فهرست ایلخانان ایران
From Wikipedia, the free encyclopedia
ایلخانان دودمانی از فرمانروایان مغول و از نسل چنگیز خان بودند که برای دورهای نزدیک به ۸۰ سال بر پهنه وسیعی از آسیای غربی و مرکزی به مرکزیت آذربایجان ایران فرمانروایی میکردند. بنیانگذار امپراتوری ایلخانی، هولاکو خان بود که از جانب برادرش منگوقاآن، مأمور تکمیل فتوحات مغول در ایران و مطیع یا نابود کردن خلافت عباسی در بغداد شد. او مأموریتهای خود را با موفقیت به پایان رساند؛ بااینحال با مرگ منگوقاآن و بهدنبال تقسیم امپراتوری مغول در ایران ماندگار شد و دودمان خود را پایهگذاری کرد. از زمان غازان خان، ایلخانان رسماً اسلام آوردند و سنتهای مغولی نیاکان خود را با سنتهای ایرانی و اسلامی ادغام کردند. طی یک روند بومیسازی، مغولان با اقوام ساکن ایران، بهویژه ترکها درآمیختند. آذربایجان، جنوب ایران و حتی بغداد در دوره فرمانروایی ایلخانان از رونق و شکوفایی قابل توجهای برخوردار بودند. بااینحال خراسان و جزیره هیچگاه به آبادانی پیش از آغاز تهاجمات مغولان بازنگشتند.[7]
ایلخان ایران | |
---|---|
جزئیات | |
نخستین فرمانروا | هولاکو خان |
واپسین فرمانروا |
|
سکونتگاه رسمی | پایتختها:
تفرجگاههای سلطنتی:
|
گمارنده | قورولتای، جانشینی ارثی |
حکومت ایلخانان مغول در درازمدت بر نهادهای سیاسی ایران تأثیر گذاشت و با از میان برداشتن خلافت عباسی و ایجاد دولت یکپارچه با مرزهای مطابق با مرزهای پیشین شاهنشاهی ساسانی، بهصورت غیرمستقیم به جان گرفتن ایده ایرانشهر و بازسازی ایرانی یکپارچه در دوره صفوی کمک کرد. کاربرد گسترده اصطلاح «ایرانزمین» برای قلمروی ایلخانان در منابع همان دوره، بهعنوان برابری برای اصطلاح ساسانی «ایرانشهر»، نمودی از بازسازی ایران بهمثابه یک جغرافیای سیاسی در دوره ایلخانی بود. شاید مهمتر از همه، جمعیتشناسی ایران و مناطق پیرامون آن بود که برای همیشه به نفع عناصر قومی و زبانی آلتایی دگرگون شد.[8] اگرچه گروههایی از مغولان و ترکهای اویغور، قبچاق و قرلق در این پروسه حاضر بودند، ولی همه آنها درنهایت در عنصر قومی اوغوز که اکثریت را داشت مضمحل شدند. پیشینه حضور تیرههای اوغوز در ایران و آناتولی به دوره سلجوقی برمیگشت، ولی تهاجمات مغولان دستههای بیشتری از اوغوزها را از آسیای مرکزی به سوی ایران و آناتولی روانه کرد و به تثبیت عنصر قومی آنها در آسیای غربی و بهویژه منطقه آذربایجان انجامید.[9]
با مرگ ابوسعید بهادرخان، شیرازه حکومت ایلخانی از هم پاشید و در ادامه مدعیانی برای سلطه بر تاجوتخت ایلخانی روبهروی هم قرار گرفتند. آخرین این مدعیان فردی موسوم به غازان دوم بود که تنها از روی سکههای برجایمانده و چند اشاره پراکنده در منابعی چون تاریخ شیخ اویس اثر ابوبکر قطبی شناخته شدهاست.[10]