۳][۲۶۴] این زبان با خط عربی-پشتو نوشته می‌شود و به دو گویش اصلی، "پشتو" جنوبی و "پختو" شمالی تقسیم می‌شود. این زبان ریشه‌های باستانی دارد و شباهت‌هایی با زبان‌های منقرض‌شده‌ای مانند اوستایی و باختری دارد.[۲۶۵] نزدیک‌ترین خویشاوندان مدرن آن ممکن است شامل زبان‌های پامیری مانند شغنی و واخی و آسی باشند.[۲۶۶] پشتو ممکن است میراث باستانی وام‌گیری واژگان از زبان‌های همسایه از جمله فارسی و سانسکریت ودایی را داشته باشد. وام‌گیری‌های مدرن عمدتاً از زبان انگلیسی است.[۲۶۷] اولین اثر مکتوب، فتح سوات توسط شیخ مالی را شرح می‌دهد.[۲۶۸] اعتقاد بر این است که پیر روشان در زمان جنگ با مغول‌ها تعدادی کتاب به زبان پشتو نوشته است. دانشمندان پشتون مانند عبدالحی حبیبی و دیگران معتقدند که قدیمی‌ترین اثر پشتو به امیر کرور سوری باز می‌گردد و از نوشته‌های موجود در پته خزانه به عنوان مدرک استفاده می‌کنند. امیر کرور سوری، پسر امیر پولاد سوری، یک قهرمان مردمی و پادشاه قرن هشتم از منطقه غور در افغانستان بود.[۲۶۹][۲۷۰] با این حال، این موضوع به دلیل فقدان شواهد قوی توسط چندین کارشناس اروپایی مورد مناقشه قرار گرفته است. ظهور شعر به گذار پشتو به دوره مدرن کمک کرد. ادبیات پشتو در قرن بیستم با شعر امیر حمزه شینواری که غزلیات پشتو را توسعه داد، برجستگی قابل توجهی یافت.[۲۷۱] در سال ۱۹۱۹، در جریان گسترش رسانه‌های جمعی، محمود طرزی سراج‌الاخبار را منتشر کرد که اولین روزنامه پشتو در افغانستان شد. در سال ۱۹۷۷، خان روشن خان کتاب تواریخ حافظ رحمت‌خانی را نوشت که شامل شجره‌نامه‌ها و نام‌های قبایل پشتون است. برخی از شاعران برجسته عبارتند از: ملک احمد خان یوسفزی، عبدالغنی خان، افضل خان خټک، احمد شاه درانی، گجو خان، کالو خان یوسفزی، اجمل خټک، غلام محمد طرزی، حمزه شینواری، حنیف بختش، خوشحال خان خټک، نازو توخی، پریشان خټک، رحمان بابا، شجاع شاه درانی و تیمورشاه درانی.[۲۷۲][۲۷۳]

رسانه و هنر

الگو:اصلی بیشتر رسانه‌های پشتو در دهه گذشته گسترش یافته‌اند و تعدادی کانال تلویزیونی پشتو در دسترس قرار گرفته‌اند. دو کانال محبوب آن ای‌وی‌تی خیبر مستقر در پاکستان و پشتو وان هستند. پشتون‌ها در سراسر جهان، به ویژه کسانی که در کشورهای عربی زندگی می‌کنند، این کانال‌ها را برای سرگرمی و دریافت آخرین اخبار مربوط به مناطق بومی خود تماشا می‌کنند.[۲۷۴] دیگر کانال‌ها عبارتند از شمساد تی‌وی، رادیو تلویزیون افغانستان، طلوع‌نیوز و لمر تی‌وی مستقر در افغانستان که یک برنامه ویژه کودکان به نام باغچه سمسم دارد. منابع خبری بین‌المللی که برنامه‌های پشتو ارائه می‌دهند عبارتند از بی‌بی‌سی پشتو و صدای آمریکا. تهیه‌کنندگان مستقر در پیشاور از دهه ۱۹۷۰ فیلم‌های به زبان پشتو تولید کرده‌اند. هنرمندان پشتون همچنان شرکت‌کنندگان مشتاق در اشکال مختلف بیان فیزیکی از جمله رقص، شمشیربازی و سایر شاهکارهای بدنی هستند. شاید رایج‌ترین شکل بیان هنری را بتوان در اشکال مختلف رقص‌های پشتون مشاهده کرد. یکی از برجسته‌ترین رقص‌ها اتن است که ریشه‌های باستانی دارد. اتن یک تمرین سخت است که در هنگام نواختن سازهای بومی مختلف از جمله دهل (طبل)، طبلا (سازهای کوبه‌ای)، رباب (یک ساز آرشه کشی ساز زهی) و توله (فلوت چوبی) توسط نوازندگان اجرا می‌شود. رقاصان با یک حرکت دایره‌ای سریع می‌چرخند تا زمانی که دیگر کسی برای رقصیدن باقی نماند، مشابه صوفیان درویش‌های چرخان. رقص‌های متعدد دیگری وابسته به قبایل مختلف، به ویژه از پاکستان، از جمله خټک وال اتنړه (همنام قبیله خټکمحسود وال اتنړه (که در دوران مدرن شامل شعبده‌بازی با تفنگ‌های پر است) و وزیرو اتنړه در میان دیگران وجود دارد. یک زیرمجموعه از خټک وال اتنړه معروف به براغونی شامل استفاده از حداکثر سه شمشیر است و مهارت زیادی می‌طلبد. زنان و دختران جوان اغلب در عروسی‌ها با تومبل (دایره) که یک ساز است، به سرگرمی می‌پردازند.[۲۷۵]

