بالاترین سوالات
زمانبندی
چت
دیدگاه

مردم کرد

گروه قومی در غرب آسیا از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد

مردم کرد
Remove ads

مردم کُرد مردم ایرانی تباری[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲] هستند که در منطقه‌ای به وسعت تقریبی ۵۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع به نام کردستان و بخش‌های دیگری از آسیا (به ویژه در قفقاز، اسرائیل، قزاقستان و ترکمنستان) زندگی می‌کنند. کُردها به زبان‌های کردی و زبان‌های زازا-گورانی که شاخه‌ای از زبان‌های ایرانی غربی هستند، تکلم می‌کنند.[۴۳]در سال‌های اخیر به علت جنگ‌های داخلی و خارجی جمعیت زیادی از کُردها به اروپا مهاجرت کردند که پرتعدادترین آن‌ها در کشورهای آلمان، فرانسه، سوئد و انگلستان هستند.[۴۴] کردها از اقوام آریایی تبار و از ساکنان کهن فلات ایران هستند.[۴۵][۴۶]

اطلاعات اجمالی کردی: کورد‎, کل جمعیت ...
Thumb
نقشهٔ مناطق کردنشین

تمامی مناطق کُردنشین به غیر از مناطقی واقع در سوریه امروزی، تا دوران صفویان جزئی از ایران بودند که بخش‌های بزرگی از این مناطق طی جنگ چالدران در سال‌های ۱۵۱۲–۱۵۲۰ میلادی، به دولت عثمانی واگذار شد. به‌دنبال شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و تجزیه آن در اوایل قرن بیستم، این مناطق در سه کشور ترکیه، عراق و سوریه قرار گرفتند.[۴۷][۴۸][۴۹][۵۰][۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷][۵۸]

Remove ads

جمعیت

تعداد کُردهای ساکن در جنوب‌غرب آسیا بین ۳۰ تا ۴۵ میلیون نفر برآورد می‌شود و ۱ تا ۲ میلیون نفر دیگر نیز در دیاسپورا زندگی می‌کنند، و همچنین کُردها حدود ۱۸٪ تا ۲۵٪ در ترکیه[۱][۵۹] ۱۵٪ تا ۲۰٪ در عراق[۱] ۱۰٪ در ایران[۱] و ۹٪ جمعیت را در سوریه تشکیل می‌دهند.[۱][۶۰] کُردها در هر چهار کشور یادشده اکثریت منطقه‌ای را تشکیل می‌دهند؛ یعنی در کردستان ایران، کردستان عراق، کردستان ترکیه و کردستان سوریه. کُردها پس از عرب‌ها، فارسی‌زبانان و ترک‌ها، چهارمین گروه قومی بزرگ در غرب آسیا به‌شمار می‌آیند.

جمعیت کل کُردها در سال ۱۹۹۱ حدود ۲۲٫۵ میلیون نفر برآورد شد که ۴۸٪ از آنان در ترکیه، ۲۴٪ در ایران، ۱۸٪ در عراق و ۴٪ درصد در سوریه زندگی می‌کردند.[۶۱] مهاجرت‌های اخیر موجب شکل‌گیری جمعیتی نزدیک به یک‌ونیم میلیون نفر در کشورهای غربی شده است که حدود نیمی از آنان در آلمان ساکن هستند.

یکی از موارد خاص، کُردهای ساکن قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی هستند. بیشتر آن‌ها در دوران امپراتوری روسیه به این مناطق کوچانده شدند و طی بیش‌از یک قرن، مسیر تحول جداگانه‌ای را طی کرده و هویت قومی متمایزی برای خود ایجاد کرده‌اند؛[۶۲] جمعیت این گروه در سال ۱۹۹۰ نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر برآورد شده‌است.[۶۳]

Remove ads

دین

خلاصه
دیدگاه

دین اکثریت مردم کُرد اسلام است. بیشتر کُردها مسلمان سنی و پیرو فقه شافعی هستند.[۶۴][۶۵] اکثریت کُردهای استان آذربایجان غربی مسلمان و سنی شافعی هستند. در استان کردستان نیز اکثریت سنی هستند، اما در شرق استان در شهرستان‌های بیجار و قروه کُردهای شیعه و اقلیتی از کُردهای یارسان نیز زندگی می‌کنند.[۶۶] در استان کرمانشاه بخشی سنی و بخشی پیرو آئین یارسان (اهل حق) و بخشی هم شیعه هستند؛ و در ایلام تقریباً همهٔ مردم شیعه هستند. اکثریت کُردهای کرمانج شمال شرق ایران (خراسان) هم شیعه هستند و کُردهای ساکن در استان‌های مازندران و قزوین برخی شیعه و برخی یارسان هستند. در کُردستان عراق اکثریت با مسلمانان اهل سنت است ولی اقلیتی از دیگر ادیان و مذاهب مانند شیعیان که اکثرا در شهر خانقین ساکن‌اند، برخی‌هم نیز ایزدی و یارسان (کاکه‌ای) هستند.[۶۷] در کردستان ترکیه اقلیتی ار کردهای علوی مذهب در استان‌های تونجلی و حکاری زندگی می‌کنند.[۶۸] گفتنی است دو طریقت قادریه و نقشبندیه مریدان زیادی در کردستان دارند و هنوز هم در خانقاه‌ها مشغول به ذکر هستند.[۶۹] سایر کردها نیز از بجوران‌ها ،زرتشتی، مسیحی یا یهودی هستند که بیشتر در کشورهای اروپایی سکوت دارند.[۷۰][۷۱]

اسلام

اکثر کُردها مسلمانان سنی هستند و به مذهب شافعی پایبندند، همچنین جمعیت قابل توجهی‌هم از آنان پیرو مذهب حنفی هستند،[۷۲] و همچنین گروهی از کُردها علوی هستند. علاوه بر این، بسیاری از کُردهای شافعی به یکی از دو طریقت صوفیه نقشبندیه یا قادریه پایبندند.[۷۳]

علاوه بر اسلام سنی، علوی‌گری و اسلام شیعه نیز میلیون‌ها پیرو کُردی دارند.[۷۴]

ایزدی

Thumb
جشن‌های سال نو کُردهای ایزدی در لالش، ۱۸ آوریل ۲۰۱۷

ایزیدی‌گری یک دین یکتاپرست است که ریشه‌های آن به شاخه‌ای غربی از یک دین پیشا زرتشتی ایرانی‌تبار بازمی‌گردد.[۷۵][۷۶][۷۷][۷۸] این دین بر باور به یک خدای یکتا استوار است که جهان را آفریده و آن را به هفت موجود مقدس سپرده‌است.[۷۹][۸۰] رهبر این هفت‌گانه، ملک طاووس است که با طاووس نمادین می‌شود.[۷۹][۸۱] پیروان آن از ۷۰۰٬۰۰۰ تا ۱ میلیون نفر در سراسر جهان برآورد می‌شود،[۸۲] و بومی کردستان عراق، کردستان سوریه و کردستان ترکیه هستند، و برخی جوامع قابل توجه و نسبتاً جدید در روسیه، گرجستان و ارمنستان نیز وجود دارند که توسط پناهندگانی که از آزار و اذیت مسلمانان در امپراتوری عثمانی گریخته‌اند، شکل گرفته‌اند.[۸۰] ایزیدی‌گری با علوی‌گری و یارسانی‌گری شباهت‌های زیادی دارد که به دوران پیش از اسلام بازمی‌گردد.[۸۳][۸۴][۸۵]

یارسان

یارسانی‌گری (که به نام‌های اهلِ حق یا کاکه‌ای هم شناخته می‌شود) نیز یکی از ادیانی است که با کُردستان مرتبط است.

بیشتر متون مقدس یارسانی به زبان گورانی هستند و تمام مکان‌های مقدس یارسانی در کُردستان قرار دارند، بیش از ۳۰۰٬۰۰۰ یارسانی در کردستان عراق و بیش از ۲ میلیون یارسانی در کردستان ایران زندگی می‌کنند.[۸۶] با این حال، یارسانی‌ها در هر دو کشور از حقوق سیاسی محروم هستند.

زرتشت

Thumb
فروهَر، یکی از نمادهای اصلی زرتشتی‌گری، که تصور می‌شود تصویر یک فراوشی (روح نگهبان) باشد.

دین ایرانی زرتشتی‌گری تأثیر بزرگی بر فرهنگ ایرانی، که کُردها نیز بخشی از آن هستند، گذاشته و از زمان پایان این دین در قرون وسطی همچنان تأثیراتی باقی مانده‌است. فیلسوف ایرانی شهاب‌الدین یحیی سهروردی نیز به شدت از آموزه‌های زرتشتی بهره برده است.[۸۷] طبق آموزه‌های پیامبر زرتشت، خدای این دین اهورا مزدا است. ویژگی‌های اصلی آن، مانند موعودگرایی، قاعده طلایی، بهشت و جهنم، و اختیار آزاد، بر سایر نظام‌های دینی، از جمله یهودیت معبد دوم، گنوسیسم، مسیحیت و اسلام تأثیر گذاشته است.[۸۸]

در سال ۲۰۱۶، اولین آتشکده رسمی زرتشتی در کردستان عراق، شهر سلیمانیه افتتاح شد. شرکت‌کنندگان این مناسبت را با روشن کردن آتش آیینی و نواختن دف جشن گرفتند.[۸۹] آوات طیّب، رئیس پیروان زرتشتی‌گری در منطقه کُردستان، ادعا کرد که بسیاری از مردم از دین‌های دیگر به زرتشتی‌گری بازمی‌گردند، اما برخی آن‌را از ترس واکنش‌های تند اسلام‌گرایان مخفی نگه می‌دارند.[۸۹]

مسیحیت

اگرچه در تاریخ گزارش‌های متعددی از کُردهای مسیحی وجود دارد، اما اغلب این موارد به صورت فردی بوده و نه به شکل جوامع. با این حال، در قرن‌های ۱۹ و ۲۰، سفرنامه‌های مختلف از قبایل کُرد مسلمان که جمعیت قابل توجهی مسیحی در میان آن‌ها زندگی می‌کردند، خبر می‌دهند. گفته می‌شود تعداد قابل توجهی از این افراد در اصل ارمنی یا آشوری بوده‌اند،[۹۰] و ثبت شده‌است که تعداد کمی از سنت‌های مسیحی حفظ شده‌اند. چندین دعا و نیایش مسیحی به زبان کردی از قرون گذشته پیدا شده‌است.[۹۱] در سال‌های اخیر، برخی از کُردها با پیشینه مسلمان به مسیحیت گرویده‌اند.[۹۲][۹۳][۹۴]

بخش‌هایی از کتاب مقدس برای نخستین بار در سال ۱۸۵۶ به زبان کُردی کرمانجی در دسترس قرار گرفت. از مسیحیان برجسته تاریخی کُرد می‌توان به برادران زاکار و ایوانه مخارگردزلی اشاره کرد.[۹۵][۹۶][۹۷]

Remove ads

پیشینهٔ واژه کُرد

خلاصه
دیدگاه

به گفته گودفری رولز شرق‌شناس انگلیسی، اصطلاح کُرد مربوط به کاردا سومری است که در لوح‌های سفالی سومری هزاره سوم قبل از میلاد یافت شد. وی در مقاله‌ای که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد نوشت که اصطلاح کُرد در ملل مختلف به‌طور متفاوتی مورد استفاده قرار نگرفته‌است و با بررسی تغییرات فلسفی کاردا در زبان‌های مختلف مانند کوردونی، گردینی، کردیویی، کاردوچی، کاردوینی، قردو، کاردایی، قارداوی، او دریافت که شباهت‌ها بدون شک به تبار مشترک اشاره دارد.[۹۸]

با این حال دیدگاه‌های مخالفی وجود دارد که نام کُردها را از قردو و کوردوئن نمی‌گیرند؛ بلکه به جای آن از کیرتی (کیرتایی) مشتق شده‌اند.[۹۹]

در مورد اسم پارسی میانه kwrt- که از یک نام خانوادگی باستانی سرچشمه گرفته‌است، استدلال شده است که در نهایت ممکن است یک نام کاردا (Kar-da) در عصر داوود[۱۰۰] را منعکس کند.[۱۰۱][۱۰۲] این نام در دوران باستان کلاسیک به عنوان نام اصلی کوردوئن (Corduene) و ساکنان آن بود، که توسط گزنفون به عنوان قبیله کاردوچوها (Carduchoi) که مخالف عقب‌نشینی قبیله بودند ذکر شد. این دیدگاه توسط برخی از منابع آکادمیک اخیر که کوردین را به عنوان منطقه کُردستان اولیه در نظر گرفته‌اند، پشتیبانی می‌شود.[۱۰۳] با این حال، برخی از محققان مدرن این ارتباطات را رد می‌کنند.[۱۰۴][۱۰۵] متناوباً، kwrt- ممکن است مشتق از نام قبیله Cyrtii باشد. شرف‌خان بدلیسی در قرن شانزدهم بیان می‌کند که چهار بخش «کُردها» وجود دارد: کورمانج، لر، کلهر و گوران، که هر یک از آنها با گویش یا تنوع زبانی متفاوت صحبت می‌کنند. پل (۲۰۰۸) خاطرنشان می‌کند که استفاده از اصطلاح کُرد در قرن ۱۶ بیدلیسی، صرف نظر از گروه‌بندی زبانی، ممکن است باز هم هویت قومی «کُردی» ایرانیان شمال غربی اولیه را که کرمانج، کلهر و گوران را متحد می‌کند منعکس کند.

گزنفون (فیلسوف و مورخ یونانی قرن چهارم قبل از میلاد)، حدود ۲۴۰۰ سال پیش، تمام منطقهٔ غرب را کُردو نامیده است.[۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰]

استرابون به قوم کرتی در سرزمین ماد اشاره می‌کند، وی از اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان نشین ماد یاد می‌کند. استرابون می‌نویسد:[۱۱۱]

تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.

احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون می‌نویسد:[۱۱۲]

استرابون مورخ یونانی در کتاب جغرافیای خود که دو هزار سال پیش نوشته است، اقوام کوه نشین سرزمین ماد را بدینسان نام می‌برد: کردتیان، آماردان، تپوران، کادوسیان.

شرف‌خان بدلیسی مورخ قرن دهم در کتاب شرفنامه (یا تاریخ مفصل کُردستان) در مورد لفظ کُرد می‌گوید:

«لفظ کُرد تعبیر از شجاعت است، چرا که اکثر شجاعان روزگار و پهلوانان نامدار از این طایفه برخاسته‌اند؛ مانند رستم زال که در ایام حکومت پادشاهی کی‌قباد می‌زیسته و از طایفهٔ اکراد بوده و چون تولد او در سیستان بوده، به رستم زابلی اشتهار یافته است»...

و سپس در مورد معنای واژهٔ کُرد نتیجه‌گیری می‌کند:

واژه کُرد به معنی مرد جنگی دلیر؛ مرد شمشیرزن و مرد دلاور است.[۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹][۱۱۳][۱۱۴]

کُردها و هوری‌ها

منابع سریانی اولیه از اصطلاحات هوردانای(Hurdanaye)، کوردانای(Kurdanaye) و کوردایه(Kurdaye) برای اشاره به کردها استفاده می‌کنند. به گفته میکائیل سوری، هوردانای از اعراب جدا شد و به امپراتور بیزانس تئوفیلوس پناه بردند. او همچنین از سپاهیان پارسی یاد می‌کند که در سال ۸۴۱ با موسی رئیس هوردانای در منطقه قَردو(Qardu) جنگیدند. به گفته بارهبریوس، پادشاهی به نام کردانای(Kurdanaye) ظاهر شد و آنها در سال ۸۲۹ علیه اعراب قیام کردند.[۱۱۵] در قرن ۲۲ پیش از میلاد، شیروان و به‌طور کلی نیمهٔ شمالی استان ایلام، به نام هورتی(Hurti) شناخته شده است.[۱۱۶] بر پایه نظریه ای از مهرداد ایزدی هوری‌ها اجداد باستانی کردها بودند که به اسامی خوریت(Khurrites) و هوریت (hurrites) در منابع تاریخی ذکر شده‌اند. هوری‌ها در مدتی طولانی در مناطق کوهستانی زاگرس- توروس-پنتوس گسترش یافتند و در دشت‌های مجاور بین‌النهرین و فلات ایران نفوذ کردند. با این حال، آنها هرگز خیلی از کوه‌ها دور نشدند. چهار مرکز تجاری افسانه ای، آراپها، ملیدی، آراتا و واشوکانی در تجارت بین منطقه ای خود با اقتصادهای خارج از کوهستان محصولات خود را با نام هوری ارائه کردند. با قطعیت، آراپها در کرکوک مدرن، ملیدی با ملطیه، در حالی که آراتا و واشوکان به ترتیب با مکان‌های باستانی غنی گودین تپه (نزدیک کنگاور در جنوب شرقی کردستان، ایران) و تل فخاریا (غرب قامشلی، در غرب - مرکز کردستان، سوریه) شناسایی می‌شوند. در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، به نظر می‌رسد که فرهنگ و مردم کردستان تحت یک هویت هوری متحد شده است. ایزدی نزدیک به سه چهارم نام‌های طوایف کردی و تقریباً نیمی از نام‌های توپوگرافی و شهری را نیز دارای منشأ هوری می‌داند. بسیاری از نقوش خالکوبی که توسط کردها بر روی بدن خود طرح می‌گردد به عنوان کپی از روی مجسمه‌های هوری دیده می‌شود. برخی از نقوش هوری به‌طور برجسته بر روی دیوار زیارتگاه لالش حکاکی شده است.[۱۱۷][۱۱۸] پژوهش در داده‌های ژنتیک از میان ۷۷۴۶ کرومزوم مربوط به سه جمعیت کُرد در گرجستان، ایران و عراق نشان داد کُردها به یک بستر ژنتیکی باستانی تعلق دارند. بر اساس شواهد دیگر از جمله اپیدمیولوژی و فارماکوژنومیک و همچنین انسان‌شناسی گفته می‌شود که یکی از کهن‌ترین گروه‌های اجدادی کردها، هوری‌ها بوده‌اند.[۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱] با این حال هیچ نتیجه قطعی برای استنباط اینکه بیشتر مردم کرد یا از خاورمیانه یا از آسیای مرکزی سرچشمه گرفته‌اند وجود ندارد.[۱۲۲][۱۲۳] لورنس وادل میتانی هارا ماد‌های نخستین توصیف کرده است.[۱۲۴]میتانی‌ها مردمانی با زبان هوری،[۱۲۵] زبانی غیر سامی و هندواروپایی[۱۲۵] بودند. نخستین پادشاه میتانی به نام کِرتا یک پادشاه افسانه‌ای هوری است. به‌طور سنتی تصور می‌شود که او سلسله میتانی را پایه‌گذاری کرده است. کشف مهری مربوط به ۱۵۴۰ پیش از میلاد که روی آن نوشته شده بود «شوتارن، پسر کرتا، پادشاه میتانی.» ظهور میتانی تحت فرمان کرتا را نشان می‌دهد.[۱۲۶][۱۲۷]

