ایرج (پسر فریدون)
شخصیت شاهنامه / From Wikipedia, the free encyclopedia
ایر یا ایرَج (به اوستایی: 𐬀𐬌𐬭𐬌𐬌𐬀 ت.ت. 'اَئیریَ'؛ به پارسی میانه: ت.ت. 'ērič') کوچکترین پسر فریدون است که در تاریخ سنتی نام ایران از او برخاسته است. انبوهی از اسطورهها در اوستا، ادبیات پهلوی، عربی و فارسی بر پایهٔ داستانهای ساسانیان بهویژه شاهنامهٔ فردوسی، ایرج را در ردهٔ قهرمانی برجسته میدانند که نیای دودمان پیشدادی پادشاهی در ایران است و الگویی برای رهروان دفاع از اهداف محق بهشمار میآید.[5]
ایرج ērič اَئیریَ 𐬀𐬌𐬭𐬌𐬌𐬀 | |
---|---|
شاهزاده | |
آرامگاه | |
همسر(ان) | |
فرزند(ان) | ۱ گوزاک و ۲پسر دیگر |
خاندان | پیشدادیان |
پدر | فریدون |
مادر | ارنواز |
فردوسی مفصلترین روایت از داستان ایرج را ارائه میدهد که شیوایی و تصاویر خوشمنظر بدیع آن جالب توجه است.
پنجاه پس سال از پادشاهی، فریدون صاحب سه پسر میشود. چون به بزرگسالی میرسند وی فرستادهای میفرستد تا در پی سه خواهر از خانوادهای اشرافی بگردد که نام نداشته باشند، تا فرستاده به دختران سرو پادشاه یمن میرسد. سرو پسران فریدون را به یمن دعوت میکند تا ارزش آنها را بسنجند و چون قانع میشود دخترانش را به پیوند آنان درمیآورد. در راه برگشت فریدون تصمیم میگیرد تا شخصیت پسران خود را بیازماید و به شکل اژدهایی آتشزا در میآید و خشمگینانه به سوی آنها هجوم میبرد. بزرگترین پسر به گوشهای امن میگریزد و میگوید که تنها یک نادان به نبرد با اژدها میرود. دومین پسر با دلاوری بیباکانه نبرد را میپذیرد. سومین پسر دلاورانه به پیش میآید و فریاد میزند که آنها پسران فریدوناند که از هیچ هیولایی نمیترسند.
فریدون به شکل انسان بازمیگردد و به آنها در کاخ شاهی خوشآمد میگوید و در کنار تخت پادشاهی مینشاند و حقیقت داستان را برایشان بازگو میکند. سپس میافزاید من نامهایی مناسب شما برگزیدهام. بزرگترین فرزند که گوشهٔ امن سلامت را جویا شد، سلم نامید (در اینجا فردوسی با اندکی شیطنت ریشهای برای کلمه سلامت ساخته در صورتی که درواقع سلم ریشه سلامت نیست). دومین پسر که جسارتی بیلجام نشان داد تور نامیده شد (به معنای بیپروا و شجاع) و کوچکترین پسر که بهدرستی شجاعتی محتاطانه از خود نشان داد ایرج نام گرفت چون به تنهایی لایق ستایش بود. (ایر به معنای نجیب و شریف). ازآن پس فریدون جهان را به سه قلمرو بخش کرد. روم و غرب را به سلم بخشید. چین و توران را به تور داد که تورانشاه نامیده شد و به ایرج ایران و عربستان و تخت و تاج زرین و مهر پادشاهی را داد.[6]
این سه برادر دیرزمانی در قلمرو خود پادشاهی کردند. چون فریدون به پیری رسید، سلم رشک خود به ایرج را آشکار کرد چون ایرج برگزیدهترین سهم را دریافت کرده بود، سلم تور را به شورش برانگیخت. آن دو دیدار کردند و فرستادهای را نزد فریدون فرستادند و به او گفتند که منطقهای دورافتاده را به ایرج بدهد یا برای جنگ با دو پسرش آماده شود. ایرج به امید اینکه برادرانش را با پدرشان آشتی دهد، گرچه با دست کشیدن از تاج و تخت هم باشد، نزد آنها رفت. آنها با خشم او را پذیرفتند، رشک آنها با شنیدن زمزمهٔ لشکریان خود افزایش یافت: «کسی جز ایرج سزاوار حکومت شاهنشاهی و تاج اشراف نیست» تور با تحریک سلم، ایرج را کشت و سر او را پیش فریدون فرستاد. پادشاه غمگین برای کین خواهی ایرج به دست نوادگان وی دعا کرد. دعای او برآورده شد. یکی از همسران ایرج به نام ماهآفرید دختری به دنیا آورد. فریدون او را با برادرزادهٔ خود پشنگ پیوند داد. این زوج صاحب پسری شدند که فریدون او را منوچهر نامید و به عنوان وارث خود برگزید. منوچهر پس از بلوغ، سلم و تور را کشت و فریدون به نفع او از سلطنت کنارهگیری کرد و اندکی بعد درگذشت.[7]