ورزش

Thumb
شاهد آفریدی، کاپیتان سابق تیم ملی کریکت پاکستان

هم تیم ملی کریکت پاکستان و هم تیم ملی کریکت افغانستان بازیکنان پشتون دارند.[۲۷۶] یکی از محبوب‌ترین ورزش‌ها در بین پشتون‌ها کریکت است که در اوایل قرن هجدهم با ورود انگلیسی‌ها به جنوب آسیا معرفی شد. بسیاری از پشتون‌ها به بازیکنان برجسته بین‌المللی کریکت تبدیل شده‌اند، از جمله عمران خان، شاهد آفریدی، مجید خان، مصباح‌الحق، یونس خان،[۲۷۷] عمر گل،[۲۷۸] جنید خان،[۲۷۹] فخر زمان،[۲۸۰] محمد رضوان،[۲۸۱] عثمان شنواری، نسیم شاه، شاهین آفریدی، افتخار احمد، محمد وسیم و یاسر شاه.[۲۸۲] کریکت‌باز استرالیایی فواد احمد اصالتاً پشتون پاکستانی است که برای تیم ملی استرالیا بازی کرده است.[۲۸۳] ماخا یک ورزش سنتی تیراندازی با کمان در خیبر پختونخوا است که با یک تیر بلند (غیشای) با یک صفحه فلزی بشقابی شکل در انتهای دور آن و یک کمان بلند بازی می‌شود.[۲۸۴] در افغانستان، برخی از پشتون‌ها هنوز در ورزش باستانی بزکشی شرکت می‌کنند که در آن سوارکاران تلاش می‌کنند لاشه بز یا گوساله را در یک دایره هدف قرار دهند.[۲۸۵][۲۸۶][۲۸۷]

زنان

زنان پشتون به دلیل پوشش محترمانه‌شان به عنوان زنانی باحیا و شریف شناخته می‌شوند. [۲۸۸][۲۸۹] زندگی زنان پشتون از کسانی که در مناطق روستایی فوق محافظه‌کار ساکن هستند تا کسانی که در مراکز شهری یافت می‌شوند، متفاوت است.[۲۹۰] در سطح روستا، رهبر زن روستا "قریه‌دار" نامیده می‌شود. وظایف او ممکن است شامل شهادت دادن در مراسم زنان، بسیج زنان برای انجام جشنواره‌های مذهبی، آماده کردن مردگان زن برای دفن و انجام خدمات برای زنان متوفی باشد. او همچنین ترتیب ازدواج‌های خانواده خود را می‌دهد و در اختلافات بین مردان و زنان میانجیگری می‌کند.[۲۹۱] اگرچه بسیاری از زنان پشتون قبیله‌ای و بی‌سواد باقی مانده‌اند، برخی از آنها دانشگاه‌ها را به پایان رسانده و به دنیای اشتغال منظم پیوسته‌اند.[۲۹۰]

Thumb
ملاله یوسف‌زی، فعال پاکستانی در زمینه آموزش زنان و برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۱۴