پیش از مهاجرت آریاها

ریشه واژهٔ کرد به درستی مشخص نیست.[۱۲۸] دانشگاه کمبریج نخستین اشاره به نام کرد را لوح سومری هزاره سوم پیش از میلاد می‌داند.[۱۲۹] در اسناد کهن تمدن ماری مربوط به چهار هزار سال پیش بارها به دولت شهری در شمال موصل به اسم کُردا اشاره شده است که پادشاه آن را شَرکُردا می‌نامیدند که در زبان هوری شَر به معنای سرکرده و رهبر است.[۱۳۰] رینولدز بر این باور است نام کرد از واژه کردو که برای نخستین‌بار در یک سنگ‌نبشته سومری مربوط به هزارهٔ سوم پیش از میلاد با عنوان «زمین کار-دا» آمده است در ارتباط است. کردو از نظر ریشه‌شناسی مربوط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارات می‌باشد است.[۱۳۱] به باور آستریان، منطقی‌ترین توضیح این است که این واژه با کیرتی‌ها (یک قبیله باستانی) در ارتباط باشد.[۱۳۲] امان‌الله قرشی قدیمی‌ترین سند را در رابطه با واژه کرد، واژه «بیت قردو» می‌داند که در عهد پادشاهی گیمیل‌سین از سلسله سوم سلاطین اور در قرن ۲۲ پیش از میلاد به کردستان فعلی عراق و ایران و ترکیه اطلاق می‌شده و حکومت آن در آن زمان به امیری به نام وردننر (Vard-nannar) سپرده شده است. وی این واژه را واژه آرامی دانسته است. در همان زمان به منطقه موسوم به جزیره ابن‌عمر در آرامی گُزرتای قردو گفته می‌شده است.[۱۳۳] از نظر قرشی کرد یک واژه گیتایی است (واژه‌ای که در یک زبان منسوخ معنا داشته و اکنون معنای خود را از دست داده است) و معتقد است که این واژه سومری یا آشوری نیست و با واژه بابلیای که بدان شبیه است و معنای پهلوان دارد تنها در لفظ شبیه است، چرا که بسیار قدیم‌تر از به قدرت رسیدن بابلی‌هاست و دیگر اینکه کرد (قردو) در ابتدا نام مکان بوده و پهلوان نمی‌تواند نام مکان باشد.[۱۳۳]

همان ناحیه بیت قردو در جغرافیای آشور، بعدها توسط یونانیان کردوئن، کردوئنه یا کردوئنا نامیده‌شد و این عقیده نیز وجود دارد که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی کردوئنا باشد که در جنوب دریاچهٔ وان، جایی میان موش و دیاربکر امروزی بوده است.[۱۳۴][۱۳۵][۱۳۶][۱۳۷][۱۳۸][۱۳۹]

امان‌الله قرشی نام کردوئن را نیز واژه‌ای گیتایی و هندواروپایی غربی می‌داند که در دوران هیتی‌ها به ناحیه مزبور داده شده است. نام این محل در اسناد ارمنی به صورت کُردُخوی آمده که بخش آخر آن علامت جمع زبان ارمنی است.[۱۳۳] برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شده است.[۱۴۰][۱۴۱]

پس از مهاجرت آریاها

واژهٔ کرد به صورت «کورت» در متون پارسی میانه دیده می‌شود و از پارسی میانه به زبان عربی به صورت «کرد» انتقال یافته است.[۱۴۲] به باور امان‌الله قرشی واژه کردو که پیشتر نام مکان بود در دوران مادها به ساکنان محل گفته شد و ساکنان سرزمین کردوئن را کردو یا کاردو نامیدند. گزنفون در بازگشت ده هزار نفر این مردم را کُردوک (کاردوخ) خوانده است.[۱۳۳] به باور او در دوران اشکانی علاوه بر کردوئن (جنوب شرقی ارمنستان قدیم و همسایه جنوبی آذربایجان) که از قدیم کردنشین بوده است، منطقه موسوم به ادیابن (هدیپ) در قلب آشور باستان به مرکزیت اربیل در کنار رود زاب نیز کردنشین بوده است.[۱۴۳]

در سال ۱۹۶۱، یکی از شاگردان معروف مینورسکی بنام دی.ان. مک کنزی که جزو سرشناس‌ترین متخصصین فارسی میانه (پهلوی) و زبان کردی شمرده می‌شود، مقاله‌ای با عنوان «ریشه‌های زبان کردی» نوشت. او با رد این دیدگاه، آن را سیاسی و تحریف تاریخ دانسته و نوشت: «موضع کردهای معاصر به تاریخ از یک انگیزه بسیار ساده سرچشمه می‌گیرد و آن هم نیاز به اجداد قهرمان است و از آنجا که دوره امپراتوری مادها هنوز به اصطلاح صاحبی ندارد، کردهای معاصر پنهان نمی‌کنند که می‌خواهند مادهای باستان را در این نقش ببینند»[۱۴۴] او در ادامه می‌نویسد: «امروزه با رشد ناسیونالیسم کردی این نام (یعنی «کُرد») چنان بکار برده می‌شود که گویا شامل همه ملل و قوم‌های ساکن بین ترک‌ها و عرب‌ها در غرب و ایرانیان خود ایران در شرق می‌شود. این تعبیر در میان مردم ایرانی (به غیر از کردها) شامل لرها و قبایل گورانی هم گردانیده می‌شود»[۱۴۵] پیش از او مینورسکی نیز تبارشناسی کردها به عنوان تیپی جداگانه در خاورمیانه را ناممکن دانسته و آن‌ها تلفیقی از تیپ عربی، نسطوری، بابلی می‌دانست.[۱۴۶]

علی جوادی تاریخ‌دان و متخصص اقوام باستانی نیز این ادعا را علاوه بر منظر نژادی، از دید زبانی نیز بررسی کرده و آن را سیاسی دانسته و معتقد است که مادها که در اواخر هزاره دوم و نخست‌های هزاره یکم پ.م. به فلات ایران کنونی و از جمله آتروپاتن بعدی آمدند، از نظر قومی با ده‌ها قبیله بومی این مناطق درآمیختند و زبانشان در مناطق مادنشین مجموعاً مادی (یعنی گونه غربی و شمال غربی زبان‌های ایرانی) شد. به همیت جهت گونه‌های زبان مادی در دوره پس از هخامنشیان تبدیل به گونه‌های مختلف فارسی میانه در آتروپاتن می‌شود و امروزه زبان‌های گیلکی، تاتی (از جمله تاتی جنوبی، آذری باستان)، تالشی، کردی، زازاکی و گورانی مشتقات معاصر آن زبان مادی باستان هستند که با دیگر زبان‌ها و گویش‌های ایرانی و به‌ویژه فارسی آمیزش یافته‌اند. بر همین اساس از دید او: «برخلاف برخی ادعاها، کردی به تنهائی باقیمانده زبان باستان مادی نیست. تصور چنین چیزی دور از جدیت علمی است.»[۱۴۷] او ادامه می‌دهد: «بیشک بخشی از «ترکیب تباری» و ژنتیک اکثر کردها به دوران ماد برمی گردد، لیکن تنها ریشه کردهای معاصر نیست که قسماً به مادها می‌رسد. آن‌ها به همان درجه نوادگان مادهای گذشته و آمیزه با اقوام و تبارهای دیگر فلات ایران و شرق آناتولی-شمال عراق هستند که آذربایجانیان و مردم همدان، گیلان، استان مرکزی، اصفهان و حتی فارس و عیلام حاملین این ترکیب قومی و تباری بشمار می‌روند.»[۱۴۸] به عبارت دیگر تمامی مردمان ساکن نواحی ماد کوچک و بزرگ که بخش بزرگی از ایران را در بر می‌گیرد، حتی آذربایجانی‌ها نیز، هرچند به زبان‌هایی متفاوت سخن می‌گویند، چنان‌که دیاکونوف اشاره می‌کند باقی ماندگان مادهای باستان هستند و کردها هیچ جایگاه متفاوتی برای مدعی میراث بری آن‌ها ندارند.[۱۴۹]

تغییر معنایی واژه کُرد در دوره پس‌از ورود اعراب به ایران

واژهٔ کرد در دوره پس از ورود اعراب به ایران و در متون عربی واژه کرد به معنای مردمان کوچ‌نشین و عشایر و رمه‌گردان انتقال یافت و از بار معنایی قدیمی و باستانی خود خارج گردید.[نیازمند منبع][۱۵۰] پس از حمله اعراب به ایران، ایرانیان دست به شورش‌های متعدد و مقاومت زدند (از جمله بابک خرمدین). مثلاً محمد بن جریر طبری می‌نویسد:
…در همین روز خبر رسید که «موصل» بشوریده و کردان در آن‌جا پراکنده‌اند. مُسَیب بن زُهیر، حاکم کوفه، که دوست برمکیان بود، به منصور خلیفه عباسی پیشنهاد کرد که کار خواباندن شورش کردان را به خالد برمکی واگذارد که «او برای خواباندن آن شورش تواناست». منصور این پیشنهاد را پذیرفت و خالد را به حکومت موصل برگماشت….[۱۵۱][۱۵۲]
بسیاری بر این باورند که کردوئنه همان مکانی است که امروزه کردستان نامیده می‌شود.[۱۳۵][۱۳۶][۱۳۸][۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵] و دانشنامه کلمبیا این ارتباط را ذکر کرده است.[۱۵۶]

برخی از دانشوران قرن نوزدهم نظیر جرج رولینسن کردوئنه و کاردوخی را با کردهای امروزی یکی دانستند و اظهار کردند کاردوخی معادل لغوی باستانی کردستان است.[۱۵۷][۱۵۸][۱۵۹] برخی منابع آکادمیک تازه معتقدند باید پروتو-کرد دانسته شود.[۱۶۰] نمونه‌های زیادی از این‌گونه نام‌ها وجود دارد که به دلیل سختی بیان حرف «خ» در لاتین است.[۱۶۱] با اینحال باور بر این است که مردم کردوئنا به زبانی ایرانی سخن می‌گفته‌اند.[۱۶۲] بعد از تمدن کردوئنه یا کردوئنا که در اطراف دریاچه وان بود، اولین مکانی که کرد خطاب شد جاییست که تقریباً مطابق با استان ایلام کنونی تا حدود خانقین کنونی در عراق بود.[۱۶۳]شرف‌الدین بدلیسی حدود کردستان را در روزگار صفوی و در کتاب شرفنامه خود ذکر می‌کند و در شرفنامه سرزمین کردستان و حکام کرد را برمی‌شمارد. لسترنج می‌گوید آنچه دربارهٔ اصل ایالت کردستان می‌گویند این است که در دوره امپراتوری سلجوقیان، سلطان سنجر سلجوقی قسمت غربی ایالت جبال یعنی آنچه که از توابع کرماشان بود جدا کرد و آن را کردستان نامید و برادرزاده خود سلیمان شاه معروف به ابوه یا ایوه را فرمان‌فرمای آنجا قرار داد.[۵۸][۱۶۴]

در دوران اسلامی واژه کرد به معنای رمه‌گردانان و کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار به کار رفته است و طوایف دیگر ایرانی را نیز «کرد» نامیده‌اند.[۱۶۵] از دوران سلجوقیان، مناطق وسیع کوهستانی غرب فلات ایران کردستان نام می‌گیرد. اما معنای اجتماعی واژه کرد هنوز ادامه دارد و شرف‌خان بدلیسی کردها را بر پایهٔ شیوهٔ زندگی و اجتماعی نزدیک، به چهار گونه تعریف می‌کند که از نظر زبان و شیوه زندگی از یکدیگر متفاوتند: کلهر، لر، گوران و کرمانج.[۱۶۶] ولی او مردمان رعیت که چنین شیوه زندگی را نداشتند یا جزو قبیله‌ای نبودند را کرد حساب نمی‌کند.[۱۶۷] مینورسکی نیز در رابطه با این عبارت شرفخان بدلیسی بر این نظر است که کرمانجی (کرمانجی شمالی، کرمانجی میانی و کرمانجی جنوبی) را امروز بتوان جزو زبان‌های کردی دانست.[۱۶۸]

حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا می‌نویسد: «پارسیان، دیلمیان (یکی از گروه‌های مهم ایرانی‌تبار) را کردهای طبرستان می‌دانستند - چنان‌که اعراب را کردهای سورستان.»[۱۶۹]

ولادمیر الکسیویچ ایوانف می‌گوید نام کرد در سده‌های میانه (کم و بیش از سده پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همهٔ رمه‌گران و کوچ‌گران ایرانی اطلاق می‌شد.[۱۷۰]

دیوید نیل مکنزی می‌گوید: اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری عرب‌ها نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمه‌گر و کوچ‌گر دارای یک معنی است.[۱۷۱]

مارتین فان براینسن، پژوهشگر هلندی و کردشناس می‌گوید :
نام قومی «کرد» که در منابع قرن نخست اسلام دیده می‌شود بر یک پدیده رمه‌گرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده می‌شد و نه یک گروه زبانی. یک یا دو بار «کردهای عرب» در منابع نام برده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروه‌های متعدد رمه‌داران و کوچ‌گران ایرانی‌زبان به کار می‌رفته است که از دریاچهٔ وان تا دریاچهٔ ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی می‌کردند. اگر در آن زمان روستانشینی بودند که به زبان‌های کردی امروز تکلم می‌کردند، هنوز نام «کرد» در آن زمان شامل آن‌ها نمی‌شد.[۱۷۲]

ولادمیر مینورسکی ایران‌شناس و مورخ و کردشناس نیز می‌گوید: در زمان پس از حمله اعراب، لغت قومی‌کرد برای تیره‌های قبایل گوناگون ایرانی‌تبار و ایرانی‌شده بکار می‌رفت.[۱۷۳]

ریچارد فرای، ایران‌شناس و پروفسور دانشگاه هاروارد نیز می‌گوید:
قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آن‌ها کم است زیرا آن‌ها خود تاریخ‌ساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه «کرد» که در بسیاری از کتاب‌های عربی و حتی پهلوی (کارنامه اردشیر بابکان) دیده می‌شود نامی بود که فراگیرنده همه کوچ‌گران و چادرنشینان بود حتی اگر با مردمانی که امروز نام «کرد» دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و همچنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان.[۱۷۴]

در کارنامه اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی عشایر[۱۷۵] و شبان آمده است، نه نام و نژاد یا قبیله. در زبان طبری امروز نیز کلمهٔ کرد به معنی چوپان و شبان است.[۱۷۶] آنچه که روشن است، تحول واژهٔ کرد از یک معنی اجتماعی و شیوهٔ زندگی گروه‌های مختلف ایرانی‌تبار به معنی قومی امروز آن بسیار طول کشید.[۱۷۷]

در رد نظریهٔ کوچ‌نشین‌بودنِ معنای کُرد

نام کرد بارها در کتیبه‌های سومر، آشور و بابل آورده شده است. فردیناند هنر بیشلر ریشهٔ اسم کرد را سومری می‌داند[۱۷۸][۱۷۹]

نام کُرد مشتق شده از گوتی نه تنها گوتیوم در کردستان معاصر (مابین استانهای کرمانشاه، لرستان و کردستان) واقع شده است خود نام «کُرد ” توسط محققان به عنوان تنها شکل تغییر یافته از واژه کهن «گوتی» مشاهده شده است. پروفسور هوورت موافق با اشتقاق کُردستان از گوتیوم بوده، و لغت باستانی برای کُردها، ” کاردوخی» یا «کاردو ” بابلی‌ها برای کُردها، با ‘گوتی» یکسان می‌داند هونیگمن به همین ترتیب نام «کرد» از کلمه “گوتی ” مشتق می‌کند: “کردها بومی، افراد غیر عرب که برای هزاران سال در خاورمیانه زندگی می‌کرده‌اند. نامشان از گوتی باستان (گوتی-گورتی-کردی)، فاتحان بابل مشتق شده است. ته لک بر این عقیده است که: ” دست کم دو خط از تبار قابل مشاهده است، که در برگیرنده تمام شاخه‌های خود را در منطقه اصلی در حال حاضر از کُردها هستند. اکثریت قریب به اتفاق محققان از زمینه‌های مختلف تاریخ، مردم‌شناسی، مردم نگاری و زبانشناسی کُردهای معاصر را به عنوان بازماندگان گوتین‌های باستانی سومر باز شناخته‌اند. نام‌های محلی شواهد فراوان در حمایت از ارتباط بین کُردها و گوتیَن‌ها بیشتر به وسیله نام‌های مکانی کُردستان فراهم شده است. در واقع، نام محلی کوه جودی و قبیله کُردزبان جودیخانلو بقایای فسیلی نام پر هیبت پشت سر گذاشته توسط «گوتی‌ها» هستند.[۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲]

استرابون تاریخ‌نگار و جغرافی‌دان یونانی در کتابش، جغرافیا، از سرزمین کردستان به عنوان گوردیان نام برده است که شباهت زیادی به اسمه کرد کنونی و گرد ایرانی دارد[۱۸۳]

استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوهستان‌نشین ماد یاد می‌کند. استرابون می‌نویسد:[۱۸۴]

تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.

احمد کسروی در کتاب کاروند از قول استرابون می‌نویسد:[۱۸۵]

استرابون مورخ یونانی در کتاب جغرافیای خود که دو هزار سال پیش نوشته است، اقوام کوه نشین سرزمین ماد را بدینسان نام می‌برد: کردتیان، آماردان، تپوران، کادوسیان.

ای.ام. ارانسکی زبانشناس روسی در کتاب فقه‌اللغه ایرانی می‌نویسد ارمنی‌ها به کردها کردوک و سریانی‌ها نیز قردو می‌گفتند. در کتیبه‌های توکولتی نینورا پادشاه آشور بارها از مردمانی به اسم گوتی و گاهی کورتی نام برده شده است در متون پارسی میانه نیز بارها به اسم کورت خطاب به مردمان کرد برمی‌خوریم که این اسم بعد از حملهٔ مسلمانان و تسلط زبان عربی بر ایران به (کرد) تغییر یافت[۱۸۶]

جرارد رایور در کتاب الکرد فی المصادر القدیمیه نوشته است در طول تاریخ از کردها به اسمهای مختلفی از جمله کاردو، کوردوئینی، کوردیایوس، کوردیایا و کورتی نام برده شده است[۱۸۷]

دکتر ادریسیان در کتاب کرد و کردستان از وجود اسم سرزمین کارداکا در کتیبه‌های سومری نام می‌برد و اسمهای گوتی، کورتی و کاردو را یکی می‌داند که توسط زبانهای مختلف دیگر ملل هربار به یک نحو از آنها نام برده شده است[۱۸۸]

گزنفون و آریستوبولوس از سرداران یونانی مردمان کرد را کاردو و کاردوخی نامیده‌اند که تمدن کوردوئنه را در شمال میان‌رودان تشکیل دادند. دانشنامه کلمبیا این ارتباط را ذکر کرده است. برخی از دانشوران قرن نوزدهم نظیر جرج رولینسن کردوئنه و کاردوخی را با کردهای امروزی یکی دانستند و اظهار کردند کاردوخی معادل لغوی باستانی کردستان است[۱۸۹]

کتاب‌ها و لغت‌نامه‌ها در رابطه با واژه کُرد

قاموس‌الاعلام ترکی عثمانی: کُردها در شرق امپراتوری عثمانی و غرب ایران و جاهای دیگر ساکن‌اند، آنان قوم بزرگی‌اند که به شاخه‌ای از آریاییان ایرانی نسبت داده می‌شوند.[۱۹۰] کُردها معمولاً جسور و جنگاور و سوارکار هستند؛ آدم‌هایی ماهر و هنرمند بار می‌آیند، در علم، تربیت و تمدن‌هم استعداد فوق‌العاده‌ای دارند.[۱۹۱]
فرهنگ فارسی عمید: (تلفظ پهلوی: KURT)، قومی آریای که در نواحی غربی ایران، عراق، ترکیه و سوریه بسرمیبرند و به طوایف زیادی تقسیم می‌شوند، کُردهای ایران بسیار دلیر هستند و اغلب به زبان کُردی تکلم می‌کنند و مذهب تسنن دارند، طوایف معتبر آنها عبارت‌انداز مکری، کلهر، شکاک، سنجابی، کلیایی، اردلان، زنگنه و کرند.[۱۹۲]
فرهنگنامه فارسی، واژگان و اعلام: کرد/KORD اسم یک قوم سفیدپوست آریایی، بومی ایران باختری، عراق، سوریه، ترکیه و ارمنستان.[۱۹۳]
لغت‌نامه دهخدا: کُرد، اقوام ایرانی ساکن ایران، ترکیه، عراق، قفقاز.[۱۹۴]
فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی-فارسی: کُرد-اکْراد؛ طایفه‌ای هستند در قسمت غربی ایران و شمال عراق.[۱۹۵]
فرهنگ جدید عربی-فارسی (منجدالطلاب): کُرد (الکُرْد-الکْراد) طایفه کُرد، اکْراد.[۱۹۶]
فرهنگ معاصر عربی-فارسی آذرتاش و آذرنوش: الکُردْ: کُردها، نژاد کُرد؛ بلادالکُرد: کردستان، سرزمین‌های کردنشین؛ جبلُ‌لاکْراد: کردستان.[۱۹۷]

Remove ads

تاریخ

خلاصه
دیدگاه

اقوامی از آریایی‌ها که به آن‌ها ماد گفته می‌شد از جنوب سیبری حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد کوچ کرده که عمدتاً ساکن غرب ایران شدند و این اقوام با اقوام بومی که در این سرزمین ساکن بوده در هم آمیختند و به مرور زمان موفق به تأسیس اولین حکومت آریایی در غرب ایران با نام حکومت مادها گردیدند و نخستین شهرهای ایران مانند همدان، که دیاکو آن را بنیان نهاد، و ملایر را ساختند.[۱۰۶][۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰][۲۰۱]

Thumb
تصویری خیالی از دیاکو بر اساس کتیبه‌های سارگن دوم

به‌طور کلی از بدو تاریخ کوه‌های بالای میانرودان مسکن و جایگاه مردمی بوده است که با امپراتوری‌های جلگه‌ها یعنی امپراتوری‌های بابل و آشور در جنگ بوده‌اند و گاه آن‌ها را شکست می‌داده‌اند. حمدالله مستوفی در نزهت القلوب در قرن ۷۴۰ ه‍.ق که اسامی ۱۶ ولایت کردستان را نام برده بجز شهرزور که اکنون جزو کشور عراق است همگی جز ایران و نواحی شمالی عراق از جمله موصل، کرکوک و اربیل جز ولایات عرب و ولایات دیاربکر ذکر شده‌اند. مادها پس از ورود به زاگرس اقوام بومی آنجا یعنی کاسی‌ها و لولوبیان و گوتیان و دیگر اقوام آسیایی را در خود حل کردند و زبان خود را در منطقه رواج کامل دادند. زبان‌های کردی (سورانی/کُرمانجی) با سایر زبان‌های ایرانی مانند فارسی و بختیاری و مازندرانی (طبری) و تاتی و تالشی و گیلکی و بلوچی از یک ریشهٔ واحد هستند.[۲۰۲][۲۰۳]

دوران باستان

کشور کرداکا در یک لوح گلی سومری مربوط به هزارهٔ سوم قبل از میلاد ذکر شده است.[۲۰۴] این سرزمین در کنار «مردمان سو» قرار داشت، که جی‌آردرایور آن را بین دریاچه ارومیه و دریاچه وان جای داده است.[۲۰۵] هزار سال بعد، مردمانی که احتمالاً قورطیه (Qur-ṭi-e) نامیده می‌شدند (خوانش نامشان قطعی نیست)،[۲۰۴] به گفتهٔ درایور، این قوم با کرداکا مرتبط دانسته شده و در غرب دریاچه وان قرار داشته است، و در کتیبه‌های شاه آشوری‌ها، تیگلات-پیلسر یکم، ذکر شده‌اند.[۲۰۵] در اواخر سدهٔ پنجم پیش از میلاد، گزنفون از کاردوخویان یاد می‌کند، مردمانی که در شرق رود بوطان می‌زیستند؛ این نام بعدها به شکل‌های قَردو یا کوردوئنه و دیگر نام‌های جغرافیایی مشابه در نزدیکی کوه جودی، در کرانهٔ چپ دجله، باقی ماند. ارتباط میان واژهٔ کرد و قَردو و همچنین همانندسازی کردها با کاردوخویان، بر اساس شباهت اسامی و هم‌خوانی سرزمین محل سکونت، در آغاز سدهٔ بیستم به‌طور گسترده پذیرفته شد. اما مارتین هارتمان، تئودور نلدکه و اف.ه. وایسباخ آن را از نظر زبان‌شناختی ناممکن دانستند و در عوض، سیرتیان‌ها، قبیله‌ای ساکن در سرزمین ماد و پارس، را به‌عنوان نیاکان کردها معرفی کردند.[۲۰۶][ت] آن زمان، پیوند میان کُرد و قردو/کاردوخوی‌ها توسط بسیاری از پژوهشگران رد شده است.[۲۰۸][۲۰۹]

بسیاری از کُردها خود را از مادها، یک قوم باستانی می‌دانند و حتی از تقویمی استفاده می‌کنند که از سال ۶۱۲ پیش از میلاد آغاز می‌شود؛ زمانی که پایتخت آشوریان، شهر نینوا، توسط مادها فتح شد؛ که آن را گاه‌شماری کردی می‌نامند.[۲۱۰] ادعای نسبت به مادها در متن سرود ملی کردها نیز بیان شده است: «ما فرزندان مادها و کیخسرو هستیم.»[۲۱۱] هم زبان کردی و هم زبان مادی (دربارهٔ آن اطلاعات بسیار کمی در دست است) در دسته‌بندی زبان‌های ایرانی غربی قرار می‌گیرند، اما اجماع علمی کنونی بر این است که هیچ جد پیشین معتبر و مستندی برای زبان‌های کردی وجود ندارد. شواهد موجود نشان می‌دهد که کردی از زبان مادها منشعب نشده است. دیوید نیل مکنزی نظریه‌ای ارائه کرده است که بر اساس آن، کُردی و فارسی در اوایل از زیرگروه زبانی مادها جدا شده و به‌طور موازی با هم تکامل یافته‌اند. بیش‌از سایر زبان‌های شمال‌غربی ایرانی شباهت‌های اساسیِ مشخصی میان کردی و فارسی وجود دارد که برخی پژوهشگران را به این نتیجه رسانده است که کردی از همان ابتدا در مجاورت فارسی توسعه یافته و بعداً گویشوران کردی به قلمرو مادها مهاجرت کرده‌اند.[۲۱۲]

واژه کُرد نخستین‌بار در منابع عربی قرن هفتم مشاهده شده است.[۲۱۳] کتاب‌های دوره اوایل اسلامی، از جمله آثارهای افسانه‌ای مانند شاهنامه و کارنامه اردشیر بابکان که به زبان فارسی میانه هستند، و همچنین سایر منابع اوایل اسلامی، نام کُرد را به‌طور رسمی و ثبت‌شده در آن زمان نشان می‌دهند.[۲۱۴] کُردها دارای پیشینه‌های قومی متنوع هستند.[۲۱۵][۲۱۶]

در دوران ساسانیان، در کارنامه اردشیر بابکان، یک نوشته کوتاه‌نثر به زبان فارسی میانه، اردشیر یکم به تصویر کشیده شده که با کُردها و رهبرشان، مادیک، جنگیده است. پس از تحمل شکست سنگین اولیه، اردشیر یکم موفق شد کُردها را تحت سلطه خود درآورد.[۲۱۷] در نامه‌ای که اردشیر یکم از دشمنش، اردوان چهارم دریافت کرده است و این نامه نیز در همان کارنامه آمده، به او اشاره شده که خود کُرد است.

تو بیشتر از توانت گاز گرفته‌ای

و مرگ را برای خود به ارمغان آورده‌ای. ای پسر کُرد، که در خیمه‌های کُردها بزرگ شده‌ای،

چه کسی به تو اجازه داد تاجی بر سرت بگذاری؟[۱۵۱]

در سال ۳۶۰ میلادی، شاه ساسانی شاپور دوم به استان رومی، زبدیکنه لشکرکشی کرد تا شهر اصلی آن، بزابد (جزیره ابن عمر امروزی) را فتح کند. او دریافت که شهر به‌شدت تحکیم شده و توسط سه لشکر و تعداد زیادی از کمانداران کُرد محافظت می‌شود.[۲۱۸] پس از محاصره‌ای طولانی و سخت، شاپور دوم دیوارها را شکست، شهر را فتح کرد و همه مدافعان آن را قتل‌عام نمود. پس از آن، او این شهر استراتژیک را بازسازی کرد، تأمین مایحتاج نمود و با بهترین نیروهای خود در آنجا مستقر شد.[۲۱۸]

قدیشای‌ها، که توسط قباد یکم در سینگارا مستقر شده‌بودند، احتمالاً کُردها بودند[۲۱۹] و شهید عبدالمسیح را عبادت می‌کردند.[۲۲۰] آن‌ها علیه ساسانیان شورش کردند و در سراسر قلمرو ایران غارت می‌کردند. بعدها، همراه با عرب‌ها و ارمنی‌ها، در جنگ ساسانیان علیه بیزانسی‌ها شرکت کردند.[۲۲۱]

همچنین یک متن قرن هفتم وجود دارد که توسط نویسنده‌ای نامشخص دربارهٔ شهید افسانه‌ای مسیحی، مار قرداغ نوشته شده است. او در قرن چهارم و در دوران سلطنت شاپور دوم زندگی می‌کرد. در طول سفرهایش گفته می‌شود که با مار عبدیشو، یک شمعون و شهید، مواجه شد؛ او پس از اینکه مار قرداغ و مرزبان‌هایش دربارهٔ اصل و نسبش پرسیدند، گفت که والدینش اصالتاً از یک روستای آشوری به نام حزا بوده‌اند، اما از آنجا رانده شدند و سپس در تامانون، روستایی در سرزمین کُردها، سکونت کردند؛ این منطقه به ناحیه کوه جودی نسبت داده شده است.[۲۲۲]

دوران قرون وسطی

Thumb
صلاح‌الدین یوسف بن ایوب، یا صلاح‌الدین ایوبی، بنیان‌گذار دودمان دودمان ایوبیان در خاورمیانه

منابع اولیه سریانی از اصطلاحات هوردانایه (Hurdanaye)، کوردانایه (Kurdanaye)، کوردایه (Kurdaye) برای اشاره به کردها استفاده می‌کنند. به گفتهٔ میکائیل سریانی، هوردانایه‌ها از عرب‌های طیایی جدا شدند و به امپراتور بیزانس، تئوفیلوس پناه بردند. او همچنین از نیروهای ایرانی یاد می‌کند که در سال ۸۴۱ میلادی علیه موسی، رئیس هوردانایه، در ناحیهٔ قَردو (Qardu) جنگیدند. طبق نوشتهٔ برهبراوس (Barhebreaus)، پادشاهی بر کوردانایه ظاهر شد و آنان در سال ۸۲۹ میلادی علیه اعراب شورش کردند. میکائیل سریانی آنها را بت‌پرست، پیروان مهدی[ث] و وابستگان به مجوسیت دانسته است. مهدی آنان خود را عیسی مسیح و روح‌القدس می‌نامید.[۲۲۳]

در اوایل قرون وسطی، کُردها گه‌گاه در منابع عربی ظاهر می‌شوند، اما در قرون وسطای میانه، هویت کُردی به‌تدریج شکل گرفت، چنان‌که می‌توان شواهد روشنی از هویت و همبستگی قومی کُردها را در متون سده‌های دوازدهم و سیزدهم یافت.[۲۲۴] از قرن دهم میلادی، متون عربی، از جمله آثار علی بن حسین مسعودی، به کُردها به‌عنوان یک گروه زبانی متمایز اشاره کرده‌اند.[۲۲۵] محمد بن جریر طبری نوشته است که در سال ۶۳۹ میلادی، هرمزان، یکی از سرداران ساسانی که از خانواده‌ای اشرافی بود، در خوزستان با مهاجمان اسلامی جنگید و از کُردها خواست تا در نبرد به او یاری دهند.[۲۲۶] با این حال، آن‌ها شکست خوردند و تحت حاکمیت اسلامی قرار گرفتند.

Thumb
جنگجویان کُرد اثر فرانک فلر

در سال ۸۳۸، یک رهبر کُرد اهل موصل به نام میر جعفر، علیه خلیفه المعتصم شورش کرد. المعتصم فرمانده‌ای به نام ایتاخ را برای مقابله با او فرستاد. ایتاخ این جنگ را پیروز شد و بسیاری از کُردها را اعدام کرد.[۲۲۷][۲۲۸] در نهایت، اعراب مناطق کُردنشین را فتح کردند و به تدریج اکثریت کُردها را به اسلام گرواندند، و اغلب آن‌ها را در ارتش به کار گرفتند، مانند حمدانیان که اعضای خانواده سلطنتی‌شان نیز اغلب با کُردها ازدواج می‌کردند.[۲۲۹][۲۳۰]

در سال ۹۳۴، دودمان آل بویه تأسیس شد و به تدریج بخش اعظم ایران و عراق امروزی را فتح کرد. در زمان حکومت این دودمان، بدر بن حسنویه، رئیس و حاکم کُرد، خود را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین امیران آن دوران تثبیت کرد.[۲۳۱]

در قرون ۱۰ تا ۱۲، تعدادی از شاهزادگی‌ها و دودمان‌های کُرد تأسیس شدند که بر کردستان و مناطق همجوار حکومت می‌کردند:

Thumb
دودمان ایوبی یک دودمان مسلمان با منشأ کُردی بود که توسط صلاح‌الدین ایوبی تأسیس شد.

به‌دلیل تهاجم ترکان به آناتولی و ارمنستان، دودمان‌های کُردی قرن ۱۱ فروپاشیدند و وارد دودمان سلجوقی شدند. از آن پس، کُردها به‌صورت گسترده‌ای در ارتش‌های دودمان زنگیان به‌کار گرفته شدند.[۲۶۲] دودمان ایوبی توسط حاکم کُرد، صلاح‌الدین ایوبی تأسیس شد[۲۶۳][۲۶۴][۲۶۵][۲۶۶] ایوبیان در سال ۱۱۷۱ خود را به عنوان جانشین زنگیان تثبیت کردند. صلاح‌الدین ایوبی مسلمانان را در نبرد حطین رهبری کرد تا شهر اورشلیم را از صلیبیون بازپس بگیرد و همچنین بارها با حشاشین درگیر شد. دودمان ایوبی تا سال ۱۳۴۱ دوام داشت، زمانی که سلطنت ایوبی در برابر تهاجمات مغول‌ها سقوط کرد.