دهه‌ها جنگ و ظهور طالبان سختی‌های قابل توجهی را برای زنان پشتون به همراه داشته است، زیرا بسیاری از حقوق آنها با تفسیر سختگیرانه‌ای از قانون اسلامی محدود شده است. زندگی دشوار پناهندگان زن افغان با تصویر نمادین «دختر افغان» (شربت گله) که روی جلد ژوئن ۱۹۸۵ مجله نشنال جئوگرافیک به تصویر کشیده شد، شهرت زیادی پیدا کرد.[۲۹۲] اصلاحات اجتماعی مدرن برای زنان پشتون در اوایل قرن بیستم، زمانی که ملکه ثریا طرزی افغانستان اصلاحات سریعی را برای بهبود زندگی زنان و جایگاه آنها در خانواده انجام داد، آغاز شد. او تنها زنی بود که در فهرست حاکمان افغانستان ظاهر شد. او به عنوان یکی از اولین و قدرتمندترین فعالان زن افغان و مسلمان شناخته می‌شود. حمایت او از اصلاحات اجتماعی برای زنان منجر به اعتراض و در نهایت سقوط سلطنت شاه امان‌الله در سال ۱۹۲۹ شد.[۲۹۳] حقوق مدنی در دهه ۱۹۷۰، زمانی که رهبر فمینیست مینا کشور کمال برای حقوق زنان مبارزه کرد و در سال ۱۹۷۷ انجمن انقلابی زنان افغانستان (RAWA) را تأسیس کرد، موضوع مهمی باقی ماند.[۲۹۴] امروزه زنان پشتون از زنان خانه‌دار سنتی که در انزوا زندگی می‌کنند تا زنان شاغل شهری که برخی از آنها به دنبال برابری با مردان هستند یا به آن دست یافته‌اند، متفاوت هستند.[۲۹۰] اما به دلیل موانع اجتماعی متعدد، میزان باسوادی در بین آنها به طور قابل توجهی پایین‌تر از مردان است.[۲۹۵] خشونت علیه زنان وجود دارد و به طور فزاینده‌ای توسط سازمان‌های حقوق زنان که با گروه‌های مذهبی محافظه‌کار و همچنین مقامات دولتی در پاکستان و افغانستان در کشمکش هستند، به چالش کشیده می‌شود. بر اساس کتابی که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، «یک اخلاق قدرتمند خویشتن‌داری به شدت توانایی زنان سنتی پشتون را برای کاهش رنجی که در زندگی خود می‌پذیرند، محدود می‌کند.»[۲۹۶] در چالش بیشتر با وضعیت موجود، ویدا صمدزی در سال ۲۰۰۳ به عنوان دوشیزه افغانستان انتخاب شد، موفقیتی که با ترکیبی از حمایت از سوی کسانی که از حقوق فردی زنان حمایت می‌کنند و کسانی که چنین نمایش‌هایی را ضد سنت‌گرا و غیراسلامی می‌دانند، روبرو شد. برخی از آنها در افغانستان و پاکستان به مناصب سیاسی دست یافته‌اند.[۲۹۷] تعدادی از زنان پشتون به عنوان مجری تلویزیون، روزنامه‌نگار و بازیگر دیده می‌شوند.[۴۱] در سال ۱۹۴۲، مدهوبالا (ممتاز جهان)، مرلین مونرو هند، وارد صنعت فیلم بالیوود شد.[۱۷۶] فیلم‌های پرفروش بالیوود در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ با بازی پروین بابی، که از نسل جامعه تاریخی پاتان گجرات، یعنی سلسله سلطنتی بابی بود، ساخته شدند.[۲۹۸] دیگر بازیگران و مدل‌های هندی، مانند زارین خان، همچنان در این صنعت کار می‌کنند.[۱۷۷] در دهه ۱۹۸۰ بسیاری از زنان پشتون در صفوف ارتش رژیم کمونیستی افغانستان خدمت کردند. خاتول محمدزی در طول جنگ داخلی افغانستان به عنوان چترباز خدمت کرد و بعداً به درجه سرتیپ در ارتش افغانستان ارتقا یافت.[۲۹۹] نگار جوهر یک ژنرال سه ستاره در ارتش پاکستان است، یک زن پشتون دیگر به عنوان خلبان جنگنده در نیروی هوایی پاکستان خدمت کرده است.[۳۰۰] حقوق قانونی زنان پشتون اغلب به نفع شوهران یا بستگان مردشان محدود می‌شود. به عنوان مثال، اگرچه زنان رسماً حق رای دادن در پاکستان را دارند، اما برخی از آنها توسط مردان از صندوق‌های رای دور نگه داشته شده‌اند.[۳۰۱]

Remove ads

افراد سرشناس

یادداشت‌ها

    • یادداشت: آمار جمعیتی پشتون‌ها (از جمله کسانی که یادداشتی ندارند) در کشورهای خارجی از سرشماری‌های مختلف، سازمان ملل، کتاب حقایق جهان سیا و اتنولوگ گرفته شده است.

    جستارهای وابسته

    پانویس

    منابع

    پیوند به بیرون

    Loading related searches...

    Wikiwand - on

    Seamless Wikipedia browsing. On steroids.

    Remove ads