دوران صفویان

Thumb
شاه عباس بزرگ، پنجمین شاه صفوی، در سال ۱۶۱۰ میلادی با یک زن نجیب‌زاده کُرد مکری ازدواج کرد.[۲۶۷][۲۶۸]

دودمان صفوی که در سال ۱۵۰۱ تأسیس شد، حکومت خود را بر مناطق کُردنشین نیز برقرار کرد. در واقع، شاخه پدری این خانواده ریشه‌های کُردی داشت.[۲۶۹] ریشه‌های آن به فیروزشاه زرین‌کلاه بازمی‌گردد، یکی از بزرگان که در قرن ۱۱ از کردستان عراق به اردبیل مهاجرت کرد.[۲۷۰][۲۷۱] نبرد چالدران در سال ۱۵۱۴ که در نهایت به منطقه‌ای که امروزه استان آذربایجان غربی ایران است منتهی شد، آغاز جنگ‌های ایران و عثمانی بین صفویان ایران، دودمان‌های متوالی ایرانی و عثمانی‌ها را رقم زد. در طول ۳۰۰ سال بعد، بسیاری از کُردها در مناطقی زندگی می‌کردند که در طی این سری طولانی از جنگ‌ها، بارها بین ترکیه عثمانی و ایران دست به دست می‌شدند.

شاه اسماعیل اول (حکمرانی ۱۵۰۱–۱۵۲۴) شورش یزیدی‌ها را که از ۱۵۰۶ تا ۱۵۱۰ ادامه داشت، سرکوب کرد. یک قرن بعد، نبرد یک‌ساله دم‌دم رخ داد که شاه عباس اول (حکمرانی ۱۵۸۸–۱۶۲۹) در آن موفق شد شورش امیرخان لپزرین، حاکم کُرد، را سرکوب کند. پس از آن، بسیاری از کُردها به خراسان تبعید شدند، نه تنها برای تضعیف کُردها، بلکه برای حفظ مرز شرقی ایران در برابر قبایل مهاجم افغان و ترکمن.[۲۷۲] جابه‌جایی‌ها و تبعیدهای اجباری دیگر گروه‌ها نیز توسط شاه عباس اول و جانشینان او انجام شد، به‌ویژه ارمنی‌ها، گرجی‌ها و چرکس‌ها که به‌صورت گروهی به مناطق مختلف امپراتوری صفوی منتقل می‌شدند.[۲۷۳][۲۷۴][۲۷۵][۲۷۶][۲۷۷]

کُردهای خراسان که جمعیتی حدود ۷۰۰٬۰۰۰ نفر دارند، هنوز با زبان کردی کرمانجی تکلم می‌کنند.[۲۷۸][۲۷۹] چند نفر از اشراف کرد در خدمت صفویان بودند و به مقام و اعتبار رسیدند، مانند شیخعلی‌خان زنگنه، که از ۱۶۶۹ تا ۱۶۸۹ به عنوان وزیر اعظم، شاه سلیمان یکم (حکمرانی ۱۶۶۶–۱۶۹۴) خدمت کرد. به دلیل تلاش‌های او در اصلاح اقتصاد رو به زوال ایران، در تاریخ‌نگاری مدرن به او «امیر کبیر صفوی» گفته شده است.[۲۸۰] پسر او، شاهقلی‌خان زنگنه، نیز از سال ۱۷۰۷ تا ۱۷۱۶ به عنوان صدر اعظم خدمت کرد. یکی دیگر از رجال کُرد، گنجعلی خان، از دوستان نزدیک شاه عباس اول بود و به عنوان حاکم در استان‌های مختلف خدمت کرد و به خاطر وفاداری‌اش شناخته می‌شد.

دوران زندیان

Thumb
کریم خان زند، حاکم کُرد لکِ دودمان زند
Thumb
تصویری از یک مرد کُرد اثر هنرمند آمریکایی آنتونیو زنو شیندل، سال ۱۸۹۳ میلادی

پس از سقوط صفویان، ایران تحت کنترل امپراتوری افشاری به رهبری نادرشاه در اوج قدرتش قرار گرفت. پس از مرگ نادر، ایران دچار جنگ داخلی شد و چندین رهبر برای به دست گرفتن کنترل کشور تلاش کردند. در نهایت، کریم‌خان، سردار کُرد لک از طایفه زند، به قدرت رسید.[۲۸۱]

کشور در دوران حکومت کریم‌خان شکوفا شد؛ احیای قدرتمندی در عرصه هنر رخ داد و روابط بین‌المللی تقویت گردید.[۲۸۲] کریم‌خان به عنوان حاکمی به تصویر کشیده شده که واقعاً به رعایای خود اهمیت می‌داد و از این رو لقب وکیل‌الرعایا (به معنای نماینده مردم) را به دست آورد.[۲۸۲] هرچند حکومت او از نظر قدرت ژئوپولیتیکی و نظامی به اندازه صفویان و افشاریان پیشین یا حتی اوایل قاجاریه نبود، اما توانست برتری و سیادت ایران را بر سرزمین‌های اصلی‌اش در قفقاز دوباره برقرار کند و دوران نسبیِ صلح، رفاه و آرامش را رقم بزند. در عراق عثمانی نیز، پس از جنگ ایران و عثمانی (۱۷۷۶–۱۷۷۵)، کریم‌خان توانست بصره را برای چندین سال به تصرف درآورد.[۲۸۳][۲۸۴]

پس از مرگ کریم‌خان، دودمان زند به دلیل نزاع‌های داخلی میان فرزندان ناتوان او رو به زوال رفت و رقیبشان، قاجارها، قدرت گرفتند. تا ده سال بعد، با روی کار آمدن لطفعلی‌خان زند، این دودمان بار دیگر رهبری شایسته یافت. با این حال، در آن زمان قاجارها پیشرفت چشمگیری کرده بودند و چندین قلمرو زند را به تصرف درآورده بودند. لطفعلی‌خان چندین پیروزی به دست آورد، اما سرانجام مغلوب رقیبان خود شد. از آن پس، ایران و تمامی سرزمین‌های کُردستان در قلمرو دودمان قاجار ادغام گردید.

قبایل کُردی که در بلوچستان و فارس حضور دارند، باور بر این است که بازماندگان همان طوایفی هستند که به ترتیب لطفعلی‌خان و کریم‌خان را یاری و همراهی کرده‌بودند.[۲۸۵]

دوران عثمانی

وقتی سلطان سلیم یکم پس‌از شکست از شاه اسماعیل یکم در سال ۱۵۱۴، کردستان را ضمیمه خاک عثمانی کرد، سازماندهی این سرزمین‌های تصرف‌شده را به ادریس، مورخ و کُرد بدلیسی سپرد. او قلمرو را به سناجک‌ها یا بخش‌ها تقسیم کرد و بدون دخالت در اصل وراثت، رؤسای محلی را به عنوان حاکم نصب نمود. همچنین مناطق غنی مرتعی بین ارزروم و ایروان، که از زمان عبور تیمور رها شده بود، را با کُردهای مناطق حکاری و بوهتان دوباره سکونت داد. در قرون بعد، از صلح آماسیه تا نیمه اول قرن نوزدهم، چندین منطقه از سرزمین‌های گسترده کُردستان، در جریان جنگ‌های مکرر عثمانی و ایران، میان عثمانی‌ها و سلسله‌های متوالی رقیب ایرانی (صفویان، افشاریان، قاجارها) مورد مناقشه قرار گرفت.

سیاست‌های تمرکزگرایانه عثمانی در اوایل قرن نوزدهم با هدف کاهش قدرت امارت‌ها و مناطق محلی بود، که مستقیماً بر امیران کُرد تأثیر می‌گذاشت. بدرخان پاشا آخرین امیر امارت جزیره بوهتان بود که پس از آغاز قیام در سال ۱۸۴۷ علیه عثمانی‌ها برای حفاظت از ساختارهای موجود امارت‌های کُردی، این مقام را داشت. اگرچه قیام او به عنوان قیام ملی‌گرایانه طبقه‌بندی نمی‌شود، اما فرزندانش نقش مهمی در ظهور و توسعه ملی‌گرایی کردی در قرن بعد ایفا کردند.[۲۸۶]

اولین جنبش مدرن ملی‌گرایی کردی در سال ۱۸۸۰ شکل گرفت، زمانی که یک زمین‌دار کُرد و سرکرده خانواده قدرتمند شمیدان، شیخ عبیدالله نهری، قیامی را رهبری کرد. او خواستار خودمختاری سیاسی یا استقلال کامل کُردها و همچنین به رسمیت شناختن یک دولت کُردستان بدون مداخله مقامات ترک یا ایرانی شد.[۲۸۷] قیام علیه ایران قاجاری و امپراتوری عثمانی در نهایت توسط عثمانی‌ها سرکوب شد و عبیدالله به همراه دیگر شخصیت‌های برجسته به استانبول تبعید گردید.

ملی‌گرایی کُردی در قرن بیستم

Thumb
مفاد قرارداد سِوِر برای ایجاد یک کُردستان مستقل (در سال ۱۹۲۰)

ملی‌گرایی کردی پس از جنگ جهانی یکم و با فروپاشی امپراتوری عثمانی پدیدار شد، امپراتوری‌ای که به‌طور تاریخی توانسته بود کُردها را به شکل موفقیت‌آمیز در ساختار خود ادغام کند (اما آن‌ها را تغییر فرهنگی نداده‌بود) و برای سرکوب جنبش‌های استقلال‌طلبانه کردی از روش‌های اجباری استفاده می‌کرد. شورش‌ها به‌طور پراکنده رخ می‌دادند، اما تنها در سال ۱۸۸۰ و با قیامی که به رهبری شیخ عبیدالله نهری صورت گرفت، کُردها به‌عنوان یک گروه قومی یا ملت، خواسته‌های خود را مطرح کردند. سلطان عثمانی، عبدالحمید دوم (حکمرانی ۱۸۷۶–۱۹۰۹)، با اجرای یک کمپین ادغام پاسخ داد و مخالفان برجسته کُرد را با پیشنهاد موقعیت‌های معتبر در دولت خود همراه کرد تا قدرت عثمانی‌را تقویت کند. با توجه به وفاداری نشان داده‌شده توسط هنگ‌های[ج] کردی حمیدیه[چ] در جریان جنگ جهانی اول، به نظر می‌رسد این استراتژی موفق بوده است.[۲۸۸]

جنبش ملی‌گرایی کردی که پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۲ شکل گرفت، عمدتاً پاسخی به تغییرات بنیادین در ترکیهٔ مدرن بود؛ از جمله سکولاریسم رادیکال، تمرکز قدرت دولت مرکزی و افزایش پانترکیسم در جمهوری تازه‌تأسیس ترکیه.[۲۸۹]

یعقوب کونتسلر، رئیس بیمارستان میسیونری در اورفا، پاکسازی قومی گسترده ارامنه و کُردها به دست ترکان جوان را ثبت کرده است.[۲۹۰] او گزارشی دقیق از کوچ اجباری کُردها از ارزروم و بدلیس در زمستان ۱۹۱۶ ارائه داده است. کُردها به‌عنوان عناصری شورشی تلقی می‌شدند که ممکن بود در جنگ به طرف روس‌ها بپیوندند. به منظور از بین بردن این تهدید، ترکان جوان اقدام به کوچ اجباری کُردها از مناطق جاباختجور، پالو، موش، ارزروم و بدلیس کردند. حدود ۳۰۰ هزار کرد مجبور شدند به سمت جنوب، به اورفا، و سپس به غرب، به سمت غازی عینتاب و قهرمان ماراش حرکت کنند. در تابستان ۱۹۱۷، کُردها به قونیه در آناتولی مرکزی منتقل شدند. از طریق این اقدامات، رهبران ترکان جوان قصد داشتند نفوذ سیاسی کُردها را با بیرون راندن آنان از سرزمین‌های اجدادی‌شان و پراکندنشان در جوامع کوچک تبعیدی تضعیف کنند. تا پایان جنگ جهانی اول، حدود ۷۰۰ هزار کُرد به اجبار کوچانده شدند و تقریباً نیمی از این آوارگان جان باختند.[۲۹۱]

برخی از گروه‌های کُرد خواستار حق تعیین سرنوشت و تأیید خودمختاری کُردها در پیمان سور ۱۹۲۰ بودند، اما در پیِ جنگ جهانی اول، کمال آتاتورک مانع تحقق چنین نتیجه‌ای شد. کُردهایی که از سوی بریتانیا پشتیبانی می‌شدند، در سال ۱۹۲۷ اعلام استقلال کردند و جمهوری آرارات را بنیان نهادند. ترکیه شورش‌های کردی در سال‌های ۱۹۲۵، ۱۹۳۰ و ۱۹۳۷–۱۹۳۸ را سرکوب کرد، از این‌ور ایران در دههٔ ۱۹۲۰ شورش اسماعیل آقا سمکو در ارومیه و جعفر سلطان در منطقهٔ اورامان که کنترل ناحیهٔ میان مریوان و شمال حلبچه را در دست داشت را سرکوب کرد. یک جمهوری کُردستانی با حمایت اتحاد جماهیر شوروی به نام جمهوری مهاباد نیز از ژانویه تا دسامبر ۱۹۴۶ در استان آذربایجان غربی تأسیس شد.

Thumb
مناطق کُردنشین در خاورمیانه و اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۶، بر اساس گزارش آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA).

از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴ در عراق پادشاهی کردستان وجود داشت. زمانی که مدیران بعثی در عراق مانع تحقق آرمان‌های ملی‌گرایانهٔ کُردها شدند، در دههٔ ۱۹۶۰ جنگ درگرفت. در سال ۱۹۷۰ کردها خودگردانی محدود سرزمینی در عراق را نپذیرفتند و خواستار مناطق گسترده‌تری شدند، از جمله منطقهٔ نفت‌خیز کرکوک.

در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ چندین شورش بزرگ کُردها در کُردستان رخ داد. پس از این شورش‌ها، منطقهٔ کردستان ترکیه تحت حکومت نظامی قرار گرفت و بسیاری از کُردها آواره شدند. دولت ترکیه همچنین مهاجرت آلبانیایی‌های کوزوو و آشوری‌ها را به این منطقه تشویق کرد تا ترکیب جمعیتی آن تغییر کند. این رویدادها و سیاست‌ها باعث ایجاد بی‌اعتمادی عمیق و ماندگار میان آنکارا و کُردها شد.[۲۹۲]

گفته می‌شود افسران کُرد از ارتش عراق، اندکی پس از ورودشان به ایران در سال ۱۹۴۱، به مقامات ارتش شوروی مراجعه کردند و پیشنهاد دادند که یک نیروی داوطلب کُردی را برای جنگیدن در کنار ارتش سرخ تشکیل دهند، اما این پیشنهاد رد شد.[۲۹۳]

در دورهٔ نسبتاً باز سیاسی دههٔ ۱۹۵۰ در ترکیه، کُردها توانستند به مناصب سیاسی دست یابند و در چارچوب جمهوری ترکیه برای پیشبرد منافع خود فعالیت کنند، اما این روند حرکت به سوی ادغام با کودتای نظامی ۱۹۶۰ در ترکیه متوقف شد.[۲۸۸] در دههٔ ۱۹۷۰ جنبش ملی‌گرایی کردی دچار تحول شد، زیرا اندیشه‌های سیاسی مارکسیستی بر بخشی از نسل جدید ملی‌گرایان کرد تأثیر گذاشت؛ نسلی که مخالف قدرت‌های فئودالی محلی بودند، قدرت‌هایی که به‌طور سنتی در برابر حکومت مرکزی ایستادگی می‌کردند. در سال ۱۹۷۸ دانشجویان کرد سازمان جدایی‌طلب مسلحی به نام حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) تشکیل دادند. حزب کارگران کردستان بعدها از ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم دست کشید.[۲۹۴]

کُردها اغلب به‌عنوان «بزرگ‌ترین ملت بدون دولت» شناخته می‌شوند.[۲۹۵][۲۹۶][۲۹۷][۲۹۸][۲۹۹][۳۰۰] برخی پژوهشگران، مانند مارتین فان براینسن[۳۰۱] استدلال می‌کنند که اگرچه ممکن است درجاتی از تنوع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک در میان کُردها وجود داشته باشد، اما جامعهٔ کُردی طی قرن‌ها به‌عنوان بخشی نسبتاً صلح‌آمیز و خوب درهم‌آمیخته با جامعهٔ ترکیه رشد کرده است و تنش‌ها تنها در سال‌های اخیر شدت یافته‌اند.[۳۰۲][۳۰۳][۳۰۴] مایکل رادو، که در مؤسسهٔ پژوهش سیاست خارجی پنسیلوانیا در ایالات متحده فعالیت می‌کرد، می‌نویسد که خواسته‌ها برای ایجاد یک دولت کرد عمدتاً از سوی ملی‌گرایان کرد، فعالان غربی حقوق بشر، و چپ‌گرایان اروپایی مطرح می‌شود.[۳۰۲]

کُردها در اسطوره‌های ایرانی

فردوسی در داستان قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک ماردوش در شاهنامه به کُردها چنین اشاره می‌کند:

هنگامی که ضحاک ماردوش برای آرام کردن مارهای روی دوش‌هایش به پیروی از اهریمن دستور داد تا هر روز دو جوان ایرانی را بکشند و مغز سرهایشان را طعمه مارها کنند، در این هنگام دو آشپز ایرانی به نام‌های ارمایل و گرمایل به زیرکی خود را به دربار رساندند و در آشپزخانه ضحاک مشغول کار شدند.

این دو نفر هر روز یکی از دو جوان را که رشید تر از دیگری بود رها می‌کردند و مغز سر دومی را با مغز سر گوسفندی می‌آمیختند و طعمهٔ مارها می‌کردند. تا دست کم یکی از دو نفر را نجات داده باشند. جوان رشید رهایی یافته به کوه‌ها پناه می‌برد و در آن‌جا چوپانی پیشه می‌کرد و پنهانی روزگار می‌گذرانید.

فردوسی سپس می‌گوید:

خورشگر بدیشان بزی چند و میشسپردی و صحرا نهادند پیش
کنون کُرد از آن تخمه دارد نژادکه ز آباد ناید به دل برش یاد

یعنی از افزایش نسل این جوانان نژاده و رشید، جمعیت «کُرد» پدید آمد.[۳۰۵]محمد بن جریر طبری نیز در تاریخ طبری همین مطلب را نقل کرده است.[۳۰۶]

این اوج حضور کُردها در شاهنامه فردوسی است که در داستان کاوه آهنگر و ضحاک آمده است.[نیازمند منبع]

Remove ads

جامعه کُردی

خلاصه
دیدگاه

ایران

Thumb
دختر کرد در کردستان ایران

منطقه کردستان ایران از دیرباز جزو این کشور بوده است. تقریباً تمام کُردستان تا زمانی که بخش غربی آن در جریان جنگ‌ها با امپراتوری عثمانی از دست رفت، بخشی از ایران صفوی بود.[۳۰۷] پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، در کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹، تهران خواستار بازگشت تمام سرزمین‌های از دست رفته، از جمله کردستان ترکیه، موصل و حتی دیاربکر شد، اما این خواسته‌ها به سرعت توسط قدرت‌های غربی رد شد.[۳۰۸] این منطقه توسط کشورهای ترکیه، سوریه و عراق تقسیم شده است.[۳۰۹] امروزه کُردها عمدتاً در مناطق شمال‌غربی ایران، که به کُردستان ایران معروف است، سکونت دارند. علاوه بر این، بخشی از جمعیت کُرد در منطقه شمال‌شرقی خراسان نیز حضور دارند. برآورد می‌شود که کُردها حدود ۷ تا ۱۰٪[۳۱۰] جمعیت کل ایران (۶٫۵ تا ۷٫۹ میلیون نفر) را تشکیل می‌دهند، که این رقم در مقایسه با ۱۰٫۶٪ (۲ میلیون نفر) در سال ۱۹۵۶ و ۸٪ (۸۰۰ هزار نفر) در سال ۱۸۵۰ تغییر کرده است.[۳۱۱]

برخلاف سایر کشورهایی که جمعیت کُرد در آن‌ها حضور دارد، در ایران روابط قوی زبانی، قومی و فرهنگی بین کُردها، فارس‌ها و دیگر مردمان ایرانی‌تبار وجود دارد.[۳۱۰] برخی از دودمان‌های مدرن ایرانی مانند صفویان و زندیان تا حدودی دارای ریشه‌های کُردی محسوب می‌شوند. ادبیات کُردی در همهٔ شکل‌های آن (کُرمانجی، سورانی و گورانی) در مرزهای تاریخی ایران توسعه یافته و تحت تأثیر قوی زبان فارسی قرار داشته است.[۳۰۹]

به گفته فیلیپ کراین‌بروک و استفان اسپِرل: «دولت ایران هرگز به اندازه ترکیه و عراق بر علیه کُردها خشونت به‌کار نبرده است، اما همواره به‌طور سرسختانه با هرگونه پیشنهاد جدایی‌طلبی کُردی مخالفت کرده است.»[۳۱۰] اندکی پس از جنگ جهانی اول، دولت ایران ضعیف و ناتوان بود و کنترل چندانی بر رویدادهای کشور نداشت. در این دوره، چندین رئیس قبایل کرد قدرت سیاسی محلی به دست آوردند و حتی کنفدراسیون‌های بزرگی تشکیل دادند.[۳۱۲] همزمان، موج‌های ملی‌گرایی ناشی از فروپاشی امپراتوری عثمانی تا حدودی بر برخی از رؤسای قبایل کُرد در مناطق مرزی تأثیر گذاشت و آنان را برانگیخت تا خود را به‌عنوان رهبران ملی‌گرای کُرد معرفی کنند.[۳۱۲] پیش‌از این دوره، هویت در هر دو کشور عمدتاً بر پایه دین استوار بود؛ به‌ویژه در ایران که بر تشیع تأکید داشت.[۳۱۳][۳۱۴] در قرن نوزدهم، به‌وقت ایران قاجار، دشمنی میان شیعه و سنی و توصیف کُردهای سنی به‌عنوان ستون پنجم عثمانی پدیده‌ای نسبتاً رایج بود.[۳۱۵]

در اواخر دهه ۱۹۱۰ و اوایل دهه ۱۹۲۰، شورش‌های عشیره‌ای به رهبری سردار کُرد سمکو آقای شکاک شمال‌غرب ایران را دربر گرفت. هرچند عناصری از ملی‌گرایی کُردی در این جنبش دیده می‌شد، اما تاریخ‌نگاران معتقدند این عناصر به‌قدری برجسته و روشن نبودند که بتوان ادعا کرد شناسایی هویت کُردی مسئلهٔ اصلی در حرکت سمکو بوده است؛ او ناچار بود به میزان زیادی بر انگیزه‌های سنتی و قبیله‌ای تکیه کند.[۳۱۲] در جریان این شورش‌ها، تنها نیروهای دولتی و غیرکُردها متحمل خسارت نشدند، بلکه بخشی از جمعیت کُرد نیز هدف حمله و غارت قرار گرفت.[۳۱۲][۳۱۶] شورش‌های کُردی و مهاجرت‌های فصلی در اواخر دهه ۱۹۲۰، همراه با تنش‌های طولانی‌مدت بین تهران و آنکارا، منجر به درگیری‌های مرزی و حتی نفوذ نظامی به خاک هر دو کشور، ایران و ترکیه شد.[۳۰۸] دو قدرت منطقه‌ای از قبایل کُرد به‌عنوان ابزار برای منافع سیاسی خود استفاده کرده‌اند، ترکیه در سال‌های ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۲ به شورشیان کُرد شکاک ضدایرانی کمک‌های نظامی و پناهگاه ارائه کرده است[۳۱۷] در حالی‌که ایران هم همین کار را در جریان شورش آرارات علیه ترکیه در سال ۱۹۳۰ انجام داد. پیروزی نظامی رضاشاه بر سران قبایل کُردی و ترک‌تبار، آغازگر دوره‌ای سرکوبگرانه علیه اقلیت‌های غیرفارس در ایران بود.[۳۱۶] سیاست اجبار دولت به قبیله‌زدایی و یک‌جانشینی در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ منجر به شورش‌های قبیله‌ای متعددی در مناطق ایرانیِ آذربایجان، لرستان و کردستان شد[۳۱۸] به‌ویژه در مورد کُردها، این سیاست‌های سرکوبگر تا حدی به شکل‌گیری و رشد ملی‌گرایی در میان برخی قبایل کمک کرد.[۳۱۲]

Thumb
کُردهای ایران در حال جشن گرفتن عید نوروز، ۲۰ مارس ۲۰۱۸

در واکنش به رشد پان‌ترکیسم و پان‌عربیسم در منطقه که به‌عنوان تهدیدی بالقوه برای تمامیت ارضی ایران دیده می‌شد، ایدئولوژی پان‌ایرانیسم در اوایل دههٔ ۱۹۲۰ شکل گرفت،[۳۱۴] برخی از این گروه‌ها و نشریات، آشکارا از ایران بخاطر حمایت از شورش کُردها علیه ترکیه دفاع می‌کردند.[۳۱۹] سلسلهٔ سکولار پهلوی، ملی‌گرایی قومی ایرانی را تأیید و ترویج کرد[۳۱۴] که کُردها را بخشی جدایی‌ناپذیر از ملت ایران می‌دانست.[۳۱۳] محمدرضا پهلوی شخصاً کُردها را ایرانی خالص یا یکی از شریف‌ترین مردم ایران ستایش کرده‌بود. ایدئولوژی مهم دیگری در این دوره، مارکسیسم بود که تحت تأثیر اتحاد جماهیر شوروی میان کُردها شکل گرفت. این جریان به بحران ایران در سال ۱۹۴۶ منجر شد که شامل تلاش جدایی‌طلبانهٔ حزب دموکرات کردستان ایران و گروه‌های کمونیست[۳۲۰] برای تأسیس دولت دست‌نشانده[۳۲۱][۳۲۲][۳۲۳] به نام جمهوری مهاباد بود. این وضعیت هم‌زمان با تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان، دولت دست‌نشاندهٔ دیگر شوروی، رخ داد.[۳۱۰][۳۲۴] خود این دولت، قلمروی بسیار کوچکی را دربر می‌گرفت که فقط استان آذربایجان غربی را شامل می‌شد، و قادر نبود کردستان جنوبی ایران که در منطقهٔ تحت نفوذ انگلو-آمریکایی قرار داشت را در بر بگیرد، و همچنین نتوانست قبایل خارج از مهاباد را به جنبش ملی‌گرایانه جذب کند.[۳۱۰] در نتیجه، زمانی که شوروی‌ها در دسامبر ۱۹۴۶ از ایران خارج شدند، نیروهای دولتی توانستند بدون مقاومت وارد مهاباد شوند.[۳۱۰]

Thumb
قاضی محمد، رئیس‌جمهور جمهوری کردستان

چندین شورش ملی‌گرایانه و مارکسیستی در سال‌های ۱۹۶۷، ۱۹۷۹، ۱۹۸۹–۱۹۹۶ در طول دهه‌ها ادامه یافت که توسط حزب دموکرات کردستان ایران و کومه‌له رهبری می‌شد، اما این دو سازمان هرگز مانند حزب کارگران کردستان در ترکیه از تشکیل یک دولت کُرد مستقل یا کردستان بزرگ حمایت نکردند.[۳۱۲][۳۲۵][۳۲۶] با این حال، بسیاری از رهبران مخالف ایران، از جمله قاضی محمد و عبدالرحمن قاسملو، اعدام یا ترور شدند.[۳۱۰] در جریان جنگ ایران و عراق، تهران از گروه‌های کردی مستقر در عراق مانند حزب دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی کردستان حمایت کرد و به حدود ۱٫۴ میلیون پناهنده کُرد عراقی، پناهندگی داد. گروه‌های کردی مارکسیست از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ایران به حاشیه رانده شدند. در سال ۲۰۰۴، شورش جدیدی توسط پژاک، سازمان جدایی‌طلب وابسته به حزب کارگران کردستان ترکیه[۳۲۷] که از سوی ایران، ترکیه و ایالات متحده به‌عنوان گروه تروریستی معرفی شده، آغاز شد.[۳۲۷] برخی تحلیل‌گران ادعا می‌کنند که پژاک تهدید جدی برای حکومت ایران ایجاد نمی‌کند.[۳۲۸] آتش‌بس در سپتامبر ۲۰۱۱ پس از عملیات ایران علیه پایگاه‌های پژاک برقرار شد، اما چندین درگیری بین پژاک و سپاه پاسداران پس از آن نیز رخ داد.[۳۰۳] از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، اتهام تبعیض از سوی سازمان‌های غربی و اتهام دخالت خارجی از سوی مقامات ایرانی بسیار شایع شده است.[۳۰۳]

کُردها در طول تاریخ و تحت حکومت‌های مختلف، به‌طور نسبتاً خوبی در سیاست و زندگی سیاسی ایران مشارکت داشته‌اند.[۳۱۲] سیاستمدار لیبرال کُرد، کریم سنجابی، در سال ۱۹۵۲ تحت نخست‌وزیری محمد مصدق به‌عنوان وزیر آموزش و پرورش خدمت کرد. در دورهٔ محمدرضا پهلوی، برخی نمایندگان مجلس و افسران ارشد ارتش کُرد بودند و حتی یک وزیر کابینهٔ کُرد نیز حضور داشت.[۳۱۲] در دوران حکومت پهلوی، کُردها از سوی مقامات مزایای متعددی دریافت کردند، برای مثال توانستند پس از انقلاب سفید سال ۱۹۶۲ زمین‌های خود را حفظ کنند.[۳۱۲] در اوایل دهه ۲۰۰۰، حضور سی نماینده کُرد در مجلس شورای اسلامی ۲۹۰ نفره نیز به کاهش ادعاهای تبعیض کمک کرد.[۳۲۹] در سال‌های اخیر، برخی سیاستمداران کُرد شناخته‌شده شامل محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس‌جمهور سابق، و محمدباقر قالیباف، شهردار تهران و نفر دوم انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۳، بوده‌اند. امروزه زبان کردی بیشتر از هر زمان دیگری پس از انقلاب در ایران استفاده می‌شود، هم در روزنامه‌ها و هم میان دانش‌آموزان.[۳۲۹]

عراق

Thumb
رئیس‌جمهور عراق، جلال طالبانی، در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۰۶ با مقامات آمریکایی در بغداد، عراق دیدار می‌کند.

کُردها حدود ۱۷٪ از جمعیت عراق را تشکیل می‌دهند.[نیازمند منبع] آن‌ها اکثریت جمعیت سه استان در شمال عراق را تشکیل می‌دهند. کُردها همچنین در کرکوک، موصل، خانقین و بغداد حضور دارند. حدود ۳۰۰٬۰۰۰ کُرد در پایتخت عراق، بغداد، زندگی می‌کنند، ۵۰٬۰۰۰ نفر در شهر موصل و حدود ۱۰۰٬۰۰۰ نفر دیگر در مناطق جنوبی عراق ساکن هستند.[نیازمند منبع]

کُردها به رهبری مصطفی بارزانی از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵ درگیر جنگ‌های سنگین با حکومت‌های متوالی عراق بودند. در مارس ۱۹۷۰، عراق یک طرح صلح اعلام کرد که خودمختاری کردها را پیش‌بینی می‌کرد و قرار بود این طرح طی چهارسال اجرا شود.[۳۳۰] با این حال، هم‌زمان، رژیم عراق برنامه‌ای برای عرب‌سازی مناطق نفت‌خیز کرکوک و خانقین آغاز کرد.[۳۳۱] توافق صلح مدت زیادی دوام نیاورد و در سال ۱۹۷۴، دولت عراق یک حملهٔ جدید علیه کُردها آغاز کرد. علاوه بر این، در مارس ۱۹۷۵، عراق و ایران توافق‌نامه الجزایر را امضا کردند که بر اساس آن، ایران ارسال کمک‌ها به کُردهای عراق را قطع کرد. عراق همچنین موج دیگری از عرب‌سازی را با انتقال اعراب به مناطق نفت‌خیز کردستان، به‌ویژه اطراف کرکوک، آغاز کرد.[۳۳۲] بین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۸، حدود ۲۰۰٬۰۰۰ کُرد به سایر مناطق عراق تبعید شدند.[۳۳۳]

Thumb
دختران کُرد با لباس‌های سنتی کردی، جشن نوروز در کرکوک

در جریان جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، رژیم عراق سیاست‌های ضدکردی را اجرا کرد و عملاً یک جنگ داخلی رخ داد. جامعه بین‌المللی عراق را به‌شدت محکوم کرد، اما هرگز به‌طور جدی برای اقدامات سرکوبگرانه‌ای مانند قتل‌عام صدها هزار غیرنظامی، تخریب گسترده هزاران روستا و تبعید هزاران کرد به مناطق جنوب و مرکز عراق مجازات نشد.

این برنامهٔ سرکوبگرانه و نسل‌کشی که بین سال‌های ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ انجام شد و در سال ۱۹۸۸ به اوج رسید، توسط دولت عراق علیه مردم کُرد اجرا شد و «انفال» (به معنای «غنائم جنگ») نام گرفت. در جریان این برنامه، بیش از دو هزار روستا نابود شد و ۱۸۲٬۰۰۰ غیرنظامی کُرد کشته شدند.[۳۳۴] این برنامه شامل حملات زمینی، بمباران هوایی، تخریب سیستماتیک روستاها، تبعید دسته‌جمعی، جوخه‌های اعدام و حملات شیمیایی بود، از جمله مشهورترین آن‌ها حمله به شهر کُردنشین حلبچه در سال ۱۹۸۸ که بلافاصله ۵٬۰۰۰ غیرنظامی را کشت.

Thumb
تجمع مردم در رفراندوم استقلال کُردستان در اربیل، سپتامبر ۲۰۱۷

پس از سرکوب قیام کُردها در مارس ۱۹۹۱، نیروهای عراقی بیشتر مناطق کُردنشین را بازپس گرفتند و ۱٫۵ میلیون کرد خانه‌های خود را ترک کرده و به مرزهای ایران و ترکیه گریختند. برآورد می‌شود نزدیک به ۲۰٬۰۰۰ کُرد بر اثر خستگی، کمبود غذا، سرما و بیماری جان خود را از دست داده باشند. در ۵ آوریل ۱۹۹۱، شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه ۶۸۸ شورای امنیت را تصویب کرد که سرکوب غیرنظامیان کُرد عراق را محکوم و خواستار پایان اقدامات سرکوبگرانه عراق و دسترسی فوری سازمان‌های بشردوستانه بین‌المللی شد.[۳۳۵] این نخستین سند بین‌المللی بود (از زمان داوری جامعه ملل دربارهٔ موصل در سال ۱۹۲۶) که صراحتاً کردها را نام می‌برد. در اواسط آوریل، ائتلاف مناطقی امن داخل مرزهای عراق ایجاد کرد و پرواز هواپیماهای عراقی شمال مدار ۳۶ درجه را ممنوع کرد.[۲۱۶] در اکتبر ۱۹۹۱، چریک‌های کُرد پس از سلسله درگیری‌ها با نیروهای عراقی، اربیل و سلیمانیه را تصرف کردند. در اواخر همان ماه، دولت عراق با اعمال تحریم غذایی و سوختی علیه کُردها و توقف پرداخت حقوق کارکنان دولتی در منطقه کردستان واکنش نشان داد. با این حال، این تحریم نتیجه معکوس داد و کردها در مه ۱۹۹۲ انتخابات پارلمانی برگزار کرده و اقلیم کردستان عراق را تأسیس کردند.[۳۳۶]

کُردها در سال ۲۰۰۳ با برگزاری جشن و رقص در خیابان‌ها، ورود نیروهای آمریکایی را جشن گرفتند.[۳۳۷][۳۳۸][۳۳۹][۳۴۰] اختیار حکومت اقلیم کردستان و مشروعیت قوانین و مقررات آن در مواد ۱۱۳ و ۱۳۷ قانون اساسی جدید عراق که در سال ۲۰۰۵ تصویب شد، به رسمیت شناخته شد.[۳۴۱]

ترکیه

Thumb
دو مرد کُرد اهل قسطنطنیه

بر اساس داده‌های رسمی سرشماری سال ۱۹۳۵، تعداد افرادی که زبان مادری آن‌ها کُردی بود ۱٬۴۸۰٬۲۴۶ نفر (۹٫۱۶٪) اعلام شد و بر اساس داده‌های رسمی سرشماری سال ۱۹۶۵ این رقم ۲٬۲۱۹٬۵۰۲ نفر (۶٫۹٪) بود. تفاوت میان سرشماری‌های ۱۹۳۵ و ۱۹۶۵ در این بود که در سرشماری ۱۹۳۵، زبان زازاکی به‌عنوان شاخه‌ای از کردی محسوب می‌شد، اما در سرشماری ۱۹۶۵ به‌عنوان زبانی جداگانه در نظر گرفته شد و به‌طور مستقل شمارش شد.[۳۴۲][۳۴۳] طبق گزارش کتاب حقایق جهانی سیا، کُردها در سال ۲۰۰۸ حدود ۱۸٪ از جمعیت ترکیه (۱۴ میلیون نفر) را تشکیل می‌دادند. یک منبع غربی دیگر جمعیت کُردها را تا ۲۵ درصد از جمعیت ترکیه (۱۸ تا ۱۹ میلیون نفر) برآورد کرده است. منابع کُردی ادعا می‌کنند که در ترکیه حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیون کُرد وجود دارد.[۳۴۴] در سال ۱۹۸۰، اتنولوگ تعداد کُردزبانان در ترکیه را حدود ۵ میلیون نفر برآورد کرد[۳۴۵] در حالی که جمعیت کشور ۴۴ میلیون نفر بود.[۳۴۶] روداو در گزارشی که بر اساس داده‌های سرشماری ترکیه در فوریه ۲۰۲۴ تهیه کرده بود، اعلام کرد که جمعیت کل مناطق کُردنشین در ترکیه حدود ۱۷ میلیون نفر است.[۳۴۷] کُردها بزرگ‌ترین گروه اقلیت در ترکیه را تشکیل می‌دهند و جدی‌ترین و مداوم‌ترین چالش را برای تصویر رسمی از یک جامعه یکدست ایجاد کرده‌اند. برای انکار وجود کردها، دولت ترکیه از اصطلاحات مختلفی استفاده کرد. اصطلاح «ترک‌های کوهستانی» نخستین بار توسط عبدالله آلپ‌دوغان به کار رفت. در سال ۱۹۶۱، جمال گورسل رئیس‌جمهور ترکیه در پیشگفتار کتاب تاریخ استان‌های شرقی و ورتو نوشته محمد شریف فیرات، اعلام کرد که اثبات ترک‌بودن کردها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.[۳۴۸] امروزه کُردها در ترکیه هنوز با عنوان «شرقی‌ها» (Doğulu) شناخته می‌شوند.

چندین شورش بزرگ کُردها در سال‌های ۱۹۲۵، ۱۹۳۰ و ۱۹۳۸ توسط دولت ترکیه سرکوب شد و بیش از یک میلیون کُرد بین سال‌های ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۸ به اجبار جابه‌جا شدند. استفاده از زبان کردی، پوشاک کردی، فولکلور و نام‌های کردی ممنوع شد و مناطق کُردنشین تا سال ۱۹۴۶ تحت حکومت نظامی باقی ماندند.[۳۴۹] شورش آرارات که در سال ۱۹۳۰ به اوج رسید، تنها پس از یک حمله نظامی گسترده که طی آن بسیاری از روستاها و ساکنانشان نابود شدند، سرکوب شد.[۳۵۰] تا دهه ۱۹۷۰، سازمان‌های چپ‌گرای کردی در ترکیه، مانند حزب سوسیالیست کردستان، فعالیت می‌کردند که مخالف خشونت بوده و از فعالیت‌های مدنی و شرکت در انتخابات حمایت می‌کردند. در سال ۱۹۷۷، مهدی زانا، از اعضای، شهردار دیاربکر شد. هم‌زمان، شکاف‌های نسلی منجر به تأسیس دو سازمان جدید آزادی ملی کردستان و حزب کارگران کردستان شد.[۳۵۱]

Thumb
پسران کُرد در دیاربکر

واژه‌های «کُرد»، «کُردستان» و «کُردی» به‌طور رسمی توسط دولت ترکیه ممنوع اعلام شد.[۳۵۲] پس از کودتای نظامی سال ۱۹۸۰، زبان کُردی رسماً در عرصه‌های عمومی و خصوصی ممنوع شد.[۳۵۳] بسیاری از افرادی که به زبان کردی صحبت می‌کردند، آثار منتشر می‌کردند یا به این زبان آواز می‌خواندند، دستگیر و زندانی شدند.[۳۵۴] کُردها همچنان اجازه دریافت آموزش ابتدایی به زبان مادری خود را ندارند و حتی با وجود اینکه ترکیه به میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی پیوسته است، حق تعیین سرنوشت نیز برای آن‌ها به رسمیت شناخته نمی‌شود. همچنین تبعیض و بیگانه‌سازی مداوم علیه کُردها در جامعه ادامه دارد.[۳۵۵]

حزب کارگران کردستان یا پ‌ک‌ک یک سازمان مسلح کُردی است که مبارزه مسلحانه‌ای علیه دولت ترکیه برای دستیابی کُردها به حقوق فرهنگی و سیاسی و حق تعیین سرنوشت انجام داده است. متحدان نظامی ترکیه، از جمله ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ناتو، پ‌ک‌ک را یک سازمان تروریستی می‌دانند[۳۵۶] در حالی که سازمان ملل، سوئیس[۳۵۷] و روسیه[۳۵۸] از افزودن پ‌ک‌ک به فهرست تروریستی خود خودداری کرده‌اند،[۳۵۹] حتی برخی از آن‌ها از پ‌ک‌ک حمایت کرده‌اند.[۳۶۰]

بین سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۹، پ‌ک‌ک و ارتش ترکیه وارد جنگی آشکار شدند و بخش زیادی از مناطق روستایی جنوب‌شرق ترکیه خالی از سکنه شد، زیرا غیرنظامیان کُرد از روستاها به شهرهای بزرگ‌تر مانند دیاربکر، وان و شرناک و همچنین به شهرهای غربی ترکیه و حتی اروپای غربی مهاجرت کردند. دلایل این خالی‌نشینی عمدتاً شامل عملیات نظامی دولت ترکیه، اقدامات سیاسی دولت، فعالیت‌های دولت پنهان در ترکیه وفقر جنوب‌شرق بود.[۳۶۱] اقدامات دولت ترکیه شامل شکنجه، تجاوز جنسی،[۳۶۲][۳۶۳] جابه‌جایی اجباری، تخلیه اجباری، ویرانی روستاها، دستگیری‌های غیرقانونی و اعدام غیرقانونی غیرنظامیان کُرد بوده است.[۳۶۴][۳۶۵]

از دههٔ ۱۹۷۰ تاکنون، دادگاه حقوق بشر اروپا، ترکیه را به دلیل هزاران مورد نقض حقوق بشر محکوم کرده است.[۳۶۵][۳۶۶] این احکام عمدتاً به موارد اعدام غیرنظامیان کُرد،[۳۶۷] شکنجه،[۳۶۸] جابه‌جایی‌های اجباری،[۳۶۹] ویران کردن گسترده روستاها،[۳۷۰] دستگیری‌های خودسرانه،[۳۷۱] و همچنین به قتل و ناپدید شدن روزنامه‌نگاران کُرد مربوط می‌شود.[۳۷۲]

Thumb
لیلا زانا

لیلا زانا، نخستین زن کُرد عضو پارلمان از دیاربکر بود، در سال ۱۹۹۴ هنگام مراسم سوگند در مجلس ترکیه جنجال‌آفرین شد؛ زیرا پس از ادای سوگند پارلمانی، جمله‌ای به زبان کردی افزود: «این سوگند را برای برادری ملت‌های ترک و کرد یاد می‌کنم.»[۳۷۳]

در مارس ۱۹۹۴، پارلمان ترکیه به لغو مصونیت لیلا زانا و پنج عضو دیگر حزب دموکراسی شامل حاتم دیجل، احمد ترک، صری ثاکیک، اورهان دوغان و سلیم صادق رأی داد. در اکتبر ۱۹۹۵، دیوان عالی کشور، زانا، دیجل، صادق و دوغان را به ۱۵ سال زندان محکوم کرد. زانا در همان سال از سوی پارلمان اروپا به دلیل فعالیت‌هایش در حوزه حقوق بشر برنده جایزه ساخاروف شد. او در سال ۲۰۰۴ آزاد گردید؛ آزادی وی پس از هشدار نهادهای اروپایی مبنی بر اینکه ادامه زندانی بودن این چهار نماینده کرد می‌تواند بر تلاش ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا تأثیر بگذارد، انجام شد.[۳۷۴][۳۷۵] انتخابات محلی سال ۲۰۰۹ برای حزب سیاسی کُردی «حزب جامعه دموکراتیک» نتیجه‌ای برابر با ۵٫۷ درصد آرا به همراه داشت.[۳۷۶]

گروهک‌های مسلح تحت حمایت دولت ترکیه متهم‌اند که در سال‌های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴ حدود ۳۲۰۰ نفر از کردها و آشوری‌ها را در چارچوب «قتل‌های مشکوک» ناپدید کرده‌اند. در میان قربانیان، سیاستمداران کرد، فعالان حقوق بشر، روزنامه‌نگاران، معلمان و دیگر روشنفکران نیز حضور داشتند. تقریباً هیچ‌یک از عاملان این وقایع مورد تحقیق یا مجازات قرار نگرفتند. همچنین گفته می‌شود دولت ترکیه از گروه اسلام‌گرای افراطی مانند حزب‌الله کردی حمایت می‌کرد تا افراد مظنون به عضویت در پ‌ک‌ک و حتی برخی شهروندان عادی کُرد را ترور کند.[۳۷۷] عظیمت کویلو اوغلو، وزیر دولت در امور حقوق بشر، در پاییز ۱۹۹۴ ابعاد تخلفات نیروهای امنیتی را افشا کرد و گفت: «در حالی که اقدامات تروریستی در دیگر مناطق توسط پ‌ک‌ک انجام می‌شود، در تونجلی این خود دولت است که دست به تروریسم می‌زند. در تونجلی، این دولت است که روستاها را تخلیه و به آتش می‌کشد و در جنوب‌شرق، دو میلیون نفر بی‌خانمان شده‌اند.»[۳۷۸]

سوریه

Thumb
گریلاهای کُرد یگان‌های مدافع خلق و یگان‌های مدافع زنان در سوریه.

کُردها حدود ۹ درصد جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند که در مجموع نزدیک به ۱٫۶ میلیون نفر برآورد می‌شود؛ این امر کُردها را به بزرگ‌ترین اقلیت قومی در سوریه تبدیل می‌کند. آن‌ها عمدتاً در شمال‌شرق و شمال کشور متمرکز هستند، اما جمعیت قابل توجهی از کُردها در شهرهای حلب و دمشق نیز زندگی می‌کنند. کُردها معمولاً در محافل عمومی به زبان کردی صحبت می‌کنند، مگر آن‌که همهٔ حاضران آن زبان را نفهمند. به گفتهٔ عفو بین‌الملل، فعالان حقوق بشر کُرد در سوریه با بدرفتاری و آزار و اذیت مواجه می‌شوند.[۳۷۹]

روش‌های به‌کاررفته برای سرکوب هویت قومی کُردها در سوریه شامل ممنوعیت‌های مختلف در استفاده از زبان کردی، خودداری از ثبت نام کودکان با نام‌های کردی، تغییر نام مناطق کردی به نام‌های جدید عربی، ممنوعیت فعالیت کسب‌وکارهایی که نام عربی ندارند، ممنوعیت مدارس خصوصی کردی و همچنین ممنوعیت کتاب‌ها و سایر منابع مکتوب به زبان کردی بوده است.[۳۸۰][۳۸۱] با محرومیت از حق تابعیت سوری، نزدیک به ۳۰۰٬۰۰۰ کُرد از دسترسی به هرگونه حقوق اجتماعی محروم شده‌اند که نقض قوانین بین‌المللی به‌شمار می‌رود.[۳۸۲][۳۸۳] در نتیجه، این کُردها عملاً در داخل سوریه گرفتار شده‌بودند. در مارس ۲۰۱۱، به‌منظور جلوگیری از گسترش تظاهرات و ناآرامی‌ها در سراسر کشور، دولت سوریه وعده داد که این مسئله را حل کند و تابعیت سوری را به حدود ۳۰۰٬۰۰۰ کُرد که پیش‌تر از حق تابعیت محروم شده بودند، اعطا کند.[۳۸۴]

در ۱۲ مارس ۲۰۰۴، در جریان رویدادی که از یک استادیوم در قامشلی آغاز شد، درگیری‌هایی میان کُردها و سوری‌ها رخ داد و چندین روز ادامه یافت. دست‌کم سی نفر کشته و بیش از ۱۶۰ نفر زخمی شدند. این ناآرامی‌ها به دیگر شهرهای کُردی در طول مرز شمالی با ترکیه و سپس به دمشق و حلب گسترش یافت.[۳۸۵][۳۸۶]

در نتیجهٔ جنگ داخلی سوریه، از ژوئیه ۲۰۱۲، کُردها توانستند کنترل بخش‌های وسیعی از کردستان سوریه را از اندیوار در شمال‌شرق دورافتاده تا جندیرس در شمال‌غربی‌ترین نقطهٔ سوریه به دست گیرند. کُردهای سوریه در سال ۲۰۱۳ انقلاب روژاوا را آغاز کردند.

کانتون عفرین، که عمدتاً کُردها در آن ساکن هستند، از زمان عملیات نظامی ترکیه در عفرین اوایل سال ۲۰۱۸ تحت اشغال نیروهای مسلح ترکیه و ارتش آزاد سوریه تحت حمایت ترکیه قرار گرفته است. در پی این مداخله، بین ۱۵۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٬۰۰۰ نفر آواره شدند.[۳۸۷] در اکتبر ۲۰۱۹، ترکیه و دولت موقت سوریه حمله‌ای به مناطق عمدتاً کُردنشین سوریه آغاز کردند، که باعث شد حدود ۱۰۰٬۰۰۰ غیرنظامی از این مناطق فرار کنند، زیرا از احتمال انجام پاک‌سازی قومی توسط ترکیه هراس داشتند.[۳۸۸][۳۸۹]

ماوراء قفقاز

Thumb
تونار رحمان اوغلی در جشنواره موسیقی خاری بولبول، آهنگ کردی «ریندا مین» را اجرا می‌کند.

بین دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۸۰، ارمنستان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود و کُردها مانند سایر گروه‌های قومی، وضعیت اقلیت محافظت‌شده را داشتند. کُردهای ارمنی اجازه داشتند روزنامه، برنامه‌های رادیویی و رویدادهای فرهنگی تحت حمایت دولت خود داشته باشند. در طول درگیری در ناگورنو-قره‌باغ، بسیاری از کُردهای غیریزیدی مجبور به ترک خانه‌های خود شدند، زیرا هم آذری‌ها و هم کُردهای غیریزیدی مسلمان بودند.

در سال ۱۹۲۰، دو منطقه کُردنشین جواَن‌شیِر (با مرکز کلبجر) و زنگزور شرقی (با مرکز لاچین) با هم ترکیب شدند تا منطقهٔ اداری کردستان یا «کردستان سرخ» شکل گیرد. دورهٔ وجود این واحد اداری کردی کوتاه بود و تا سال ۱۹۲۹ ادامه نیافت. کُردها پس از آن با اقدامات سرکوبگرانهٔ بسیاری، از جمله تبعیدها، از سوی دولت شوروی مواجه شدند. در نتیجهٔ مناقشهٔ ناگورنو-قره‌باغ، بسیاری از مناطق کُردی ویران شده و بیش از ۱۵۰٬۰۰۰ کرد از سال ۱۹۸۸ توسط نیروهای جدایی‌طلب ارمنی تبعید شده‌اند.[۳۹۰]

دیاسپورا

Thumb
تظاهراتی در برلین، آلمان، در اعتراض به عملیات نظامی ترکیه در شمال‌شرق سوریه، در تاریخ ۱۰ اکتبر ۲۰۱۹ برگزار شد.
Thumb
حمدی اولوکایا، میلیاردر کُرد-آمریکایی و بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت چوبانی.

بر اساس گزارشی از شورای اروپا، حدود ۱٫۳ میلیون کُرد در غرب اروپا زندگی می‌کنند. نخستین مهاجران، کُردهای ترکیه بودند که در دهه ۱۹۶۰ در آلمان، اتریش، بنلوکس، بریتانیا، سوئیس و فرانسه سکنی گزیدند. دوره‌های متوالی بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی در منطقه در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ موج‌های جدیدی از پناهندگان کرد، عمدتاً از ایران و عراق تحت حکومت صدام حسین، را به اروپا آورد.[۲۷۸] در سال‌های اخیر، بسیاری از پناهجویان کُرد از ایران و عراق در بریتانیا سکنی گزیده‌اند، به‌ویژه در شهر دوزبری و برخی مناطق شمالی لندن. حضور آن‌ها گاهی باعث بروز جنجال‌های رسانه‌ای در مورد حق اقامتشان شده است.[۳۹۱] تنش‌هایی میان کُردها و جامعهٔ مسلمانان مقیم دوزبری ایجاد شده است،[۳۹۲][۳۹۳] این شهر میزبان مسجدهای بسیار سنتی مانند مارکازی است. از آغاز بحران سوریه، بسیاری از پناهندگان جنگ داخلی سوریه کُردهای سوری بوده‌اند و در نتیجه، بخش قابل توجهی از پناهجویان سوری فعلی در آلمان کُردها هستند.[۳۹۴][۳۹۵]

مهاجرت قابل توجهی از کُردها به کانادا و ایالات متحده رخ داده است که عمدتاً شامل پناهندگان سیاسی و مهاجرانی است که به دنبال فرصت‌های اقتصادی هستند. بر اساس سرشماری ۲۰۱۱ کانادا، ۱۱٬۶۸۵ با اصالت کُرد در کانادا زندگی می‌کنند.[۳۹۶] و بر اساس همین سرشماری، ۱۰٬۳۲۵ نفر در کانادا به زبان‌های کردی صحبت می‌کردند.[۳۹۷] در ایالات متحده، مهاجران کُرد از سال ۱۹۷۶ به‌طور گسترده در نشویل سکنی گزیدند.[۳۹۸] این شهر اکنون میزبان بزرگ‌ترین جامعهٔ کُردی در ایالات متحده است و به «کردستان کوچک» معروف شده است.[۳۹۹] جمعیت کُردها در نشویل تقریباً ۱۱٬۰۰۰ نفر برآورد می‌شود.[۴۰۰] بر اساس برخی منابع، جمعیت کُردها در کل ایالات متحده حدود ۲۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده می‌شود.[۴۰۱]

Remove ads

زبان کردی

خلاصه
دیدگاه

کردی از ریشه زبان‌های ایران قبل از حمله اعراب به ایران است. این زبان از عربی و ترکی تأثیر چندان نپذیرفته و کمابیش اصیل مانده است. زبان کردی دارای ادبی پهناور است. قدیم‌ترین نوشته به زبان پهلوی اشکانی قباله‌ای است که از اورامان در کردستان به دست آمده.[۴۰۲] زبان کردی با دسته شمالی لهجه‌های ایرانی غربی و از زبان‌های مهم دسته شمال غربی به‌شمار می‌رود اما نزدیکی زیادی با زبان پارسی باستان و پارسیگ ساسانی دارد و صاحب همتون و تصنیف‌ها و قصه‌ها و سنت‌های ادبی است.[۴۰۳][۴۰۴][۴۰۵][۴۰۶][۴۰۷][۴۰۸][۴۰۹]

زبان کردی به پنج دستهٔ عمده تقسیم می‌شود.

  • شمالی یا کرمانجی (شامل سنجاری، جدیکانی، ارفی، بوتانی، بایزیدی، هکاری، سورچی، کرمانجی خراسانی، شکاکی، وانی، شمدینانی، جزیری و بادینانی)
  • میانی یا سورانی (شامل مکریانی، پژدری، خوشناوی، اربیلی، اردلانی، سلیمانیه‌ای، ورماوه‌ای، گرمیانی، کرکوکی، بنگردی، رواندزی و جافی)[۴۱۰]
  • جنوبی (شامل:

کردی ایلامی، کردلی، کرماشانی، کلهری، لکی، کردی بغدادی)[۴۱۱]

  • زازاکی یا زازایی درمحدودهٔ گویش‌های شمالی است (شامل:کردکی. کرمانجکی. دملکی)
  • هورامی یا گورانی درمحدودهٔ گویش میانی است (شامل: حلبچه ای. پاوه‌ای. مریوانی) تقسیم می‌شود. در کل، زبان کردی میانجی دو زبان بزرگ قبل از اسلام یعنی پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی است؛ هرچه به شمال برویم زبان کردها به پهلوی اشکانی نزدیک می‌شود و هرچه به سمت جنوب بیاییم به زبان پهلوی ساسانی نزدیک می‌شود. گرنوت وینفوهر بیشتر کُردی را نزدیک به زبان پهلوی اشکانی می‌داند.[۴۱۲] در کل، زبان کُردی به پارسی نزدیک‌تر است تا اشکانی. زبان‌های گورانی و زازکی هم به پارتی اشکانی_مادی نزدیک‌ترند. مک کنزی پس از بررسی بسیاری از گونه‌های زبان‌های ایرانی درمقاله معروفش بنام «ریشه‌های زبان کُردی» می‌نویسد: «وظیفه نخست من باید تعریف زبانُ کردی از طریق تعیین مشخصاتی باشد که آن را از دیگر لهجه‌های ایرانی متمایز می‌کند. متأسفانه باید در ابتدای این بحث اعتراف کنم که نتایجی که به آن رسیده‌ام، عموماً منفی هستند، زیرا تقریباً در برابر هر مشخصه ویژه زبان کُردی، یک مشخصه مشابه در دستکم یک لهجهٔ دیگر ایرانی وجود دارد» آنگاه او در ادامه این مقاله به تحلیل و مقایسهٔ خصوصیات دستوری و صرفی (مورفولوژیک) کُردی با دیگر زبان‌های ایرانی می‌پردازد، تا با نمونه‌های مختلف نظر خود را ثابت کند که کُردی نیز مانند دیگر شاخه‌های خانواده زبان‌های ایرانی، یکی از این زبان هاست – مانند بلوچی یا لُری، تاتی – آذری یا گیلکی. بنظر مک کنزی و ویندفور کُردی از نزدیک‌ترین زبان‌های ایرانی به پارسی باستان (هخامنشی) است و حتی در دوره ای تحت تأثیر زبان پارتی بوده است که می‌دانیم ریشه‌اش در شرق دریای خزر بوده و در زمان اشکانیان زبان پارتی تقریباً همه گونه‌های زبان‌های ایرانی از جمله فارسی، کُردی، تاتی، زازاکی و بلوچی و گورانی را تحت تأثیر خود قرار داده است.[۴۱۳]

زبان کُردی در عراق در کنار زبان عربی رسمی است، و در ارمنستان نیز به عنوان زبان اقلیت شناخته می‌شود.[۴۱۴] زبان کُردی در ایران به عنوان یک زبان محلی پذیرفته شده اگرچه رسانه‌ها برای عدم استفاده از آن و جایگزینی آن با فارسی تلاش می‌کنند. در ترکیه هم کُردها با وجود اینکه بزرگ‌ترین اقلیت کشور هستند اما زبانشان به رسمیت شناخته نمی‌شود به طوری‌که حتی لیلا زانا نمایندهٔ پارلمان ترکیه به جرم صحبت کردن به زبان کُردی در سال ۱۹۹۴ در حین ادای سوگند در پارلمان ترکیه به ۱۵ سال حبس محکوم شد.[۴۱۵] در سوریه فدراسیون شمال سوریه در کنار زبان عربی کُردی هم در مدارس تدریس می‌شود.
در کشورهای ترکمنستان، قزاقستان، آلمان و سوئد نیز اقلیت کُرد زبان زندگی می‌کنند. دو گویش گورانی و زازاکی توسط بسیاری از زبان شناسان به علت تفاوت با سایر گویش‌های کردی، در زمرهٔ زبان کردی شناخته نمی‌شوند. البته گویشوران این دو زبان از نظر قومیت جز مردمان کردتبار هستند و خودشان را کرد می‌دانند.[نیازمند منبع] همچنین در مورد زبان لکی به عنوان یکی از زبانهای کردی یا گویشی از زبان کُردی نیز اختلاف نظر وجود دارد؛ چنان‌که برخی از منابع آن را شاخه‌ای از گورانی،[۴۱۶][۴۱۷] لری،[۴۱۸][۴۱۹] بازماندهٔ فارسی باستان[۴۲۰][۴۲۱] و برخی نیز لکی را یک زبان مستقل دانسته‌اند.[۴۲۲][۴۲۳][۴۲۴]

Remove ads

فرهنگ و آداب و رسوم

خلاصه
دیدگاه

فرهنگ کُردی میراثی است از مردمان باستانی گوناگونی که کُردهای امروزی و جامعهٔ آن‌ها را شکل داده‌اند. همانند بسیاری از دیگر جمعیت‌های خاورمیانه، میزان بالایی از تأثیرات متقابل میان کُردها و مردمان همسایه‌شان مشهود است؛ بنابراین، در فرهنگ کُردی عناصری از فرهنگ‌های گوناگون دیده می‌شود. با این حال، در مجموع، فرهنگ کُردی به فرهنگ دیگر مردمان ایرانی نزدیک‌تر است، به‌ویژه آن‌هایی که از نظر جغرافیایی در گذشته بیشترین نزدیکی را با کُردها داشته‌اند، مانند فارسی‌زبانان و لُرها. برای نمونه، کُردها نیز نوروز (۲۱ مارس) را به عنوان آغاز سال نو جشن می‌گیرند.[۴۲۵] در برخی از افسانه‌های کردی، منشأ این جشن را به کیومرث، نخستین پادشاه پیشدادی، منسوب می‌دارند. (کیومرث به کردی، کیموروس) در کوهستان‌های رواندوز در شرق شهر «دیانا»، با اهریمن می‌جنگد و بر او پیروز می‌شود. به این مناسبت، دستور می‌دهد تا در کوه‌ها و بلندی‌ها آتش بیفروزند و خبر پیروزی را به همه‌جا برسانند. او فرمان می‌دهد مردم روز پیروزی را جشن بگیرند و به‌مدت نُه روز ادامه دهند.[۴۲۶][۴۲۷] بوکه باران، از آداب و رسوم باران خواهی در کردستان است که در ایام خشکسالی یا سال‌هایی که میزان بارندگی آن کم است برگزار می‌شود. بوک به معنی عروسک است. دختران نوجوان روستا با استفاده از دو تکه چوب عروسکی ساخته و لباسی از پارچه‌های رنگی بر تن آن عروسک می‌پوشانند و برای آن سربندی درست می‌کنند. سپس آن عروسک را در دست می‌گیرند و در حالی که شعر می‌خوانند در کوچه‌ها می‌گردند. هنگام عبور «بوکه باران» از کوچه‌ها اهالی بر آن عروسک آب می‌پاشند به نیت این که باران و گندم در آن سال فراوان باشد. اهالی هدایایی مانند تخم مرغ، پول یا گردو به دختران می‌دهند. دختران پس از گذراندن بوک (عروسک) از همه کوچه‌ها آن را به قبرستان یا زیارتگاه موجود در روستا می‌برند، سپس آن را می‌سوزانند یا به آب می‌اندازند و هدایای جمع‌آوری شده را بین خود تقسیم می‌کنند. اهالی روستای هشمیز از دهستان ژاورود شرقی، بخش مرکزی شهر سنندج در منطقه‌ای سرد و خشک در ۳۶ کیلومتری جنوب غرب سنندج به این عروسک «بووکه چووینه»(bokâ cuwina) گویند و آن عروسک چوبی را در گهواره‌ای گذاشته و می‌چرخانند. این دختران هنگام چرخاندن عروسک در کوچه‌ها اشعاری را آوازوار و آهنگین و به صورت دسته‌جمعی می‌خوانند.[۴۲۸]

زبان‌های کردی‌تبار شامل ۳ گروه است: کردی شمالی، کردی مرکزی، کردی جنوبی.[۴۲۹][۴۳۰][۴۳۱] بیشتر کردها مسلمان هستند و سایر آنان نیز ایزدی، یارسان، مسیحی و یهودی هستند. نوروز در میان کردها جشن قومی است که در افسانه‌های کردی منشأ این جشن را به کیومرث، نخستین پادشاه پیشدادی، منسوب می‌دارند. وی با اهریمن می‌جنگد و بر او پیروز می‌شود. او فرمان داد مردم روز پیروزی را جشن بگیرند و به مدت نُه روز ادامه دهند به این مناسبت، آن را جه‌ژنی نه‌ورۆز(جشن نوروز) نامیدند و بعدها نوروز نامگذاری شد.[۵۸]

زن

Thumb
مبارزان زن یگان‌های مدافع خلق در کردستان سوریه

به‌طور کلی، حقوق و برابری زنان کُرد در سده‌های بیستم و بیست‌ویکم به دلیل جنبش‌های پیشرو در درون جامعهٔ کُرد بهبود یافته است. با این حال، با وجود این پیشرفت‌ها، سازمان‌های حقوق زنان کُرد و سازمان ملل همچنان از مشکلاتی مربوط به نابرابری جنسیتی، ازدواج‌های اجباری، قتل‌های ناموسی در کردستان عراق گزارش می‌دهند.[۴۳۲]

فرهنگ عامه (فولکلور)

Thumb
روباه، حیوانی که به‌طور گسترده در داستان‌های کُردی تکرار می‌شود.

کُردها دارای سنتی غنی از فرهنگ عامه هستند که تا زمان‌های اخیر عمدتاً به صورت شفاهی یا از راه آواز از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شد. هرچند برخی از داستان‌های نویسندگان کُرد در سراسر کردستان شناخته‌شده بودند، بیشتر داستان‌هایی که گفته یا خوانده می‌شدند تنها در سده‌های بیستم و بیست‌ویکم به نگارش درآمده‌اند. بسیاری از این داستان‌ها بنا بر گفته‌ها قدمتی چندین سده‌ای دارند.

فرهنگ عامهٔ کُردی از نظر هدف و سبک بسیار گوناگون است؛ در میان آن می‌توان داستان‌هایی دربارهٔ طبیعت، حیوانات انسان‌گونه، عشق، قهرمانان و جنگجویان، موجودات اسطوره‌ای و زندگی روزمره یافت. شماری از این شخصیت‌های اسطوره‌ای را می‌توان در فرهنگ‌های دیگر نیز دید، همچون سیمرغ و کاوهٔ آهنگر در اسطوره‌شناسی گسترده‌تر ایرانی، و داستان‌های شاه‌ماران در سراسر آناتولی. افزون بر این، برخی از داستان‌ها می‌توانند صرفاً جنبهٔ سرگرمی داشته باشند یا جنبه‌ای آموزشی یا مذهبی.[۴۳۳] رایج‌ترین داستان تکرارشونده دربارهٔ روباه باشد که با زیرکی و هوشمندی بر گونه‌های کم‌هوش‌تر غلبه می‌کند، اما اغلب خود نیز با سرانجامی ناخوشایند روبه‌رو می‌شود.[۴۳۳] موضوع دیگری که در فولکلور کُردی بسیار رایج است، سرچشمه یا پیدایش یک قبیله است؛ این داستان‌ها معمولاً روایت می‌کنند که یک قبیله از کجا آمده، چگونه شکل گرفته و پیشینهٔ آنچه بوده است، و اغلب با عناصر اسطوره‌ای یا قهرمانانه همراه هستند.[۴۳۳] گاهی اوقات داستان‌گوها برای تعریف کردن داستان خود برای مخاطبان به روستاهای همجوار خود سفر می‌کردند و گاهی مخاطبان برای شنیدن داستان به روستای داستان‌گو سفر می‌کردند، گاهی این مخاطبا شامل یک روستا می‌شدند؛ این روایت‌ها به‌ویژه در زمستان رونق داشت، زمانی که تفریح و سرگرمی کم بود و مردم مجبور بودند شب‌ها را در خانه بگذرانند.[۴۳۳]

هم‌زمان با تنوع گروه‌های کُرد، اگرچه برخی داستان‌ها و عناصر در سراسر کُردستان رایج بودند، برخی دیگر منحصر به یک منطقه خاص بودند و این وابسته به منطقه، دین یا گویش بود. یهودیان کرد شهر زاخو شاید بهترین نمونه از این موضوع باشند؛ داستان‌گوهای با استعداد آن‌ها به دلیل داشتن سنت شفاهی منحصربه‌فرد، در سراسر منطقه بسیار مورد احترام بوده‌اند.[۴۳۴] نمونه دیگر از اساطیر کُردهای ایزدی هستند،[۴۳۵] و داستان‌های کُردهای درسیم، که تأثیر قابل توجهی از فرهنگ مردم ارمنی داشته‌اند.[۴۳۶] در دوران جرم بودن زبان کردی پس از کودتای سال ۱۹۸۰، دنگ‌بِژها (خوانندگان) و چیرۆک‌بِژها (روایت‌گران) مجبور به سکوت شدند و بسیاری از داستان‌ها در معرض خطر قرار گرفتند. در سال ۱۹۹۱، زبان کُردی از حالت جرم خارج شد، اما افزایش دسترسی به رادیوها و تلویزیون‌ها باعث کاهش علاقه به روایت‌های سنتی شد.[۴۳۷] با این حال، تعدادی از نویسندگان در حفظ این داستان‌ها گام‌های بلندی برداشتند.

بافندگی

Thumb
فرش کُردی بیجار

بافت کُردی در سراسر جهان شهرت دارد و نمونه‌های عالی هم در فرش‌ها و کیف‌ها دیده می‌شود. مشهورترین فرش‌های کُردی، فرش‌های منطقه بیجار در استان کردستان هستند. به دلیل روش منحصر به فردی که در بافت فرش‌های بیجار به کار می‌رود، این فرش‌ها بسیار مقاوم و مستحکم هستند و به همین دلیل به آن‌ها «فرش‌های آهنین ایران» گفته می‌شود. فرش‌های بیجار تنوع زیادی دارند و طرح‌های آن‌ها از نقش‌های گل، مدال، حیوانات تا سایر تزئینات متغیر است. آن‌ها معمولاً دو تار دارند و از نظر رنگ‌بندی بسیار پررنگ و جذاب هستند.[۴۳۸] با توجه به افزایش علاقه به این فرش‌ها در قرن گذشته و کاهش نیاز به مقاومت بالای آن‌ها، فرش‌های جدید بیجار دارای طرح‌هایی ظریف‌تر و با جزئیات دقیق‌تر شده‌اند.

فرش کُردی دیگری که شناخته‌شده است، فرش سنه (تلفظ سنندج به کُردی) است که به عنوان پیچیده‌ترین فرش‌های کُردی شناخته می‌شود. این فرش‌ها به‌ویژه به دلیل تراکم گره بالای خود و استفاده از پشم مرغوب کوهی مشهور هستند.[۴۳۸] در سایر مناطق کُردستان مانند کرمانشاه، سیرت، ملطیه و بتلیس نیز فرش‌ها به میزان وسیعی بافته می‌شدند.[۴۳۹]

کیف‌های کُردی عمدتاً به آثار ایل جاف که در ناحیه مرزی ایران و عراق زندگی می‌کنند، مشهور هستند. این کیف‌ها دارای همان ویژگی‌های فرش‌های کُردی هستند؛ بسیار رنگارنگ، محکم در طراحی و اغلب دارای طرح‌های مدالیون. آن‌ها به‌ویژه در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در غرب محبوب بودند.[۴۴۰]

صنایع دستی

Thumb
یک نجیب‌زاده کُرد با خنجر جنبیه

فراتر از بافت و پوشاک، صنایع دستی کُردی دیگری نیز وجود دارند که سنتاً اغلب توسط قبایل کوچ‌نشین کُرد ساخته می‌شدند. این صنایع دستی به‌ویژه در ایران شناخته شده‌اند، به‌ویژه صنایع دستی مناطق کرمانشاه و سنندج. در میان این صنایع می‌توان به تخته شطرنج، تعویذها، جواهرات، تزئینات، سلاح‌ها و سازها اشاره کرد.[نیازمند منبع]

خال‌کوبی

Thumb
زن کُرد با تتوی دِق

تزئین بدن با تتو (در کُردی: دِق) در میان کُردها رایج است، هرچند تتوهای دائمی در اسلام سنی مجاز نیستند. از این رو، تصور می‌شود که این تتوهای سنتی ریشه در دوران پیش از اسلام دارند. جوهر تتو با مخلوط کردن دوده با شیر (معمولاً شیر مادر) و مایع سمی از کیسه صفرا یک حیوان ساخته می‌شود. طرح با استفاده از یک شاخه نازک روی پوست کشیده شده و سپس با سوزن زیر پوست تزریق می‌شود. این تتوها معانی و کاربردهای متنوعی دارند، از جمله محافظت در برابر شر یا بیماری‌ها، افزایش زیبایی و نمایش وابستگی‌های قبیله‌ای. نمادهای مذهبی نیز در میان تتوهای سنتی و مدرن کُرد رایج است. تتوها در میان زنان بیشتر از مردان رایج بودند و معمولاً روی پاها، چانه، پیشانی و سایر نقاط بدن قرار می‌گرفتند.[۴۴۱]

محبوبیت تتوهای دائمی و سنتی در میان نسل جدید کُردها به شدت کاهش یافته است. با این حال، تتوهای مدرن در حال رایج‌تر شدن هستند؛ و تتوهای موقت همچنان در مناسبت‌های خاص (مانند حنا، شب قبل از عروسی) و به‌عنوان ادای احترام به میراث فرهنگی استفاده می‌شوند.

سینما

Thumb
بهمن قبادی در مراسم معرفی فیلمش هیچ‌کس دربارهٔ گربه‌های ایرانی نمی‌داند در سن سباستین، ۲۰۰۹

موضوعات اصلی سینمای کُردی، فقر و سختی‌هایی است که کُردها مجبور به تحمل آن هستند. اولین فیلم‌هایی که به فرهنگ کُردی پرداخته‌اند، در واقع در ارمنستان فیلم‌برداری شدند. فیلم زاره که در سال ۱۹۲۷ به تهیه‌کنندگی هامو بکنازاریان منتشر شد، داستان زاره و عشق او به چوپان سیدو و مشکلاتی که این دو تحت تأثیر بزرگان دهکده تجربه می‌کنند را روایت می‌کند.[۴۴۲] در سال‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۵۹، دو مستند دربارهٔ کُردهای ایزدی در ارمنستان ساخته شد. این آثار تولید مشترک ارمنی-کُردی بودند و ه. کوچاریان و هجییه جندی برای ساخت مستند کُردهای ارمنستان شوروی با یکدیگر همکاری کردند.[۴۴۳] و ارِب سامیلوف و س. جامهاریان برای ساخت مستند کُردهای ارمنستان.[۴۴۳]

نخستین فیلم‌های کُردی که مورد تحسین منتقدان قرار گرفتند و شهرت یافتند توسط ییلماز گونی ساخته شدند. او در آغاز بازیگری محبوب شد و برندهٔ جوایز در ترکیه بود و به دلیل چهرهٔ خشنش لقب چیرکین کرال (پادشاه زشت) را گرفته بود. اما در ادامهٔ دوران حرفه‌ای خود، به ساخت فیلم‌های اجتماعی-انتقادی و سیاسی روی آورد. فیلم‌های گِله (Sürü، ۱۹۷۹)، راه (Yol، ۱۹۸۲) و دیوار (Duvar، ۱۹۸۹) از آثار شناخته‌شدهٔ او هستند که از میان آن‌ها، فیلم دوم (راه) موفق به دریافت نخل طلای جشنواره کِن (معتبرترین جایزه جهان) ۱۹۸۲ شد.[۴۴۴]

یکی دیگر از کارگردانان برجستهٔ کُرد بهمن قبادی است. نخستین فیلم بلند او با نام زمانی برای مستی اسب‌ها در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. این فیلم با تحسین گستردهٔ منتقدان روبه‌رو شد و جوایز متعددی را به دست آورد. دیگر فیلم‌های او نیز به همین سبک و سیاق ساخته شدند و موفقیت‌هایی کسب کردند.[۴۴۵] این موفقیت‌ها او را به یکی از شناخته‌شده‌ترین فیلم‌سازان معاصر ایران تبدیل کرده است. اخیراً او فیلم فصل کرگدن‌ها را منتشر کرده است که با بازی بهروز وثوقی، مونیکا بلوچی و یلماز اردوغان ساخته شده و زندگی پرآشوب یک شاعر کُرد را روایت می‌کند.[۴۴۶]

ورزش

Thumb
ارن دردیوک، فوتبالیست کُرد و مهاجم تیم ملی فوتبال سوئیس

محبوب‌ترین ورزش در میان کُردها فوتبال است. از آن‌جا که کُردها کشوری مستقل ندارند، تیمی نماینده در فیفا یا کنفدراسیون فوتبال آسیا نیز ندارند؛ با این حال، تیمی نمایندهٔ اقلیم کردستان عراق از سال ۲۰۰۸ در جام جهانی ویوا فعالیت داشته است. این تیم در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ به مقام نایب‌قهرمانی رسید و سرانجام در سال ۲۰۱۲ قهرمان شد.

در سطح ملی نیز باشگاه‌های کُردی عراق در سال‌های اخیر موفقیت‌هایی به دست آورده‌اند و طی پنج سال گذشته چهار بار قهرمان لیگ ستارگان عراق شده‌اند. از باشگاه‌های برجسته می‌توان به باشگاه ورزشی اربیل، باشگاه ورزشی دهوک، باشگاه ورزشی سلیمانیه و باشگاه ورزشی زاخو اشاره کرد.

در ترکیه، جلال ابراهیم، یک کُرد، از بنیان‌گذاران باشگاه گالاتاسرای در سال ۱۹۰۵ و همچنین از نخستین بازیکنان آن بود. برجسته‌ترین باشگاه کُردی، باشگاه فوتبال دیاربکرسپور است. در میان جوامع مهاجر کُرد نیز موفق‌ترین باشگاه، باشگاه فوتبال دالکورد و شناخته‌شده‌ترین بازیکن، ارن دردیوک است.[۴۴۷]

یکی دیگر از ورزش‌های برجسته در میان کُردها کشتی است. در کشتی ایرانی، سه سبک وجود دارد که ریشه در مناطق کُردنشین دارند:

علاوه بر این، معتبرترین سبک کشتی سنتی ایرانی یعنی «بچوخه» نام خود را از یک پوشش محلی کردی در خراسان گرفته است که این کشتی در همان لباس برگزار می‌شود.[۴۴۸]

مدال‌آوران کُرد در المپیک تابستانی ۲۰۱۲ شامل نور تاتار در تکواندو،[۴۴۹] کیانوش رستمی در وزنه‌برداری و میخائیل آلویان در بوکس بودند.[۴۵۰]

معماری

Thumb
پل دجله مروانیان، دیاربکر
Thumb
ارگ اربیل

روستاهای سنتی کُردی دارای خانه‌هایی ساده از گل است. بیشتر آن‌ها سقف‌های صاف چوبی دارند و اگر روستا در دامنه کوه ساخته شده باشد، سقف یک خانه حیاط خانه بالایی است مانند اورامان. به علاوه، خانه‌هایی با سقف‌های گنبدی‌شکل شبیه کندوی زنبور، مانند آنچه در حران دیده می‌شود، نیز وجود دارند.

در طول قرن‌ها شاهکارهای معماری بسیاری توسط کُردها ساخته شده که سبک‌های گوناگونی دارند. کُردستان نمونه‌های فراوانی از معماری‌های باستانی ایرانی، رومی، یونانی و سامی را در خود جای داده است. مشهورترین آن‌ها شامل بیستون و طاق‌بستان در کرمانشاه، تخت سلیمان در نزدیکی تکاب، کوه نمرود در نزدیکی آدیامان و دژهای اربیل و دیاربکر هستند.

نخستین آثارهای اصیل کُردی که تاکنون باقی مانده‌اند، در قرن یازدهم ساخته شدند. این آثارها شامل پل دجله مروانیان در دیاربکر، مسجد منوچهر شَدّادی در شهر آنی[۴۵۱] و دژ حصن‌الاکراد در نزدیکی حمص هستند.[۴۵۲]

در سده‌های دوازدهم و سیزدهم، ایوبیان بناهای بسیاری را در سراسر خاورمیانه ساختند. آن‌ها تحت تأثیر پیشینیان خود، فاطمیان، و همچنین رقیبانشان، صلیبیان، بودند، در عین حال که شیوه‌های خاص خود را نیز توسعه دادند.[۴۵۳] علاوه بر این، زنان خاندان ایوبی نقش برجسته‌ای در حمایت و پشتیبانی از ساخت‌وسازهای جدید ایفا کردند.[۴۵۴] از مشهورترین آثار ایوبیان می‌توان به قلعه صلاح‌الدین، مسجد خلیل‌الرحمن در اورفا[۴۵۵] و بخش‌های عمده‌ای از قلعه حلب اشاره کرد.[۴۵۶] یکی دیگر از آثار مهم میراث معماری کُردی از اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم، زیارتگاه ایزدی لالش است که با سقف‌های مخروطی‌شکلش شناخته می‌شود.

در دوره‌های بعدی نیز، حکمرانان کُرد و سلسله‌ها و امارت‌های مرتبط با آن‌ها آثار خود را با ساخت مساجد، قلعه‌ها و پل‌ها به جای گذاشتند. برخی از این آثار تخریب شده یا به‌طور جزئی خراب شده‌اند تا میراث فرهنگی کُردی را نابود کنند، مانند قلعه سفید امارت بوطان، و از نمونه‌های شناخته‌شده می‌توان به قلعه حوساپ از قرن هفدهم[۴۵۷] قلعه شیروانه از اوایل قرن هجدهم و پل الوین در خانقین از قرن نوزدهم.

مشهورترین آن‌ها کاخ اسحاق پاشا در داغوبایزید است، سازه‌ای که تحت تأثیر شدید سنت‌های معماری آناتولی و ایرانی قرار دارد. ساخت این کاخ در سال ۱۶۸۵ آغاز شد و توسط چولاک عبدی پاشا، یکی از بیگ‌های کُردی امپراتوری عثمانی، رهبری شد، اما ساختمان تا سال ۱۷۸۴ و توسط نوه‌اش، اسحاق پاشا، تکمیل نشد.[۴۵۸][۴۵۹] این کاخ که نزدیک به ۱۰۰ اتاق دارد، از جمله مسجد، سالن‌های غذاخوری، زندان‌ها و تزئینات فراوان حکاکی‌شده، شهرت دارد به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین آثار معماری دوره عثمانی و آناتولی.

در سال‌های اخیر، حکومت اقلیم کردستان عراق مسئول بازسازی چندین سازه تاریخی بوده است، از جمله قلعه اربیل و مناره مدحفریه.[۴۶۰]

۱۰ مارس روز جهانی لباس کردی

لباس کُردی یکی از شاخصه‌های هویتی مردم کُرد است و زیبایی و اهمیت آن به اندازه‌ای است که به یک ویترین جهانی تبدیل شده و روزی را در تقویم جهانی (۱۰مارس) به خود اختصاص داده است.[۴۶۱]

Remove ads

ژنتیک

خلاصه
دیدگاه
Thumb
پدر و دختر کُرد اهل حلبچه، کردستان عراق

یک مطالعه ژنتیکی در سال ۲۰۰۵ سه گروه مختلف از گویشوران زازا و کرمانجی در ترکیه و گویشوران کرمانجی در گرجستان را بررسی کرد. در این مطالعه، توالی‌های mtDNA HV1، یازده نشانگر دوآلی کروموزوم Y و ۹ لوکوس Y-STR مورد تحلیل قرار گرفت تا روابط خویشاوندی میان گروه‌های کُردی بررسی شود. وقتی داده‌های mtDNA و کروموزوم Y با گروه‌های اروپایی، قفقازی، آسیای غربی و آسیای میانه مقایسه شد، مشخص شد که گروه‌های کُردی بیشترین نزدیکی را به غرب آسیا و بیشترین فاصله را با آسیای میانه دارند. در میان گروه‌های اروپایی و قفقازی، کُردها از نظر mtDNA به اروپایی‌ها نزدیک‌تر بودند تا قفقازی‌ها، و برعکس، در مورد کروموزوم Y، کُردها به قفقازی‌ها نزدیک‌تر بودند. این نشان‌دهنده تفاوت در ریشه‌های مادری و پدری گروه‌های کُردی است. مطالعه همچنین نشان داد که گروه‌های کُردی در گرجستان هنگام مهاجرت به قفقاز دچار گلوگاه ژنتیکی شده‌اند و از نظر نیاکان تحت تأثیر دیگر گروه‌های قفقازی قرار نگرفته‌اند. یکی دیگر از یافته‌های این تحقیق این بود که زازاها به گروه‌های کُردی نزدیک‌تر هستند تا به مردمان شمال ایران، جایی که فرض می‌شود زبان نیاک زازا قبل از گسترش به آناتولی در آنجا صحبت می‌شده است.[۴۶۲]

در میان کُردهای گویشور کرمانجی در ترکیه، ۱۱ گروه هاپلوتایپ Y-DNA مختلف شناسایی شده است. گروه هاپلوتایپ I-M170 بیشترین پراکندگی را داشت و ۱۶٫۱٪ نمونه‌ها به آن تعلق داشتند، که پس از آن گروه‌های J-M172 با ۱۳٬۸٪، R1a1 با ۱۲٬۷٪، K با ۱۲٬۷٪، E با ۱۱٬۵٪ و F با ۱۱٬۵٪ قرار داشتند. همچنین گروه‌های P1 با ۸٪، P با ۵٬۷٪، R1 با ۴٬۶٪، G با ۲٬۳٪ و C با ۱٬۱٪ نیز در مقادیر کمتر دیده شدند. تنوع هاپلوتایپ‌های Y-DNA در میان کُردهای گرجستان بسیار کمتر بود و در مجموع پنج هاپلوتایپ شناسایی شد، که گروه‌های غالب P1 با ۴۴٪ و J-M172 با ۳۲٪ بودند. کمترین تنوع Y-DNA در میان کردهای ترکمنستان مشاهده شد، جایی که تنها ۴ گروه هاپلوتایپ وجود داشت، F با ۴۱٪ و R1 با ۲۹٪ در این جمعیت غالب بودند.[۴۶۳][۴۶۲]

کُردها از قوم‌های مورد توجه آریایی گران بوده‌اند. باور عمومی نزد آریایی گران این بوده است که چون کردها مردمانی کوه‌زی بوده‌اند، نسبت به خویشاوندان دشتی/شهری خود از اختلاط با نژادهای دیگر دور بوده‌اند. در دهه‌های پیش از جنگ جهانی دوم که نظریه‌های نژاد برتر و آریاییگری خصوصاً از نوع موبورِ اروپای شمالی شیوع داشت، کردهای مناطق کوهستانی را بر اساس نظریهٔ گهوارهٔ اروپای شمالی آریایی‌ها در زمرهٔ آریایی‌های بلند قامت، موبور و چشم آبی (Homo europeus nordicus) طبقه‌بندی کردند.[۴۶۴]

عده ای نیز کردها را به یک بستر ژنتیکی باستانی خاورمیانه/قفقاز/مدیترانه تعلق دارند و یکی از اجداد محتمل آنها، هوریان باستان (در ۳هزار سال ق. م) هستند.[۴۶۵][۴۶۶]

قرابت ژنتیکی با سایر مردمان

کردها از منظر دنای میتوکندریایی (نسب مادری) به اروپاییان و از منظر دنای کروموزوم وای (نسب پدری) به مردمان قفقازی نزدیک هستند و به‌طور کلی، به مردمان آسیای غربی نزدیک و از مردمان آسیای مرکزی دور هستند.[۴۶۷] از لحاظ تنوع ژنتیکی HLA-A,B,C کلاس I لرهای لرستان و یاسوج به کردها نزدیکترند تا به لرهای لردگان. اما در کل همهٔ آنها با همدیگر و با یهودیان، گرجیان و ارمنیان نیز قرابت ژنتیکی دارند.[۴۶۸] کُردها و آذریان ایران نیز از لحاظ ژنتیکی HLA-A,B,C کلاس II نزدیکی زیادی با همدیگر دارند.[۴۶۹]

Remove ads

نگارخانه

جستارهای وابسته

یادداشت‌ها

  1. علویان کرد را ببینید.
  2. مسیحیان کرد را ببینید.
  3. پیشنهاد همسان‌انگاری میان کردها و سیرتیان‌ها ابتدا توسط فریدریش کارل آندرئاس مطرح شد. با این حال، گارنیک آساطریان معتقد است که اگرچه شباهت نام‌های قومی میان این دو گروه محتمل است، اما نمی‌توان این شباهت را به عنوان نشانه‌ای از اصل و نسب واقعی کُردها از سیرتیان‌ها در نظر گرفت.[۲۰۷]
  4. مهدی یعنی یک رهبر مذهبی یا نجات‌دهنده‌ای که خودش رو منجی معرفی می‌کرد، نه همان «امام مهدی» شیعیان
  5. هنگ به معنی گردان یا لشگرکی‌ست که معمولاً شامل چند صد تا چند هزار سرباز است
  6. «هنگ‌های کردی حمیدیه» واحدهای نظامی متشکل از کُردها بودند که در دوران حکومت سلطان عبدالحمید دوم ایجاد شدند و به عثمانی‌ها وفادار بودند. هدف از تشکیل این هنگ‌ها، کنترل مناطق کُردنشین و سرکوب قیام‌ها و شورش‌های محلی بود.
Remove ads

پانویس

منابع

Loading related searches...

Wikiwand - on

Seamless Wikipedia browsing. On steroids.

Remove ads